زمان خواندن 4.5 دقیقه
اصول کوچینگ برای ما مشخص میکند که در هدایت افراد چه چیزهایی را در اولویت قرار بدهیم. بیایید جزئیات بیشتری را در این باره بخوانیم.
ما انسانها برای قدم گذاشتن در هر مسیری، جدای از جایگاه اجتماعی و مزایای مالیاش، نیاز به هدفهای دیگری هم داریم. در واقع باید نگرشمان این باشد که در آن زمینه به سطوح بالا برسیم و با استفاده از تخصصی که کسب میکنیم، به مردم و شرکتهای دیگر خدمترسانی کنیم. کوچینگ هم مثل هر کار دیگری اصول و مبانی خاص خودش را دارد. هر کوچ میتواند با تسلط بر اصول کوچینگ به مدارج بالای این حرفه برسد و به افراد زیادی در سراسر جهان کمک کند.
قبلا به طور مفصل در یک درسنامه توضیح دادیم که کوچینگ یعنی چه؟! بد نیست ببینیم چطور اصول کوچینگ باعث بهبود فرآیند کوچینگ ما میشود؟!
کوچینگ دارای 10 اصل اساسی است. ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا باید به تمام این اصول مسلط شویم؟ در پاسخ میتوان گفت یادگیری اصول کوچینگ باعث میشود کوچها با شناخت مبانی و اهداف کوچینگ، بهترین خدمات ممکن را به مشتریان خود ارائه دهند.
اصول کوچینگ به ما میآموزد برای قدم گذاشتن در این مسیر باید ایمان، صداقت و اخلاق را سرلوحه کارمان قرار دهیم. پاسخگویی به خواستههای مشتری و برآورده کردن نیازهای او بدون تسلط بر این اصول دهگانه امکانپذیر نیست. با یادگیری اصول دهگانه کوچینگ میتوانیم به مهارتهای زیر برسیم:
آگاهی یا Awareness به معنی آگاهی از احساسات است. بیشتر مشتریان سراغ کوچها میآیند تا سطح آگاهی خود را افزایش دهند و در مورد چگونگی قدم برداشتن در مسیر اهداف تصمیمات بهتری بگیرند. کسب آگاهی برای شناخت فرصتهای جدید خیلی مهم است. چراکه بدون آگاهی از الگوها و ساختارهای فعلی، تغییر این الگوها غیرممکن خواهد بود. یک کوچ برای اینکه قانعکننده باشد و به مشتریان خود در مسیر آگاهی کمک کند، خودش باید به سطوح بالایی از آگاهی رسیده باشد.
پایه و اساس کوچینگ در جلب اعتماد و رابطه بین کوچ و مشتری قرار دارد. یک محیط امن و باز، فضا را برای گفتگوی صادقانه مهیا کرده و به مشتری این اجازه را میدهد تا بدون ترس از قضاوت شدن، افکار، نظرات، احساسات و مشکلاتش را بیان کند.
از اصول مهم موچینگ این است که رابطه خوب و صمیمانهای را با مشتریان برقرار کرده و کاری کند که احساس راحتی کنند.
مسئولیتپذیری یکی از اصول کوچینگ است که به کمک آن میتوان به قدرت شناساییِ مسیر صحیح و جرئتِ تلاشِ مستمر رسید. اگر یک کوچ اصل مسئولیتپذیری را جدی نگیرد، اعتمادسازی و هدایت مشتری تقریباً غیرممکن خواهد شد.
خیلی وقتها جلسات کوچینگ پیچیده و دشوار میشوند. در چنین مواقعی فقط یک کوچ مسئولیتپذیر میتواند در هر شرایطی دانش و تواناییهای خود را به کار گیرد و مشتری را نیز به سمت مسئولیتهای ناشناخته هدایت کند.
یکی از مهمترین مباحث مطرح شده در حوزه مربیگری «کوچینگ راهحل محور» (solution-focused coaching) است. این استراتژی به جای تمرکز بر معضلات و نارساییها، به کشف و حصول نتایج مثبت متمرکز میشود.
