زمان خواندن 7 دقیقه
تفاوت مدیریت و رهبری در این است که رهبر بیشتر با تیم کار میکند و به اعضا انگیزه میدهد، اما مدیر به برنامهریزی میپردازد. فرق مدیر و رهبر به همین مورد خلاصه نمیشود. بیایید دقیقتر به موضوع نگاه کنیم.
تفاوت مدیر و رهبر تیم چیست؟ این سوال، یکی از متداولترین سؤالات حوزهی کسبوکار است. احتمالاً شما هم با سؤالات این چنینی مواجه شده باشید: چه تفاوتی میان رهبر و مدیر شرکت وجود دارد؟ چه کسی باید تصمیم بگیرد، مدیر یا رهبر؟ آیا شرکت میتواند دو هسته مرکزی قدرت داشته باشد و همچنان سرپا بماند؟ آیا مدیر شرکت و رهبر در مقابل یکدیگر قرار دارند؟
با وجود اینکه از کارمندان انتظار میرود که با هم همکاری داشته باشند، انسجام تیم یا دپارتمان مربوطه را در رأس اولویتها قرار دهند و از دستورالعملهای تعیینشده توسط مقامات بالاتر و سرپرستانی مشخص پیروی کنند؛ اما باز هم بهتر است فرق بین رهبر (leader) و مدیر (manager) را برای کارمندانتان مشخص کنید. چرا که سوال «چه کسی تصمیم نهایی را میگیرد؟» همیشه در ذهن کارمندان وجود خواهد داشت.
برای آنکه تفاوت مدیر و رهبر را بفهمیم ابتدا باید یک تعریف کلی از این دو مولفه بخوانیم. بیایید کمی بیشتر راجع به مدیر و رهبر صحبت کنیم.
مدیر به بهبود کارایی و اثربخشی تیم، بخش، فرآیندهای تیمی و شرکت کمک میکند. مدیران معمولاً وظایف و مسئولیتهایی در سطح ارشد دارند که به آنها امکان میدهد کار را به طور کامل پیگیری کنند. وظایف یک مدیر ممکن است شامل مواردی از قبیل برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت گردش کار دپارتمان، بررسی عملکرد کارکنان و همینطور بودجه و منابع باشد.
نقش مدیران ممکن است بیشتر از نقش یک رهبر تیم اداری باشد، وظایفی مانند برنامه ریزی رویدادها، سازماندهی جلسات یا مدیریت سطح پایینتر. سطح تعامل مستقیم با کل تیم در مورد مدیران ممکن است بسته به سازمانشان متفاوت باشد، اگرچه آنها در طول روز با تعداد مشخصی از کارکنان ارتباط برقرار میکنند.
با توجه به اینکه مدیر مسئول نظارت بر کارهای کلی شرکت است، پس از مهارتهای زیر بهره میبرد:
یکی از مهارتهای برجسته مدیر تیم، مهارت حل مساله به بهترین شکل ممکن است. مدیر مسئول پیدا کردن راهحلهای خلاقانه با منابع محدود است. رهبر تیم اغلب وقتی نمیداند چطور مشکلی را حل کند، پیش مدیر تیم میرود و از او کمک میخواهد. پس خیلی مهم است که مدیر بداند چطور با مشکلات پیشبینی نشده برخورد کند.
بسته به صنعت و اندازه شرکت، مدیر مسئولیت انجام یک سری کارهای مالی را به عهده دارد. مثلا ممکن است هزینهها را تجزیهوتحلیل کرده یا به یک پروژه خاص، بودجهای اختصاص دهد.
مدیر تیم از مهارت برنامهریزی استراتژیک برخوردار است تا به افراد کمک کند رشد شرکت را بالا ببرند. مثلا ممکن است مدیر، مسئول تعیین معیارهای عملکرد باشد تا بتواند مشخص کند عملکرد شرکت چقدر خوب است.
یک رهبر تیم معمولاً به مدیر گزارش میدهد و با اعضای تیم در تعامل است تا به حل مسائل روزانه کمک کند. همچنین رهبر در راستای همان اهداف سازمانی مدیر کار میکند و عملیات روزانه و وظایف گروه کوچکتری از افراد را هماهنگ میکند. به جای تمرکز بر کارایی و اثربخشی کلی خروجی تیم، رهبر تیم ممکن است بیشتر بر انگیزه دادن و حمایت از اعضای تیم برای رسیدن به اهدافشان تمرکز کند.
