زمان خواندن 3 دقیقه
استدلال در تفکر انتقادی نقش مهمی را ایفا میکند. استدلال رکن اصلی هر نظریهای است. برای تحلیل یک موضوع، باید استدلال درستی داشته باشید.
افرادی که به خوبی استدلال میکنند یا به زبان سادهتر، خوب دلیل میآورند، قاطعیت و اعتمادبهنفس بالایی دارند. اگر به مهارت استدلال صحیح تسلط پیدا کنیم، میتوانیم در هر بحث یا پروژهای نظرات و دیدگاههای خود را به طور قاطعانه بیان کنیم.
فراموش نکنیم که این مهارت در افزایش قدرت اقناع و تأثیرگذاری ما نیز مؤثر است. با این حال، چقدر با مفهوم دقیق استدلال آشناییم؟ آیا تأثیر استدلال در تفکر انتقادی را میدانیم؟ در این مقاله قرار است درباره مهارت استدلال صحبت کنیم و ببینیم یک استدلال صحیح که مو لای درزش نمیرود، از چه عناصری ساخته میشود.
به هر گزاره یا ادعایی که با دلایل منطقی پشتیبانی شود استدلال (Argument) گفته میشود. دشواری و عمق استدلالها متغیر است. مثلاً استدلال «باید چتر بیاوریم، چون قرار است باران بگیرد» بسیار ساده و استدلال «باید این قانونِ کشور تغییر کند، چون آسیبزا شده» استدلالی پیچیده است.
استدلالها همهجا وجود دارند. هر وقت کسی سعی کند حقانیت دیدگاهی را ثابت کند، از یک استدلال استفاده میکند. یا مثلاً وقتی سعی میکنیم شخص دیگری را نسبت به مسئلهای متقاعد کنیم، باید از استدلال استفاده کنیم. یعنی با استفاده از یک «دلیل» او را وادار کنیم کار موردنظر ما را انجام دهد.
رسانههای خبری، شبکههای اجتماعی، سایتها و منابع دانشگاهی پر از استدلالهایی هستند که همگی برای جلب توجه و نفوذ بیشتر بین انسانها رقابت میکنند.
توانایی شناسایی و تولید استدلال بخش مهمی از تفکر انتقادی است. به کمک این مهارت میتوانیم چگونگی شکلگیری تفکر در ساختار ذهن افراد را درک کنیم. استدلال صحیح، زمینه را برای آنالیز و ارزیابی نهایی آماده میکند و تأثیر شگرفی بر درست بودن نتایج تفکر انتقادی دارد.
یک استدلال ساده، ادعایی را ارائه میکند (باید چتر بیاوریم) که با دلایل پشتیبانی میشود (چون قرار است باران بگیرد). استدلالهای قوی، از دلایل و شواهد مرتبط و قابل اعتمادی استفاده میکنند.
مثلاً در این مثال وقتی میگوییم قرار است باران بگیرد، میتوانیم به یک نقشۀ راداری که در سایت اداره هواشناسی آپلود شده استناد کنیم.
در دنیای واقعی وقتی یک استدلال ارائه میدهیم، با چندین استدلال رقیب مواجه میشویم. حتی اگر در ابتدا فکر کنیم بهترین استدلال جهان هستی را ارائه دادهایم، کمکم ادعاها، دلایل و شواهد دیگری خودشان را نشان میدهند.
حالا تصور کنیم دوستمان یک استدلال مخالف ارائه دهد. این ادعا را در اصطلاح تخصصی «ضد استدلال» یا Counter-Argument مینامند. برای اینکه دو استدلال متضاد را حل و فصل کنیم، باید آنها را ارزیابی کرده و یک استدلال مرکزی یا اصلی بسازیم. چنین استدلالی باید از ادعاهایی که به آن معتقدیم پشتیبانی کرده و ادعاهایی که معتبر نیستند را رد کند.
یکی از لازمههای موفقیت در دانشگاه، خصوصاً در رشتههای انسانی و تجربی، تحقیق درباره استدلالهای آکادمیک ارائهشده توسط محققان است. یک استدلال آکادمیک که به درستی تدوین شده باشد، باید از قراردادهای آن رشته پیروی کند؛ با این حال ذهن استدلالی میتواند موضعی مخالف مطرح کند یا ادعای خاص خودش را داشته باشد.