این اصل کوچینگ بیان میکند برای رسیدن به موفقیت، باید انعطافپذیری لازم برای مواجهه با ضعفها و کاستیهای خود را داشته باشیم. سپس به جای تمرکز بر موانع، مسیرهای خوشبینانهای برای مشتری طراحی کنیم. تمرکز بر راهحل باعث میشود انرژی و پتانسیل افراد به شیوهای مطلوب هدایت شود و آنها به سمت ثبات و خودشناسی حرکت کنند.
کوچ با یادگیری اصل عملگرایی میتواند اهمیت «شروع» را به مشتری گوشزد کند. عملگرا بودن، یعنی بهموقع تصمیمگیری کنیم و با تمرکز بر اخلاق کاری و دانش خود، شروع به قدم برداشتن کنیم. القای حس عملگرایی به مشتری، با تمرکز بر انگیزه و هدف او نیز انجامپذیر است. کوچها همیشه باید مطمئن شوند انرژی افراد به سمت «عمل» و تغییر عادات هدایت شود.
بیشتر ما وقتی به جنبه مثبت چالشها نگاه میکنیم، به آنها علاقهمند میشویم. روانشناسان معتقدند ما برای رد شدن از مرزها و گذر از محدودیتهای خود زندگی میکنیم. اما اگر نتوانیم نگاهی مثبت به دشواریها زندگی داشته باشیم، قربانی آنها خواهیم شد.
یکی از اصول کوچینگ نگاه مثبت به چالشهاست. یک کوچ حرفهای باید توجه داشته باشد که اهداف مشتری همواره باید بالاتر از چشمانداز فعلی او باشند. افراد وقتی در برابر چنین اهدافی قرار میگیرند، یک محرک چالشبرانگیز پیدا میکنند و دوباره روی پای خود میایستند تا مرزهای جدیدی را کشف کنند.
کوچ باید از این مسئله آگاه باشد که اشتباهات، لازمه پیشرفت هستند. در واقع اشتباهات نقاط عطف یادگیری هستند. اشتباه کردن به افراد کمک میکند دیدگاه جدیدی نسبت به زندگی خود پیدا کنند و تفکر خلاقتری داشته باشند. بنابراین مربیان برای توسعه همهجانبه مشتری خود باید یک محیط عاری از سرزنش ایجاد کنند.
اگرچه کوچ قرار است به مشتری کمک کند پتانسیل خود را بشناسد و آن را آزاد کند، نباید حس خودباوری را از مشتری بگیرد. مشتری باید در مورد هر تلاشی که انجام میدهد، مطمئن باشد و آن اقدام را متعلق به خودش بداند.
در این صورت، فضایی ایجاد میشود که افراد بتوانند در آن اشتباه کنند، درس بگیرند و به قدرت وجودشان پی ببرند. خودباوری سطح اعتمادبهنفس ما را بیشتر میکند. این حس، باعث تقویت روابط، بهبود قدرت شبکهسازی و ایجاد تعادل میان کار و زندگی افراد میشود.
خودانگیزشی یا Self-Motivation به این معنی است که همیشه ابزارهای ذهنی لازم را برای کسب انگیزه همراه خود داشته باشیم. افراد اگر در مسیر رشد به مهارت خودانگیزشی برسند، همیشه تعهد و اعتمادبهنفس لازم را برای ادامه دادن خواهند داشت.
کسب مهارت خودانگیزشی برای به دست آوردن رضایت ذهنی ضروری است. این مفهوم در فرایند کوچینگ از اهمیت بالایی برخوردار است. به این صورت که هم کوچ و هم مشتری باید با مفهوم Self-Motivation آشنا باشند و آن را در حد قابل قبولی در زندگی خود به کار ببرند.
یکی از مهمترین اصول کوچینگ موفق، مشاهدهگری است. این مهارت مربیان را وادار میکند به مشاهدهگرانی فعال تبدیل شوند و مشکلات و نقاط قوت مشتری را در کمترین زمان ممکن تشخیص دهند. قدرت مشاهدۀ دقیق به کوچ کمک میکند همیشه فیدبکهای سازنده و دقیقی در اختیار مشتری قرار دهد.