از آنجاییکه رهبر تیم اساسا با اعضای تیم کار میکند، باید یک سری مهارتهای خاص داشته باشد، از جمله:
رهبر تیم تعامل و ارتباط مستقیمی با اعضای تیم دارد، در نتیجه باید مهارت خوبی در تیمسازی داشته باشد. رهبر تیم باید بداند چطور رابطه بلندمدتی بین کارکنان برقرار کند تا بهرهوری تیم را بالا ببرد. همچنین رهبر تیم میتواند محیط کاری خوبی را ایجاد کند تا کارکنان مایل باشند در شرکت بمانند.
یک رهبر تیم خوب، مثبت اندیشی و طرزفکر مثبت را در محل کار به نمایش میگذارد. همچنین رهبر، نگرش و دید مثبت را بین کارکنان هم ترویج میدهد. رهبر تیم میداند در مواجهه با چالشها چطور دید مثبت خودش را حفظ کند تا بتواند بر مشکلات فائق آید.
رهبر تیم میداند چطور به کارکنان انگیزه بدهد و آنها را تشویق کند. او کارکنان را تشویق میکند پیشرفت کنند و مهارتهای خود را توسعه دهند. رهبر برای انگیزه دادن به کارکنان از سیستم پاداش و تشویق استفاده میکند.
رهبران را افراد رویاپرداز میدانند. آنها مسیر را هموار میکنند تا سازمان رشد کند. رهبران همیشه در حال بررسی این هستند که جایگاه سازمانشان کجاست، به کجا میخواهند برسند و چگونه میتوانند به آن هدف دست پیدا کنند.
در مقابل، مدیران برای دستیابی به اهداف سازمانی از طریق پیادهسازی فرآیندهایی مثل بودجهبندی، ساختار سازمانی و نیروی کار اقدام میکنند. چشم انداز مدیران به اجرای استراتژیها، برنامهریزی و سازماندهی محدود است تا به اهداف تعیین شده توسط رهبران برسند. با این حال، در متن محیط کسبوکار، هر دو نقش به یک اندازه مهم هستند و لازم است که هر دو در کنار هم تلاش کنند.
رهبر میپرسد چه چیزی و چرا، در حالی که مدیر روی سوالات چطور و چه موقع تمرکز دارد. رهبر برای اجرای عادلانه وظایفش، ممکن است برای تغییر تصمیماتی که ممکن است به نفع تیم نباشد، اقتدارش را زیر سوال برده و به چالش بکشد. اگر یک شرکت مانعی پیش رو داشته باشد، رهبر اولین کسی خواهد بود که شروع به سوال پرسیدن میکند. از این موقعیت چه درسی میگیریم؟ چرا این اتفاق افتاد؟
از طرفی، لازم نیست مدیر شکستها و نقصها را بررسی و تجزیهوتحلیل کند. شرح وظایف مدیر بر این تاکید دارد که بپرسد چطور و چه موقع؛ که کمک میکند مطمئن شود برنامهها به درستی اجرا میشوند. آنها ترجیح میدهند وضع موجود را بپذیرند و هیچ تلاشی برای تغییر آن نکنند.
اولین تفاوت مدیر و رهبر در نقش آنها است. درواقع یک مدیر تعیین میکند که چه کسی رهبری تیم را به عهده بگیرد. مدیر معمولاً یکی از افراد تیم که استحقاق بیشتری دارد را انتخاب میکند و از او میخواهد که هدایت اجرای یک پروژه خاص را به عهده بگیرد. بهطورکلی وظایف رهبر تیم، مشخص کردن دستورالعملها، راهنمایی و هدایت یک تیم برای رسیدن به اهداف از پیش تعیینشده است.
رهبر تیم معمولاً در کنار گروه خود کار میکند. رهبر تیم موظف است گزارشهای پیشرفت پروژه را تدوین و در اختیار مدیر تیم قرار دهد. یک فرد بسیار کوشا که ثابت کرده است رهبر موفقی در پروژههای مختلف بوده، میتواند در نهایت برای یک پست مدیریتی در نظر گرفته شود.
هدایت و سرپرستی همزمان مدیر و رهبر، برای موفقیت فرایندهای تجاری، رسیدن به اهداف و رشد حرفهای یک کسبوکار ضروری است.