ادعاهای آکادمیک رسمیتر و کاملتر از استدلالهایی هستند که در گفتگوها و رسانههای روزمره استفاده میشوند. این گزارهها به زبان رسمی و دانشگاهی ارائه میشوند و بهترین و جدیدترین شواهد علمی را در بر میگیرند. افرادی که چنین استدلالهایی ارائه میدهند، برای حمایت از ادعاهای خود وقت و انرژی زیادی صرف میکنند.
درک انواع مختلف استدلال، از این جهت اهمیت دارد که اجازه میدهد تعیین کنید در یک موقعیت مشخص، کدام نوع برای شما مناسبتر است. در ادامه انواع اصلی استدلال را آوردهایم:
نوعی استدلال است که برای متقاعد کردن افراد به کار میرود و بیان میکند که چیزی علت وقوع چیز دیگری بوده است. این نوع استدلال روی نحوه وقوع یک اتفاق تمرکز دارد و بیان میکند که در نتیجهی آن اتفاق، چگونه مشکل به وجود آمده است.
این نوع استدلال روی رد کردن یک نظر یا باوری تمرکز دارد که تا به امروز مطرح بوده است. استدلال ردی اغلب شامل این میشود که چرا یک باور خاص، ناقص است و احساس میکنید که چطور میتوانید آن را تغییر دهید.
استدلال پیشنهادی استدلالی است که یک شخص، راهحل خاصی را برای یک موضوع مشخص پیشنهاد میدهد. این استدلال باید شامل بیان مساله، جزئیات پیشنهاد و دلایلی شود که نشان دهند چرا آن پیشنهاد، خوب است.
استدلال ارزیابی، استدلالی است که برای ارزیابی خوب یا بد بودن یک مورد خاص به کار میرود. برای اینکه این استدلال جواب دهد، افراد ارائه دهنده آن اول باید به توافق برسند که معیار خوب و بد چیست.
استدلالی است که در آن یک فرد با تعریف یک داستان و ماجرا، مساله را بیان میکند. برخلاف استدلالهای دیگر که به اعداد و ارقام و حقایق متکی بودند، استدلال روایی امکان استفاده از یک روایت را به افراد میدهد تا موضع خودشان را نسبت به آن موضوع، مشخص کنند.
خطاهای شناختی بیشتر به این موضوع مربوط میشوند که افراد اطلاعات را چگونه درک و تفسیر میکنند، و اغلب منجر به خطا در استدلال و قضاوت آنها میشود. در عین حال، اینها خطاهایی در ساختار استدلالها هستند که منجر به نتیجهگیری اشتباه میشوند. در واقع، وقتی فرد دچار سوگیری شناختی میشود، نمیتواند به موضوع به صورت بی طرف نگاه کند و در نتیجه استدلال درستی ندارد.
برای اینکه تاثیر خطاهای شناختی بر استدلال را به حداقل برسانیم، باید مهارتهای تفکر انتقادی در خود تقویت کنیم تا در تله این سوگیریها گرفتار نشویم.
استراتژیهای زیادی برای شناسایی استدلال درست وجود دارد که در ادامه به چند مورد از بهترین آنها اشاره میکنیم.
بیشتر نویسندگان استدلالهایشان را برای کمک به مخاطبان خود خلاصه میکنند. مخصوصاً وقتی استدلالها به شکل مقالات طولانی یا کتابهای چندجلدی باشند!
در بیشتر مقالات و منابع دانشگاهی میتوانیم خلاصه استدلال را در چکیده، مقدمه و بحث و نتیجهگیری پیدا کنیم. در چنین مقالاتی، خلاصه استدلال به عنوان «نکتۀ اصلی»، «نتیجهگیری» یا «پیام اصلی مقاله» به مخاطب ارائه میشود.
