پرسش
پاسخ
پرسش
پاسخ
تست تجربه کاربر
تست مقایسه اثرات تبلیغات مشابه
کمپین های تغییر برند
پرسش
پاسخ
پرسش
پاسخ
برانگیختگی با سیگنالهای فیزیولوژیکی خاص و دادههای بیومتریک
بررسی حرکات ماهیچهای حالات چهره افراد
زمان خواندن 4 دقیقه
بازاریابی عصبی نوع جدیدی از تحقیقات بازاریابی است که به کمک روشهای نوروساینس رفتار مصرفکنندهها را تحلیل میکند. در این مقاله چند ابزار موفق نورومارکتینگ را به شما معرفی میکنیم.
بازاریابی عصبی چیست؟ وقت آن رسیده که یکبار برای همیشه یک روش علمی و مدرن از شناخت رفتار مصرف کننده و تحقیق بازار را تعریف کنیم:
بازاریابی عصبی کاربرد علوم اعصاب و علوم شناختی در بازاریابی است.
اما برای اینکه بهتر متوجه شویم نورومارکتینگ چیست، در این مقاله هر آنچه لازم است بدانید را گفتهایم.
بازاریابی عصبی مطالعه چگونگی واکنش مغز افراد به تبلیغات و سایر پیامهای مرتبط با برند، با نظارت علمی بر فعالیت امواج مغزی، ردیابی چشم و واکنش پوست است.
این تکنیکهای بازاریابی عصبی برای مطالعه مغز، جهت پیشبینی رفتار تصمیمگیری مشتری استفاده میشود. همچنین میتوان از بازاریابی عصبی برای تغییر رفتار مصرفکننده استفاده کرد.
بازاریابان از سیگنالهای عصبی و سایر سیگنالهای فیزیولوژیکی برای شناخت انگیزهها، ترجیحات و فرآیندهای تصمیمگیری مشتریان استفاده میکنند. آنها این روش تحقیق بازاریابی را برای پیشبینی نحوه عملکرد یک محصول، خدمات یا کمپین بازاریابی خاص به کار میگیرند.
بازاریابی عصبی به روشهای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. در سال 2007، تیمی از دانشمندان دانشگاه کارنگیملون، از تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) برای مطالعه آنچه که مغز افراد هنگام تصمیمگیری برای خرید انجام میدهد، استفاده کردند. محققان با استفاده از تصویربرداری مغز با بررسی فعال و غیرفعال شدن رشتههای عصبی در طول فرآیند خرید، دریافتند که میتوانند پیشبینی کنند آیا یک فرد محصولی را خریداری میکند یا خیر (منبع).
تحقیق دیگری هم نشان داد که برچسبهای هشداردهنده روی بستههای سیگار، فعالیت عصبی را در ناحیهای از مغز که با اشتها به غذا مرتبط است، تحریک میکند.
برخی از روشهای استفاده از بازاریابی عصبی شامل موارد زیر است:
سوال اینجاست که خب چرا باید بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ انجام دهیم؟ نورومارکتینگ فواید زیادی دارد، از جمله موارد زیر:
منتقدان بازاریابی عصبی در مورد خطرات مختلفی هشدار میدهند، از جمله این سه مورد:
احتمالا تا اینجای کار تصمیم خودتان را گرفتهاید که آیا میخواهید از بازاریابی عصبی استفاده کنید یا نه؟! اگر هنوز هم نسبت به این روش نوین سنجش بازار کنجکاو هستید بخش بعدی مقاله را هم بخوانید.
بازاریابی عصبی به طور معمول فعالیت مغز و سایر سیگنالهای فیزیولوژیکی را اندازهگیری میکند. برای اینکه سیگنالهای مغزی را ثبت کنید باید از ابزارهای ویژه این کار هم استافده کنید.دو ابزار مورد استفاده برای اسکن مغز عبارتند از:
همچنین ابزارهایی برای اندازهگیری فعالیتهای فیزیولوژیکی مغز وجود دارد. چند نمونه از این ابزارها عبارتند از:
حالا که با بازاریابی عصبی آشنا شدید، بیایید چند مثال واقعی از آن را بررسی کنیم تا ببینید در واقعیت چگونه از آن استفاده میشود.