اغلب افراد، نقشهای مدیریتی را با رهبری اشتباه میگیرند. واقعیت این است که مدیریت و رهبری، وظایف کاملاً متفاوتی هستند. چگونه میتوانیم «مهارتهای رهبری» را تعریف کنیم؟ توانایی فرد برای الهامبخشیدن و تشویق دیگران، تلاش برای کار سخت و ارائهی نتیجهای کارآمد و در نتیجه افزایش موفقیت تیم یا سازمان، همگی جزء مهارتهای رهبری هستند. توجه داشته باشید که هم مدیر و هم رهبر، به مهارتهای رهبری نیاز دارند.
سبک شخصیتی مناسب برای رهبری تیم یا مدیریت چیست؟ این ویژگی احتمالاً با اعتمادبهنفس و جذابیتی که شخص از خود به نمایش میگذارد، شناخته میشود. جالب اینجاست که هر دو شغل نقاط مشترک زیادی دارند. هر دو آنها ریسکپذیرند و با چالشهای مشابهی در حین انجام وظیفه روبرو میشوند. هدف آنها تلاش برای دستیابی به اهداف و مقاصد مشابه است.
پس تفاوت مدیر و رهبر چیست؟ رهبران تیم بیشتر بر تشویق بهجای تحمیل تمرکز دارند. آنها میخواهند کارمندان در کارشان پیشرفت کنند و وقتی هرکدام از زیردستانشان موفق میشوند، به آنها افتخار میکنند. نقش مدیر، بر خلاف رهبری، رویکردهای سردتری در راهنمایی کارمندان برای دستیابی به نتایج را به همراه دارد. وظیفهی مدیر، کنترل و هدایت گروه برای دستیابی به یک هدف سازمانی جمعی است.
بهطورکلی انتظار میرود مدیران برای شرکت کار کنند. در مقابل، رهبران تیم تلاش میکنند برای رفاه و رضایت کارکنان مبارزه کنند. اکثر مدیران در تحلیل موقعیتها مهارت بالایی دارند و کارمندان خود را برای رسیدن به اهداف شرکت راهنمایی میکنند.
یکی از ویژگیهای کلیدی مدیر، تمایل به پایبندی به یک اصل یا قاعده است؛ صرفنظر از اینکه کارکنان با آن موافق هستند یا خیر. مدیران بیشتر به دستیابی به اهداف شرکت اهمیت میدهند و احساسات افراد را در درجهی دوم و یا سوم قرار میدهند. به همین دلیل است که ما میگوییم مدیران از رویکرد سردتری نسبت به کار استفاده میکنند. درنتیجه، طبیعی است که آنها بیشتر بر نتایج متمرکز باشند.
رهبری به چه معناست؟ این عبارت به توانایی یک فرد در تشویق و تحریک دیگران در دستیابی به اهداف جمعی سازمانی اشاره دارد. چنین رهبری تیم را در کار، حل مسئله و تکمیل وظایف محوله با موفقیت و بهموقع قدرت میبخشد و به آنها انگیزه میدهد.
بعضیها میپرسند که کدام یک برای یک شرکت بهتر است، رهبری یا مدیریت؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال درک این نکته ضروری است که هردوی این نقشها بههمپیوستهاند و باید مکمل یکدیگر باشند. هدف اصلی کارکنان، دستیابی به اهداف شرکت است. و این دستیابی یا تحت نظر رهبر و یا مدیر صورت میپذیرد.
نحوهی برخورد یک مدیر و یک رهبر در زمان حل مسئله و تکمیل وظایف، تفاوتهایی دارد. بهطورکلی، افراد – به دلیل نقش حمایتی رهبر در محیط کاری – همیشه رهبر را دنبال میکنند. از سوی دیگر، مدیر وظیفه دارد برنامهریزیها را انجام دهد و اطمینان حاصل کند که همهچیز بهطور کارآمد اجرا میشود. در نتیجه، همیشه یک خط باریکی وجود دارد که رهبر و مدیر را از هم جدا میکند.
دیگر تفاوت رهبر و مدیر اینجاست که یک مدیر بیشتر به رشد شخصی خود و شرکت تمایل دارد. او معمولاً به رشد کارمندان اهمیت چندانی نمیدهد. مدیر سخت تلاش میکند تا از کارکنان حداکثر بهرهبرداری را بکند و شرکت یا تجارت را به موفقیت برساند.
