زمان خواندن 3.5 دقیقه
محاسبه حاشیه فروش کاملا متفاوت از حاشیه سود فروش هست. رقمی که سود ناخالص را به شما نشان میهد، همان مارجین در فروش است. بیایید با جزئیات بیشتر این موضوع را بررسی کنیم.
یکی از مهمترین محاسبهها برای هر بیزنس، حاشیه فروش است. چون برای درک سود آوردی کالا و خدماتی که به فروش میرسانید، بهتان کمک میکند. محاسبه مارجین در فروش به شما کمک میکند تا بدانید هر خدمات و کالایی که ارائه میدهید، چقدر سود میدهد. همچنین اگر این معیار را بدانید، میتوانید میزان سودآوری این محصول را در طول زمان با هم مقایسه کنید.
مارجین در فروش باید همان عددی باشد که در استراتژی قیمت گذاری نوشتید. در ادامه این مقاله همراه باشید تا فرمول محاسبه حاشیه فروش و هر چی لازم است درباره آن بدانید را بهتان بگویم. همچنین درباره تفاوت حاشیه فروش و حاشیه سود صحبت میکنیم که یکی از سؤالات پر تکرار است.
مارجین در فروش، میزان سودی که از فروش یک کالا یا خدمات به دست میآورید را بیان میکند. البته در حاشیه فروش تمام هزینههای محصول در نظر گرفته میشود. مثلاً اگر پاور بانکی را با قیمت 3 میلیون فروختید و خودتان آن را 2 میلیون خریداری کردید و 100 تومان برای تبلیغات و بقیه موارد صرف کردید. در این حالت هزینه تمام شده 2100 هزار تومان و درآمد 3 میلیون تومان است. حاشیه فروش در این حالت 30% است.
هر چه حاشیه فروشتان بیشتر باشد به احتمال خیلی زیاد سود بیشتری هم میکنید. بعضی وقتها به حاشیه فروش، حاشیه سود ناخالص میگویند. البته توجه داشته باشید که در محاسبه حاشیه فروش، شما به هزینههای پشت پرده مثل پول بیمه و کرایه مغازه توجه نکردید. برای همین است که میگویند مارجین در فروش، سودآوری کلی بیزنس را نشان نمیدهد.
محاسبه حاشیه فروش کار آسانی است:
یکی از مشکلاتی که افراد در محاسبه مارجین در فروش خیلی انجام میدهند، تعیین کردن اشتباه بهای تمام شده کالا فروخته شده است. منظور از این فیلد همه هزینههایی است که از روز اول تا روز فروش برای محصول میکنید. مثلاً اگر شما کارخانه تولید روغن دارید، باید هزینه روغن، جعبه آن، بطری روغن، مالیات، هزینه کارگران، هزینه حمل و نقل، فروشنده، انبار، برق، تبلیغات و غیره را لحاظ کنید.
بیایید با ارائه نمونه، موضوع محاسبه مارجین در فروش برای محصولات را بهتر درک کنیم.
یک شرکت تولیدی سموم و مکملهای شیمیایی، یک محصول آفتکش جدید ساخته که تولید آن برایش 18 هزار تومن هزینه داشته است. این شرکت هر بسته آفت کش را به قیمت 25 هزار تومن میفروشد. آنها هزینه کل محصول را از درآمد کل کم کرده و اعلام کردند سود خالصی که از فروش محصول به دست میآوردند، 7 هزار تومان است. برای محاسبه مارجین در فروش، باید سود خالص 7 هزار تومان را تقسیم بر درآمد کل (یعنی 25 هزار تومان) کنند. که حاشیه فروش 28 درصد به دست میآید.
28% = 25000/ 7000 = 18000 – 25000 = حاشیه فروش
یک شرکت فناوری کامپیوتری، یک بسته نرمافزاری را به یک شرکت مدیریت دارایی فروخت. این بسته شامل پشتیبانی نصب، آموزش و تدابیر امنیتی میشد. حاشیه فروش برای کل بسته نرمافزاری باید محاسبه شود، نه هر محصول موجود در بسته؛ چون ممکن است شرکت کامپیوتری تنها در صورتی قرارداد فروش را کامل کند که خریدار، کل بسته را بخرد. هزینه تولید کل بسته برای آنها 800 هزار تومان تمام شده است و بسته را به قیمت 3 میلیون تومان به شرکت مدیریت دارایی فروختهاند. آنها هزینه کل بسته (800 هزار تومان) را از کل درآمد (3 میلیون تومان) کم میکنند تا سود خالصی که از فروش بسته نرمافزاری به دست آوردهاند را محاسبه کنند که میشود 2 میلیون و 200 هزار تومان. سپس شرکت کامپیوتری سود خالص 2 میلیون و 200 هزار تومان را تقسیم بر درآمد کل میکند تا مارجین در فروش 73% را به دست آورد.
این محاسبات را میتوان به صورت زیر نشان داد:
0.73 یا 73% = 3000000 / 2200000 = 800000 – 3000000 = حاشیه فروش
حاشیه فروش یا همان حاشیه سود ناخالص به صورت درصد بیان میشود، ولی حاشیه سود بر اساس عدد است. هر چند که هر دو از این محاسبات، میزان سودآوری را نشان میدهند. ولی حاشیه فروش معیار بهتری است و در بین رقبا و برندهای بزرگ بیشتر استفاده میشود. دلیلش هم مشخص است، چون این معیار سود نسبی را نشان میدهد.