مشاهدهگری ارتباط تنگاتنگی با قدرت استدلال و طراحی استراتژی دارد. به کمک این مهارت میتوانیم بهترین راهکارهای ممکن را تشخیص دهیم و با آنالیز دقیق و بهموقع، کیفیت و کارایی تصمیمات مشتری را بسنجیم.
کوچینگ چیزی شبیه به کارگردانی سینماست. بدون یادگیری هنر هدایتگری و جهتدهی کردن مشتریان، کوچ نمیتواند آنها را در مسیر موفقیت یاری کند. برای مشاوره و راهنمایی افراد باید اصول رهبری و هدایت را بیاموزیم.
این اصل به ما میگوید خواستهها، تواناییها، رفتارها و استعدادهای مشتری باید در جهت درستی قرار گیرند. تنها در این صورت است که شرایط ایدئال مشتری رقم میخورد و او میتواند به اهدافش برسد.
یکی از تفاوتهای مهم اصول منتورینگ و اصول کوچینگ این است که منتورینگ حالت دستوری یا Directive دارد. یعنی ارتباط میان منتور و مشتری معمولاً یکطرفه است. اما کوچینگ یک فرایند دستوری نیست.
در واقع کوچ در کنار مشتری به سمت اهداف حرکت کرده و او را تشویق میکند تا به پتانسیل عظیمش دست پیدا کند. هدف نهایی از جلسات کوچینگ این است که مربی مسیرهای توسعه فرد را اصطلاحاً کانالیزه کند تا راهی برای توسعه کشف شود. اما اصول منتورینگ بیشتر به توانایی «پاسخگویی» منتورها میپردازند. البته میتوانید در مقاله تفاوت کوچینگ و منتورینگ در این باره به طور کامل بخوانید.
تا اینجای مقاله سعی کردیم با اصول کوچینگ و اهمیت هر یک از آنها آشنا شویم. اگر به خوبی دقت کنیم، میبینیم این اصول دهگانه ویژگیهای مشترکی هم دارند. مثلاً «رهبری و هدایت صحیح»، «درک پتانسیل منحصربهفرد افراد»، «کار بر روی نقاط قوت»، «بهبود حس مسئولیتپذیری» و «مواجهه با چالشها» در همه این اصول دیده میشوند.
با بررسی عمیق اصول فوق، میتوانیم ویژگیهای فرایند کوچینگ موفق را استخراج کنیم. ما با مطالعه چندباره اصول کوچینگ، سعی کردیم این ویژگیها را شناسایی کنیم و در قالب یک لیست 24 موردی ارائه دهیم.
افرادی که قصد دارند در مهارت کوچینگ به استادی برسند، باید اصول کوچینگ را به درستی فراگرفته و اجرا کنند. توجه به اصول کوچینگ باعث افزایش اعتمادبهنفس مشتریان و بهبود مهارتهای آنها میشود. یک کوچ حرفهای که روی یادگیری این اصول وقت گذاشته باشد، قادر به دیدن چیزهایی است که توسط دیگران نادیده گرفته میشوند.
چرا یادگیری اصول کوچینگ از اهمیت بالایی برخوردار است؟
یادگیری اصول کوچینگ قدرت هدایتگری و متقاعدسازی مربیان را افزایش میدهد. کوچهایی که اصول دهگانه را فراگرفته باشند، برای حل یک مشکل به دنبال راهحلهای عمیقتر و مؤثرتری میروند. این نگرش، به آنها منابع و فرصتهای فراوانی برای اثبات خود میدهد.
چگونه میتوان اصول کوچینگ را یاد گرفت؟
عموماً فرایند یا مراحل خاصی برای آموزش اصول کوچینگ وجود ندارد. اما توصیه میشود افراد متقاضی برای یادگیری این مهارتها از بهترین متخصصین این حوزه کمک بگیرند.