در منابع غیردانشگاهی، اگر به دنبال خلاصه استدلال هستیم، باید نگاهی به ابتدا یا انتها بیندازیم. چراکه استدلال کلی یا در قسمت مقدمه مطرح میگردد، یا در قسمت نتیجهگیری بیان میشود. در چنین منابعی، هر وقت به عبارات زیر برخورد کردیم، باید به دنبال یک خلاصه استدلال باشیم:
اگر در منبع اطلاعاتی که در حال مطالعۀ آن هستیم، استدلال بهصراحت بیان نشده باشد، یا خلاصهای از آن را نبینیم، باید به فکر استراتژی دوم باشیم. در چنین شرایطی لازم است به دقت در مورد موضعی که نویسنده به طور ضمنی از آن دفاع کرده فکر کنیم. برای روشنشدن این استدلالهای ضمنی میتوانیم از خودمان بپرسیم:
برای اطمینان از اینکه استدلال نویسنده را شناسایی کردهایم، میتوانیم آن را با لحن و کلمات خودمان خلاصه کنیم. نوشتن خلاصه یا نقلقولهای کوتاه به ما کمک میکند درک شخصیِ خودمان را از ایدههای بیانشده توسعه دهیم.
اگر نتوانیم استدلال اصلی نویسنده را به طور واضح و مختصر با کلمات خودمان بیان کنیم، احتمالاً آن را به درستی درک نکردهایم. شاید لازم باشد منبع را با دقت بیشتری بخوانیم، یا آن را با جزئیات بیشتری آنالیز کنیم.
خیلی از کارشناسان پیشنهاد میدهند برای درک استدلال در یک منبع اطلاعاتی، باید آن را چندین بار مطالعه کرد تا در نهایت تصویر واضحی نسبت به هدف نویسنده پیدا کنیم.
در این مقاله دیدیم که استدلال یعنی چه و در فرایند استدلال، ابتدا به صورت یک موضوع، دیدگاه یا گزاره مطرح میشود. سپس، برای پشتیبانی از آن، ادعاهایی ارائه میشود. ادعاهایی که باید با شواهد و مستندات، قوانین، فرضیات و… پشتیبانی شوند. سپس، با استفاده از این ادعاها، یک استنتاج یا نتیجهگیری صحیح ارائه میشود. بدون شک مهارت استدلال یکی از اصلیترین مهارتهای موثر در تفکر انتقادی است که بدون آن قطعاً نمیتوانیم تصمیمگیری درستی داشته باشیم.
تفکر انتقادی چیست؟
(صفحه اصلی)
هدف چیست؟ چرا باید برای تفکر انتقادی هدف داشته باشید؟
منابع اطلاعاتی موجود را زیر سوال ببرید.
استدلال چیست؟ چطور یک استراتژی عالی برای استدلال در تفکر انتقادی بنویسیم؟
منابع مختلف را برای تفکر انتقادی تحلیل کنید.
استدلال دیگران را بررسی کنید.
برای موفقیت در تفکر انتقادی استدلال خودتان را ارائه کنید.
کاربرد تفکر انتقادی در مدیریت کسب و کار
چطور تفکر انتقادی را در خودمان تقویت کنیم؟
تفاوت تفکر انتقادی و منطقی چیست؟
چرا بازاریابها باید یک متفکر انتقادی باشند؟
فهرستی از بهترین کتابهای تفکر انتقادی
جملات تفکر انتقادی
استدلال چیست؟
به فرایند استفاده از دلایل و مستندات مناسب برای پشتیبانی از یک موضوع، دیدگاه یا نظریه، استدلال گفته میشود. در واقع، استدلال به صورت ساختاری و منطقی، برای اثباتکردن یک ادعا به کار میرود. هدف اصلی استدلال، جلب موافقت یا اقناع دیگران نسبت به یک نظر، دیدگاه یا موضع مشخص است.
منظور از استدلال آکادمیک چیست؟
استدلالهای آکادمیک معمولاً پاسخهایی به استدلالها و ادعاهای پیشین دانشگاهیان هستند که هر کدام مجموعهای از دلایل و شواهد پشتیبان خود را دارند. استدلالهای دانشگاهی باید کاملاً دقیق و علمی باشند و به تحقیقات و منابع معتبر و مرتبط استناد کنند.