در مقابل، رهبر تیم اعضای تیم را در کارشان تشویق میکند. در نتیجه رفاه و علایق رشد شخصی وی در مرحله دوم اهمیت قرار دارد. رهبر خستگیناپذیر است، مدام تلاش میکند تا الهامبخش کارمندان باشد و میخواهد افرادی را که نظرات مشابهی دارند، گرد هم آورد.
مدیران بیشتر روی انجام وظایف و کارهایی تمرکز دارد که از سوی مدیران عالی به آنها محول شده است؛ بنابراین اهداف اصلی مدیر کوتاهمدت است و بر اساس دستورالعملها و قوانین شرکت ایجاد میشود.
یک جمله معروف در این مورد وجود دارد که میگوید، رهبر تغییر ایجاد میکند و مدیر اعتقادی به تغییر ندارد. در عوض مدیر سعی دارد تا جای ممکن وضعیت را همانطور که هست نگه دارد.
چرا عموماً مدیران ترجیح میدهند که منافع موجود را تا جای ممکن ثابت نگهدارند؟ یکی از دلایلی که باعث میشود بیشتر مدیران از چنین الگویی پیروی کنند، تمایل آنها به رشد شرکت و اهداف شخصی خودشان با استفاده از خدمات کارمندان است؛ بنابراین آنها دوست ندارند روشهای متداولی را که تاکنون موفق بوده، تغییر دهند. از سوی دیگر، رهبران تلاش میکنند که تغییر ایجاد کنند و رویکردهای خود را مدام توسعه دهند و بهتر کنند.
چه چیزی باعث میشود که این روشها تفاوتهای چشمگیری داشته باشند؟ دلیل اصلی آن است که مدیر به دنبال ثبات است. در عوض رهبر تیم سعی دارد درحالیکه به نتیجه میرسد، تغییر هم ایجاد کند. بیشتر رهبران دوست دارند تغییری ایجاد کنند که نتایج طولانیمدت داشته و به نفع کارمندان هم باشد.
رهبر باید دقیقاً همانند مربی فوتبال، تیم خود را برای رسیدن به موفقیت راهنمایی کند. در عوض مدیر معمولاً روی نقش مدیریتی و اجرایی خود که باعث ایجاد کارایی در محیط کار میشود، تمرکز دارد. این امر نشان میدهد که چرا کارمندان بیشتر به رهبران علاقه دارند و آنها را ستایش میکنند.
یک مدیر تمایل دارد بار کاری خود را به کارمندان خود منتقل کند. یک رهبر تا جایی که امکان دارد به اعضای تیم کمک میکند تا وظایف خود را بهدرستی انجام بدهند و بار کاری را تقسیم میکند. همه این مسائل به ما برای درک تفاوت بین نقش مدیر و رهبر و همینطور رویکردهای کاری آنها کمک میکند.
رهبران تیم معمولاً به خاطر هیجان و اشتیاق خودشکوفا میشوند. این ویژگی ممکن است با نقش مدیران که آنها را ملزم به هدایت زیردستان و کارکنان خود میکند متضاد باشد، درحالیکه هر دو طرف برای ایجاد توازن بین رضایت شرکتی و شخصی تلاش میکنند. در این شرایط تفاوت رهبر و مدیر در یک نکته دیده میشود که، رهبر تیم بیشتر ترجیح میدهد اعضای تیم به دستاوردهای شخصی برسند درحالیکه مدیر برای کسب سرمایه بیشتر تلاش میکند.
معمولاً یک مدیر سعی میکند تمام اعتبار کار انجامشده را بگیرد. درحالیکه رهبر تیم رفاه اعضای تیم خود را در اولویت قرار میدهد. البته این ساختار ثابت و همیشگی نیست. مدیر هم میتواند در ارتباط با کارکنان مهربان باشد.
هرچند امکان ندارد که این روند ادامه یابد، زیرا انگیزههای درونی مدیر طبیعتاً خودخواهانه است. این موضع به او کمک میکند تا در بلندمدت رشد شغلی خود را به دست آورد. همانطور که قبلاً ذکر شد، یک رهبر همیشه منافع تیم خود را در اولویت قرار میدهد.
