پرسش
پاسخ
سرزنش کردن
شکایت کردن
غر زدن
تهدید کردن
تنبیه کردن
باج دادن
زمان خواندن 12 دقیقه
تئوری انتخاب با تمرکز بر روانشناسی درونگرا استدلال میکند که رفتارهای ما ناشی از انتخاب خودمان است. انتخابهایمان هم ناشی از نیازهای ما است. برای بهبود روابطمان باید این دو بخش را بشناسیم؛ نیازها و انتخابها.
در زمانی که همه، همه چیز را گردن هم میانداختند، ویلیام گلاسر با بیان تئوری انتخاب خط بطلانی بر همه این نظریات کشید! او معتقد بود هم رفتارهای ما به خود ما و درونمان بستگی دارد و برای کنترل رفتارها و عادتهایمان فقط باید به خودمان تکیه کنیم. ویلیام تعداد زیادی مخالف سرسخت داشت که معتقد بودند، رفتارهای ما واکنشی به کنش دیگران است.
نگرش منتقدان آقای گلاسر از نوع روانشناسی بروننگر است. این افراد معتقد بودند، ریشه هر اتفاقی را باید در بیرون از خود جستجو کرد. ویلیام گلاستر از سال 1998 در قالب کتابی به نام تئوری انتخاب، نظریه خود در روانشناسی را منتشر کرد و این کتاب تا به امروز از پرفروشترین کتابهای حوزه روانشناسی است. به ویژه اینکه در سوگیری شناختی کمک قابل توجهی به ما میکند. در ادامه این متن همراه ما باشید تا به قسمتهای مهم و جالب این کتاب اشاره کنیم.
تئوری انتخاب بر این اعتقاد استوار است که رفتارهای ما دارای ساختاری خاص هستند. این ساختار دارای چهار فاکتور زیر است:
ویلیام گلاسر معتقد بود که روی عمل و فکر به صورت کامل کنترل داریم. او میگفت ما بر اساس این دو فاکتور رفتارهایمان را بروز میدهیم و این دو عامل مانند دو چرخ جلوی اتوموبیل رفتار و جهت ما را نشان میدهند. گلاسر در تئوری انتخاب، احساس و فیزیولوژی را به دو چرخ عقب یک اتوموبیل تعبیر کرد که به دنبال جهت چرخهای جلو حرکت میکنند.
او بر این باور بود که عمل (خندیدن، راه رفتن و …) و فکر (تحلیل کردن، ارزیابی کردن و …) ما احساس و فیزیولوژی ما را تعیین میکند. در واقع این حالت بدن ما است که به احساسمان میگوید چه چیزی بروز بدهد و به بدنمان میگوید چه واکنش فیزیولوژی نشان دهد.
گلاسر معتقد بود تمام رفتارهای ما، ناشی از انتخابهایمان است. دیگران هیچ تاثیری روی رفتار ما ندارند و این ما هستیم که یک اقدام را انجام میدهیم. دکتر گلاسر جوری معتقد به زمان حالا و اعتقاد خودمان بود؛ که حتی باور داشت کودکی ما در رفتارهای امروز ما تاثیری ندارد. او معتقد بود که رفتارهای ما ناشی از انتخابهای ما هستند و انتخابهایمان نیز برای ارضای یکی از پنج نیاز مهم ما است که در هرم مازلو به آنها اشاره شده است.
ویلیام گلاسر معتقد بود که نیازهای مهم ما را میتواند به پنج دسته تقسیم کند و تمام نیازهای ما که با آنها انتخاب میکنیم در یکی از دستههای زیر جای میگیرد:
مزیت تئوری انتخاب آن است که رفتارهای ما را به جای گره زدن به فاکتورهایی که روی آنها کنترل چندانی نداریم، به خودمان که بیشترین کنترل را میتوانیم داشته باشیم مرتبط کردهاست. با این رویکرد دیگر افراد از یکدیگر توقع زیادی ندارند و تمام مشکلاتشان را در خود جستجو میکنند.
آقای ویلیام گلاسر در فصل انتهایی کتاب خود، ده اصل بسیار مهم کتابش را بازگو کرد. این ده اصل به شرح زیر است:
امیدواریم این مطلب برای شما مفید بوده باشد.
تمرکز تئوری انتخاب روی چیست؟
نظریه انتخاب بر کنترل فرد بر احساسات و اعمال خود تأکید دارد. نظریه ویلیام گلاسر این مفهوم را می آموزد که همه رفتارها انتخاب می شوند و تعارض به این دلیل به وجود می آید که ما فقط میتوانیم رفتار خود را کنترل کنیم، نه رفتار طرف مقابل.
5 نیاز اساسی از نظر تئوری انتخاب چیست؟
نظریه انتخاب بیان می کند که انسان ها با تلاشی بی پایان برای ارضای 5 نیاز اساسی انگیزه میگیرند: عشق و تعلق داشتن، قدرتمند بودن، آزاد بودن، تفریح کردن و زنده ماندن.
خیلی خلاصه و خوب توضیح داده بود. میشه فهمید کتاب راجع به موضوع چه چیزی رو می خواد بررسی کنه.
سپاس از همراهی شما.