زمان خواندن 4.5 دقیقه
کمال گرایی یک ویژگی شخصیتی است که بیشتر به خاطر آموزشها و تاثیر محیط در فرد شکل میگیرد. بنابراین کاملا قابل تغییر است. اما چطور؟
چرا کمال گرایی تا این حد مهم است؟ اجازه بدهید با یک مثال شروع کنم: دورانی که به تازگی وارد بازار کار فروش شده بودم، یک همکار بسیار باشخصیت و مهربان داشتم. او همهچیزتمام بود. خوشتیپ، دقیق، متمرکز و حرفهای. همهچیزش روی کاغذ عالی بود جز یک چیز: توی کارش کند بود و هیچوقت پروژههایش به موقع پیش نمیرفت. نه به خاطر تنبلی؛ به خاطر اینکه میخواست هر تماس، هر ایمیل، هر پرزنتیشن و هر گفتگویش در بینقصترین حالت ممکن باشد.
یادم هست پروژههایی که میتوانست در یک روز جمع شود را سه روز طول میداد. متاسفانه بعدها شاهد این بودم که فرصتهای زیادی را از دست داد و کمکم به دلیل کمکاری و کند بودن، از شرکت اخراج شد! اگر کمالگرایی را نشناسید و همین حالا با آن مقابله نکنید، شما هم دقیقاً به سرنوشت آن همکارم دچار خواهید شد…
کمالگرایی (Perfectionism) یک ویژگی شخصیتی است که با تمایل به تعیین استانداردهای بسیار بالا برای عملکرد خود و دیگران همراه است. این ویژگی در حد افراطی و ناسازگارش، معمولاً با ترس شدید از اشتباه و نیاز دائمی به تأیید بیرونی همراه است. در چنین حالتی، کمالگرایی بهجای انگیزهبخش بودن، باعث اضطراب، اهمالکاری و اختلال در عملکرد افراد میشود. گاهی فکر میکنند با یک تست شخصیت شناسی میتوان آن را تشخیص داد؛ اما این ویژگی به مرور در رفتار فرد قابل تشخیص و شناسایی است.
اگرچه در ظاهر، کمال گرایی ممکن است با ویژگیهایی مثل انگیزه بالا، سختکوشی و موفقیت همراه باشد؛ اما وقتی وارد حالت افراطیاش شود، به یکی از سمیترین ویژگیهای شخصیتی بدل خواهد شد. ویژگیای که نهتنها فرد را از لذت بردن از زندگی بازمیدارد، بلکه در مسیر تحصیلی و شغلی، آرامشش را به طور کامل قربانی خود میکند.
خیلی از افراد فکر میکنند کمال گرایی بیشتر از بیرون به ما تحمیل میشود؛ اما واقعیت این است که این اختلال ریشه در فشارهای درونی دارد. معمولاً این ویژگی از «تمایل عمیق برای اجتناب از شکست» یا «ترس از قضاوت دیگران» ناشی میشود.
البته عوامل اجتماعی هم در رشد این ویژگی بیتأثیر نیستند. طبق مطالعات دانشگاهی، در سه دههی اخیر، میزان کمالگرایی در میان جوانان بهطور چشمگیری افزایش یافته است. دلایل این رشد میتواند شامل موارد زیر باشد:
شبکههای اجتماعی، با ارائهی تصویری بینقص از دیگران، ما را به این باور میرسانند که همیشه باید کاملتر، موفقتر و بینقصتر باشیم و اینجاست که جرقههای کمال گرایی در عمق روان افراد زده میشود.
این نشانهها شامل موارد زیر هستند:
اگر احساس میکنید بیشتر این رفتارها را در خودتان میبینید، وقت آن رسیده که نگاهی دقیقتر به الگوهای ذهنیتان بیندازید.
جالب است بدانید کمال گرایی فقط یک الگوی ثابت رفتاری نیست، بلکه در قالبهای مختلفی ظاهر میشود. روانشناسان این اختلال را در سه دستهی اصلی طبقهبندی میکنند:
اولین مورد از انواع کمالگرایی که بسیار شایع هم هست، در افرادی دیده میشود که از خودشان انتظارات غیرواقعی دارند و مدام در حال فشار آوردن به خود هستند تا بینقص باشند. در واقع این افراد به سمت ناکجا در حرکت هستند…
افرادی که استانداردهای غیرواقعی را برای اطرافیان تعریف میکنند و معمولاً دیگران را بهخاطر ناتوانی در رسیدن به آنها مورد سرزنش شدید قرار میدهند.
در این حالت، فرد احساس میکند دیگران از او انتظار کمال مطلق دارند و نوعی فشار شدید بیرونی را حس میکند که باعث اضطراب و ترس از قضاوت میشود.
همهی ما در نقطه خاصی از زندگی باید با حقیقتی مهم روبهرو شویم: کمال، مفهومی انتزاعی و دستنیافتنی است. در دنیای واقعی، هیچچیز بهطور مطلق «بینقص» نیست. پس اگر هدف نهایی ما رسیدن به کمال مطلق باشد، ناگزیر با حس شکست، نارضایتی و ناامیدی روبهرو خواهیم شد.
تاریخ چندین و چند هزارسالهی بشر هم نشان داده که حداقل در این جهان مادی که ما زندگی میکنیم، خبری از کمال مطلق نیست. کمالگرایی ناسالم، بهویژه زمانیکه به شکل وسواسگونهای دنبال شود، میتواند اثرات جدی و گاه مخربی بر زندگی فرد داشته باشد.
برخی از مهمترین پیامدهای آن عبارتند از:
بله، شخصیت کمالگرا هم دچار اهمال کاری میشود؛ اما با انگیزهای متفاوت. او از اینکه کارش «به اندازه کافی خوب» نباشد آنقدر میترسد که ترجیح میدهد اصلاً شروع نکند.