یک رهبر معمولاً اعضای تیم خود را با کلمات تشویقی برای انجام بهتر کار بمباران میکند. در مقایسه، مدیران بهسرعت اعتبار کامل کاری را که با موفقیت انجام دادهاند، مطالبه میکنند یا برای شریک شدن با اعتبار کارکنانی که با سختکوشی کاری را به انجام رساندهاند، میجنگند.
وقتی اشتباهی رخ میدهد، مدیر به دنبال سرزنش کارمندان است، چه مقصر باشند چه نباشند. یک رهبر مسئولیت اشتباهی که در تیم رخداده را به عهده میگیرد. رهبر جام پیروزی را به تیم موفق میدهد و مدام از آنها تمجید و ستایش میکند. برخلاف مدیر، یک رهبر اعتبار یک کار خوب را برای خودش نمیگیرد. او میخواهد که تیم را توانمند کند، به آنها انگیزه دهد و به خاطر کارهای خوبشان آنها را تشویق نماید.
در این مورد فرق مدیر و رهبر در آن است که یک مدیر اقتدار و اختیار خود را بر کارکنان زیرمجموعه خود تحمیل میکند درحالیکه رهبر تیم عمدتاً به اعمال قدرت علاقهای ندارد. در عوض، او میخواهد صلاحیت را در بین اعضای تیم تکامل دهد.
برخی از مدیران ناخواسته تمایل دارند در محیط کار از قدرت و اقتدار خود برای تنزل زیردستان استفاده کنند و درنتیجه اعتمادبهنفس کارمندان را تضعیف کنند. چنین مدیرانی در مورد مسائلی که موقعیت آنها را تهدید میکند، ابتدا شغل خود را نجات میدهند و ممکن است زیردستان خود را قربانی کنند. رهبر چنین کاری نمیکند. درصورتیکه مشکلی پیش بیاید او سعی میکند همچنان تیم را کنار هم نگه دارد. یک رهبر خوب، قدرت را بین اعضای تیم تقسیم میکند که اگر در آینده با مشکلی روبرو شدند، بتوانند بدون نیاز به رهبر آن را حل کنند.
متأسفانه برخی مدیران اینطور نشان میدهند که قدرت یک اختیار رسمی است که به آنها دادهشده است و این حق را دارند بر هر کسی که پایینتر از آنها است ریاست کنند. چنین آدمهایی بیشتر تمایل دارند که برای رسیدن به اهداف خودخواهانه خود به قدرت برسند.
رهبران این کار را نمیکنند، آنها قدرت را بهعنوان بخشی از شخصیت خود میدانند. و به قدرت بهعنوان یک تعهد رسمی اعطاشده برای مصارف خودخواهانه، نگاه نمیکنند. بنابراین، آنها تلاش میکنند تا فعالانه عمل کنند و درعینحال، تیم خود را هدایت و مربیگری نمایند.
بدون تردید مشخص کردن عوامل منفی در رفتار کاری مدیر آسان است. بااینحال، درک این نکته ضروری است که پاسخهای انتقادی یک مدیر میتواند به کارکنان کمک کند تا محدودیتهای خود را در حین کار کمتر کنند.
بیشتر رهبران تیم، بهنوبه خود، مشتاق هستند تا با تشویق اعضای تیم برای دستیابی به اهداف و آرمانهای مشخص، از فرصتها برای ایجاد موقعیتی قوی در داخل شرکت استفاده کنند.
رهبر تیم سعی میکند که از همه منابع موجود برای پیشگیری از تعارضهای بیمورد بین کارمندان و همکاران استفاده کنند. از این لحاظ، رهبر عامل اصلی ایجاد صلح است. در طرف مقابل، یک مدیر پیش از آنکه تصمیم بگیرد، ابتدا موقعیتها را ارزیابی میکند که آیا کارمندها برای انجام یک وظیفه معین مناسب هستند یا خیر.
وقتی یکی از اعضای تیم، کارش را در شرکت شروع میکند، معمولاً خیلی هیجانزده است. بیشک شخص در چنین شرایطی حساس است و به توجه و مثبت نگری زیادی نیاز دارد.
مدیران در اکثر موارد، به نتایج توجه میکنند. علاوه بر این بیش از اندازه به ارزش آن اهمیت میدهند؛ بدون آنکه به تلاشهای فرد تازهوارد در انجام وظایفش توجه کنند.