فرض کنید که شما در حال معامله خودرو دست دوم هستید، یک خودرو را با قیمت 500 میلیون تومان خریدید. هزینه تعمیر، تعویض پلاک، انتقال سند و غیره این محصول 100 تومان شده است. در آخر شما این ماشین را با 625 میلیون تومان به فروش میرسانید. در این حالت شما 25 میلیون تومان حاشیه سود داشتید و در نگاه اول نسبت به مثال بالا درآمد بیشتری دارد.
ولی اصلاً به این شیوه نیست، درست است که شما 25 میلیون تومان سود کردید، ولی چندین برابر از حالت بالا روی محصول سرمایه گذاری کردید. مشکل حاشیه سود همین جا است که به میزان سرمایه گذاری توجه نمیکند. حاشیه فروش در این حالت 4% است. اگر دوباره به مثال بالا دقت کنید که نسبت به میزان سرمایه گذاری، سود کمی داشتید و سرمایه گذاری روی پاور بانک سود بیشتری دارد.
مارژین اختلاف بین قیمت فروش و هزینه کالای فروخته شده است. مثلا اگر محصولی را به قیمت 100 هزار تومان بفروشید و هزینه ساخت آن برایتان 60 هزار تومان بوده باشد، مارژین شما 40 هزار تومان است. معمولا مارجین در فروش را به صورت درصدی از قیمت فروش بیان میکنند، پس در این مورد هم مارجین شما 40% میشود.
از طرفی، مارکاپ اختلاف بین هزینه محصول فروخته شده (COGS) و قیمت فروش شماست. مثلا اگر محصولی را به قیمت 100 هزار تومان بفروشید و هزینه ساختش برایتان 60 هزار تومان باشد، مارکاپ شما 40 هزار تومان است. معمولا مارکاپ را به صورت درصدی از COGS بیان میکنند و دراین مورد هم مارکاپ شما 67% است.
پس مارژین چه فرقی با مارکاپ میکند؟ مارژین بخشی از قیمت فروش است که سود است، در حالی که مارکاپ بخشی از COGS است که سود است.
به علاوه توجه داشته باشید که محاسبه مارجین آسانتر است، چون فقط لازم است قیمت فروش و COGS را بدانید. در حالی که برای محاسبه مارکاپ باید هم قیمت فروش و هم قیمت رقبا را بدانید.
گذشته از این، مارجین، هزینه کل محصول را در نظر میگیرد، از جمله هزینه حمل و نقل و سایر هزینهها، در حالی که مارکاپ فقط COGS را درنظر میگیرد. این یعنی مارژین مقیاس دقیقتری از سود است.
همچنین باید توجه داشته باشید که مارجین ثابتتر از مارکاپ است. یعنی در پاسخ به تغییرات بازار، احتمال نوسان مارجین کمتر است.
در پایان اینکه، مارجین مقیاس بهتری از سودآوری است تا مارکاپ. علتش هم این است که مارجین درآمد کل محصول را درنظر میگیرد، در حالی که مارکاپ فقط COGS را مدنظر قرار میدهد. این یعنی مارژین ایده بهتری به شما میدهد که از یک محصول، چقدر سود میبرید.
بعد از اینکه به خوبی با مارجین در فروش آشنا شدید، ممکن است این سؤال برای شما پیش بیاید که چه مقداری بهترین است؟ جواب این سوال به استانداردهای صنعت، نوع محصول و اهداف تجاریتان بستگی دارد. هر چند که هیچ معیار جهانی برای بهترین مقدار مارجین در فروش وجود ندارد؛ ولی چند راه برای اندازه گیری تقریبی بهترین مقدار حاشیه فروش وجود دارد که در زیر بررسی کردیم:
هر مدیری باید این معیارها را بلد باشد و فرمول آن را بداند تا میزان سودش را تعیین کند و به بهترین شکل ممکن روی محصولات سرمایه گذاری کند. همچنین دانستن این مقدار به شما در قیمت گذاری کمک میکند. تجربه بهم ثابت کرده که محصولات کوچک حاشیه فروش بهتری نسبت به محصولات گران دارند. مثلاً مارجین در فروش یک تی شرت از یک یخچال بیشتر است.
حاشیه سود به شما میگوید که عملکرد کسبوکارتان در مقایسه با رقبا در همان صنعت، چقدر خوب بوده است. به طور تقریبی میتوان گفت که یک حاشیه سود خوب، چیزی بین 5 تا 10 درصد است. اما در زیر، حاشیه سود برای صنایع مختلف را آوردهایم.
یکی از معیارهای مهمی که باید هر مدیر بیزنسی آن را بلد باشد، مارجین در فروش است. این معیار بهتان کمک میکند که سودتان را دقیق محاسبه کنید و به خوبی محصولات خودتان را قیمت گذاری کنید. همچنین از روی این معیار میتوانید تعیین کنید که فروش کدام محصول برای شما بهتر است. هر چیزی که لازم است درباره حاشیه فروش و روش محاسبعه آن بدانید را در بالا آوردم. همچنین چندین مثال زدم تا بهتر متوجه شوید.
مارجین در فروش چیست؟
مارجین در فروش میزان سودی است که از فروش یک محصول به دست میآورید بدون اینکه هزینههای جانبی فروش آن محصول را محاسبه کرده باشید. برای محاسبه حاشیه فروش ابتدا میزان هزینه تمام شده فروش کالا را از میزان درآمد کم میکنید. سپس عدد به دست آمده را به درآمد تقسیم کنید.
حاشیه فروش چه تفاوتی با حاشیه سود دارد؟
حاشیه فروش درصدی از فروش است که پس از کسر بهای تمام شده کالای فروخته شده باقی می ماند، در حالی که حاشیه سود شما درصدی از درآمد است که پس از کسر تمام هزینه ها باقی می ماند.