در یک مطالعه بازاریابی عصبی در سال 2003، رید مونتاگ، عصبشناس در کالج پزشکی بیلور، از دستگاههای fMRI استفاده کرد. در این مطالعه، گروه کنترل زمانی که آزمایش چشایی پپسی و کوکاکولا را انجام دادند، به طور مساوی به دو گروه تقسیم شدند. وقتی گروه کنترل میدانستند چه چیزی مینوشند، سه چهارم آنها کوکاکولا را ترجیح میدادند. مونتاگ فعالیتی را در قشر جلوی مغز مشاهده کرد که نشان دهنده فرآیندهای فکری است. او نتیجه گرفت که سوژهها نوشیدنی را با تصاویر مثبت و پیامهای نام تجاری تبلیغاتی کوکاکولا مرتبط میکردند.
در این مطالعات، محققان بررسی میکنند که چگونه تغییر هورمونهای مغز مانند تستوسترون، کورتیزول و اکسیتوسین بر رفتار مصرفکننده تأثیر میگذارد. یک مطالعه اثرات افزایش تستوسترون را بر علاقه مصرفکنندگان مرد به کالاهای لوکس اندازهگیری کرد. این پژوهش نشان داد که این هورمون مردان را وادار میکند تا با خرید کالاهای لوکس بیشتر، به دنبال موقعیتطلبی و حفظ موقعیتشان باشند.
در این نوع مطالعه، افراد در مراحل مختلف خواب تحریک میشوند. به عنوان مثال، دانشمندان با هدف کاهش عادات سیگار کشیدن، بوی تخممرغهای فاسد و دود سیگار را به گروه کنترل در هنگام خواب ارائه دادند.
در این روش، دانشمندان از تحریک مغناطیسی برای برانگیختن مناطق مغز انسان استفاده میکنند. برای مثال، دانشمندان به طور موقت بخشی از مغز که واکنشهای ترس و انزجار را کنترل میکند، مهار کردهاند تا افراد بتوانند واکنش کمتری نسبت به حشرات داشتهباشند. در نتیجه در نظر مشتری، خوردن غذاهای حاوی حشرات جذابتر خواهدبود.
اگرچه بازاریابی عصبی به روشهای اصلی تبدیل شدهاند، اما هنوز به عنوان حوزهای نوپا در نظر گرفته میشوند. دلیل این مساله آن است که این فناوری گران بوده و هنوز در حال توسعه است. همانطور که فناوری بازاریابی عصبی پیشرفت میکند و در دسترستر میشود، شرکتهای بیشتری از روشهای بازاریابی عصبی استفاده میکنند.
پیشبینی میشود که واقعیت مجازی (VR) بخش مهمی از بازاریابی عصبی در آینده باشد. این روش را میتوان با استفاده از یک دستگاه EEG اجرایی نمود. این دستگاهها میتوانند حاوی ردیابهای چشمی باشند که آنچه مشتری روی آن تمرکز میکند را دنبال کنند.
برخی حدس میزنند که در آینده لنزهای تماسی VR در دسترس خواهند بود که قادر به اندازهگیری گشادشدن اندازه مردمک چشم مصرفکننده در هنگام مشاهده یک تبلیغ هستند. این نوع تکنولوژیها هم اکنون در متاورس معرفی شدهاند اما به نظر میرسد در آینده نه چندان دور به مدیریت ارتباط با مشتریان هم کمک کنند.
بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ، استفاده از علم اعصاب در حوزه بازاریابی است. در این مقاله به طور مفصل درباره این روش نوپا صحبت کردیم و گفتیم چه مزیتها و معایبی دارد و چند مثال واقعی هم آوردیم تا بهتر با آن آشنا شوید. شما هم اگر نظری در این باره دارید، در کامنتها با ما درمیان بگذارید.
بازاریابی عصبی چیست؟
بازاریابی عصبی کاربرد علوم اعصاب و علوم شناختی در بازاریابی است.
بازاریابی عصبی چه مزیتهایی دارد؟
همانطور که درمقاله اشاره شد، بازاریابی عصبی نگاه دقیقی به رفتار انسان دارد. قابل اعتمادتر است و قیمت را کاهش داده و ارزش تحقیقات بازاریابی را افزایش میدهد.