درنتیجه، رهبران تیم باید از تلاشهای متصدیان خود قدردانی کنند. این امر به افراد تازهکار کمک میکند تا در انجام کار خود انگیزه داشته باشند زیرا متوجه میشوند کسی تلاشهای آنها را میبیند.
با بررسی میزان مشارکت کارکنان، نرخ جابجایی کارمندان و معیارهای عملکرد، میتوان رهبری موثر را سنجید. یک رهبر موثر، محیط کاری مثبت را ترویج داده و بین اعضای تیم اعتمادسازی میکند.
میتوان از یک سری متغیرها مثل میزان رضایت کارکنان، بهرهوری، کارایی و عملکرد مالی برای سنجش مدیریت موثر استفاده کرد. یک مدیر موثر، وظایف هر یک از اعضای تیم را به طور دقیق مشخص میکند، اهداف و انتظارات را شفاف تعیین میکند و یک روش موثر برای مدیریت تیم اتخاذ میکند. با استفاده از شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) مثل ارقام فروش، میزان رضایت مشتریان و نرخ تولید میتوان به اثربخشی مدیریت پی برد.
مدیر و رهبر تیم میتوانند با هم همکاری کنند تا یک محیط کاری مثبت و با بهرهوری بالا را به وجود آورند که به سوی موفقیت پیش میرود. آنها با تقویت مهارتهای مختلف میتوانند نقاط قوت و ضعف یکدیگر را تکمیل کنند تا به اهداف مشترکشان دست پیدا کنند. مدیران میتوانند با ارائه مسیر مشخص، منابع اطلاعاتی، راهنمایی لازم و بازخورد به رهبران تیم کمک کنند به اهدافشان برسند. همچنین مدیران میتوانند در توسعه مهارتهایی مثل مدیریت افراد، حل اختلافات و تصمیمگیری به رهبران تیم کمک کنند.
رهبر هم میتواند بینشهایی درباره فعالیتهای روزانه تیمش به مدیر ارائه دهد. رهبران به مدیران کمک میکنند نیازها و دغدغههای تیم را درک کرده و زمینههایی که به منابع و پشتیبانی نیاز دارند را شناسایی کنند. همچنین درباره نحوه اثرگذاری سیاستهای سازمانی و رویکردهای آن بر تیم هم به مدیران بازخورد میدهند. این مساله به مدیران کمک میکند تصمیمات بهتری بگیرند.
بیشک نقش مدیران و رهبران تیم، نکات مثبت و منفی زیادی دارند که نیازمند بررسی هستند. امیدواریم عواملی که در این مقاله بررسی کردیم در شناخت تفاوت مدیریت و رهبری به شما کمک کرده باشد.
اما به نکات ذکر شده در این مقاله تنها به چشم روشی برای تشخیص مدیر و رهبر نگاه کنید. و در نظر داشته باشید که صرفنظر از تمام تفاوتهای ذکر شده، مهم است که تمامی اهداف (چه اهداف تجاری و چه اهداف فردی کارمندان) تحقق یابد و بازدهی و رضایت کارمندان (به طور همزمان) تأمین شود.
تفاوت بین مدیران و رهبران تیم چیست؟
تفاوت اصلی بین رهبر و مدیر این است که رهبران افرادی را دارند که آنها را دنبال می کنند در حالی که مدیران افرادی دارند که برای آنها کار می کنند. یک صاحب کسب و کار موفق باید هم یک رهبر و هم مدیر قوی باشد تا تیم را به همراه خود داشته باشد و آنها را به سمت چشم انداز موفقیت هدایت کند.
آیا جایگاه رهبر تیم کمتر از مدیر است؟
در بسیاری از شرکتها، نقش مدیر و رهبری تیم نیازمند دیدگاههای متفاوتی است. وظایف رهبر تیم اغلب بیشتر بر تشویق رشد و ایجاد روابط مثبت متمرکز است. آنها در درجه اول بر اعضای تیم خود و پیشرفت آنها تمرکز میکنند. وظایف یک مدیر بیشتر بر روی دادههای کارایی متمرکز است.
یک مدیر موثر چه ویژگیهایی دارد؟
همانطور که در مقاله هم اشاره شد، از جمله ویژگیهای یک مدیر موثر، این است که وظایف اعضای تیم، اهداف و انتظارات را مشخص میکند.