وقتی فقط نتیجه نهایی مهم باشد، فرد تمایل پیدا میکند از چالشهایی که ممکن است شکستی در آنها رخ دهد دوری کند. یعنی بهجای رشد، در منطقه امن باقی بماند. در این حالت، خلق تجربهی جدید، خلاقیت و نوآوری به حداقل میرسد.
کمالگرایان معمولاً دچار نوعی تفکر «همه یا هیچ» هستند. یا کارشان باید بینقص باشد، یا اصلاً آن کار ارزش انجام دادن ندارد. این رویکرد باعث میشود اشتباهات کوچک در ذهنشان تبدیل به فاجعه شود و فرد مدام دچار احساس ناکامی و ناکافیبودن شود.
افراد کمالگرا بهطور مداوم خودشان را با دیگران مقایسه میکنند؛ آن هم با تصویری غیرواقعی از موفقیت دیگران. این مقایسه نهتنها عزت نفس را از بین میبرد، بلکه باعث افزایش اضطراب، نارضایتی و احساس شکست مداوم میشود.
وقتی تمرکز فقط بر بینقص بودنِ خروجیِ نهایی باشد، خلاقیت و ریسکپذیری از بین میرود. در جهانِ واقعی، نوآوری نیازمند آزمون و خطا، اشتباه کردن و بازآفرینی است. متاسفانه کمالگرایی چنینی فضایی را کاملاً خفه میکند.
کمال گرایی ناسالم اغلب در نتیجه تجربهها یا باورهای منفیِ ریشهدار به وجود میآید. این موارد میتوانند شامل موارد زیر باشند:
شخصیت کمالگرا در عمق وجودش باور دارد تنها زمانی شایستهی محبت، احترام و پذیرش است که کاملاً بینقص عمل کند. این دیدگاه سمی، پایه بسیاری از مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب، اختلال وسواس فکری-عملی، اختلالات خوردن و حتی گرایش به خودکشی است.
در دنیای فروش، سرعت، خلاقیت، تصمیمگیریِ سریع و ارتباط مؤثر، مهمترین عوامل موفقیت هستند. حالا شما تصور کنید یکی از اعضای تیم فروش، به جای تماس گرفتن با مشتری، ساعتها درگیر آماده کردن اسکریپت گفتگو باشد. یا کارمندی که آنقدر روی جزئیات یک پرزنت محصول متمرکز میشود که زمان ارسال آن به مشتری از دستش در میرود.
یکی از شایعترین آسیبهای کمال گرایی در فروش، تحلیلِ فلجکننده (Paralysis by Analysis) است. در این حالت، فروشنده چنان غرق در بهینهسازی پیشنهاد، اصلاح متن، طراحی گرافیک یا ساختار پرزنتیشن میشود که جرأت برداشتن قدم اول را از دست میدهد.
کمالگرایی محیطی سرشار از ترس ایجاد میکند. ترس از اشتباه، ترس از نارضایتی مدیر یا مشتری، ترس از دیده نشدن باعث از بین رفتن خلاقیت در فروش میشود.. طبیعتاً وقتی افراد دائماً نگران شکست باشند، دیگر ریسک نمیکنند. فراموش نکنید که فروش یعنی آزمایش؛ یعنی تصمیمگیری خلاقانه در لحظه؛ یعنی امتحان کردن رویکردهای جدید. باید این را بدانید که جادوی واقعی فروش دقیقاً در دل همین ریسکهاست که اتفاق میافتد.
شخصیت کمال گرا همیشه خودش را بهوضوح نشان نمیدهد. گاهی ممکن است با «تعهد»، «توجه به جزئیات» یا «دقت بالا» به کارش مشغول باشد، اما نشانه های کمالگرایی در او دیده شود. به طور کلی اگر یکی از موارد زیر را در تیم فروشتان میبینید، احتمالاً کمالگرایی پنهان در تیمتان در حال رشد است:
کمال گرایی در فروش فقط زمانی از بین میرود که فرهنگ تیمی بهجای بینقص بودن، «پیشرفت» را ارزشگذاری کند. ایجاد چنین فرهنگی نیاز به برنامهریزی، همراهیِ دلسوزانهی مدیر و بازتعریف موفقیت در سازمان دارد.
در ادامه چند راهکار مؤثر برای این تغییر آوردهایم:
کمالگرایی در ظاهر میتواند مانند یک نیروی محرک برای رشد و موفقیت عمل کند، اما اگر از کنترل خارج شود، عامل اصلی استرس، اهمالکاری فرسودگی و از دست رفتن فرصتها خواهد بود. بهویژه در تیم فروش که سرعت، انعطافپذیری و ریسکپذیری، حرف اول را میزند.
آیا کمالگرایی همیشه بد است؟
خیر. کمالگرایی سازگار یا مثبت، میتواند محرکی برای رشد، تلاش بیشتر و دستیابی به اهداف باشد. اما کمالگرایی ناسازگار یا افراطی، با ترس از شکست و نیاز به تأیید دیگران همراه است و نتیجهای جز اضطراب و رکود ندارد.
چرا کمالگرایی در فروش مشکلساز است؟
چون فروش نیازمند سرعت عمل، ریسکپذیری و اقدام سریع است.
چطور میتوان با کمالگرایی مقابله کرد؟
با تغییر ذهنیت از «بینقص بودن» به «پیشرفت». این کار با تمرین پذیرش نقص، جشن گرفتن دستاوردهای کوچک، ایجاد فرهنگ بازخورد مستمر و رهایی از مقایسهگری با دیگران امکانپذیر است.