تماس سرد (Cold Call) چیست؟ +نمونه دیالوگ برای فروش محصولات

زمان خواندن 11.5 دقیقه

تماس سرد چیست؟

به روز شده در ۱۲ خرداد ۱۴۰۴

توسط تیم تولید محتوای دیدار

زمان خواندن 11.5 دقیقه

در درس هفتم از درسنامه بازاریابی تلفنی، به تعریف تماس سرد پرداخته و نمونه‌ای از مکالمه‌های این نوع تماس را ارائه می‌دهیم.

کتاب راهنمای مذاکره تلفنی
دانلود رایگان

فهرست مطالب

۱۵ درس رایگان
بر اساس معتبرترین مقالات دنیا
تکنیک و رازها

تماس تلفنی سرد، درس سیزدهم از سری بازاریابی و فروش تلفنی است، با خواندن مقالات این دوره رایگان شما می توانید مهارت های خود را در فروش تلفنی موفق افزایش دهید.

didar

مشاهده درسنامه در انتهای مقاله

فرض کنید لیستی از مخاطبان و شماره‌های تماس‌شان را در اختیار دارید و باید قبل از پایان ساعت کاری 100 تا تماس بگیرید. مدیر فروش‌تان سخنرانی انگیزشی بزرگی ترتیب داده و تشویق‌تان می‌کند که پشت سر هم تماس بگیرید. حالا تنها چیزی که نیاز دارید متن تماس سرد است. منظورمان هر متنی نیست … هدف ما بهترین متن است!
در این بخش از درسنامه بازاریابی تلفنی، می‌خواهیم تمام نکات مربوط به تماس سرد را همراه با نمونه برایتان توضیح دهیم.

 

اما قبل از آنکه کلید موفقیت را در اختیارتان بگذاریم، بیایید تا بیشتر در مورد تماس سرد بخوانیم و نمونه‌هایی را هم بررسی کنیم. اگر عجله دارید و می‌دانید تماس سرد چیست، این بخش‌ها را رد کنید و به بخش متن تماس سرد بروید.

 

بعد از آنکه لیستی از مشتریان بالقوه تهیه کردید، وقت آن است که تماس بگیرید. اگر تا به حال با این افراد صحبت نکرده‌اید ، اصطلاحا تماس سرد (cold call) می‌گیرید.

 

تماس سرد چیست؟

منظور از تماس سرد، تماس گرفتن با فردی است که تا به حال با او صحبت نکرده‌ اید. به طور کلی، تماس سرد به مکالمه تلفنی بین فروشنده و مشتری اشاره دارد. هدف از تماس سرد در بازاریابی تلفنی، فروش محصولات و خدمات است.
 

درواقع، تماس سرد روشی برای تعامل شخصی با فرصت‌های فروش است و با هدف انتقال آن‌ها به مرحله‌ی بعدی فرایند خرید صورت می‌پذیرد.

 
تماس تلفنی سرد چه اهدافی دارد؟
 

نمونه‌ تماس سرد

** تلفن مشتری بالقوه زنگ می‌خورد**

مشتری بالقوه: بفرمایید؟

نماینده‌ فروش: سلام خانم تقی پور، کاویانی هستم و از شرکت x تماس می‌گیرم.

(1 الی 5 ثانیه سکوت)

حالتون چطوره؟ تماس گرفتم تا در خصوص نرم‌ افزارمون باهاتون صحبت کنم. محصول ما کمک می‌کنه تا برای بزرگ‌ترین موانع کسب‌وکارتون، بهترین استراتژی‌ها رو پیاده‌سازی کنید. می‌خواستم بدونم الان چنین اولویتی دارید؟

مشتری بالقوه: راستش الان زمان مناسبی نیست …

نماینده‌ فروش: درسته. مایلید نمونه‌ی محصول ما رو بررسی کنید؟ ما کلی جایزه برده‌‌ایم.

مشتری بالقوه: خیر، علاقه‌ای نداریم.

نماینده‌ فروش: باشه. یک سوال، شما تصمیم‌ گیرنده هستید؟ دو ساعت وقت بدهید تا نظرتان را جلب کنیم. مگر اینکه بودجه‌ مناسب را در اختیار نداشته باشید.

** تلفن قطع می‌شود**

 

نخندید. روزانه بسیاری از تماس‌ها به این شکل اتفاق می‌افتند و احتمالاً متعجب نمی‌شوید که نرخ تبدیل این چنین تماس‌هایی چقدر است: کمتر از 1 درصد. یعنی اگر شما با 100 نفر تماس بگیرید و از چنین متنی برای گفتگو استفاده کنید، هیچ تماس دومی در کار نخواهد بود.
 
اما همیشه هم اینطور نیست! گاهی اوقات ممکن است مشکل مشتری بالقوه طوری باشد که واقعا دنبال راه‌حل بگردد و از تماس شما استقبال کند. برای مثال به نمونه زیر توجه کنید:
 

نماینده فروش: سلام {نام مشتری احتمالی} من {نام شما} هستم، از شرکت {نام شرکت شما}؛ متوجه شدم که شما در وبینار {موضوع وبینار} شرکت کردین. این موضوع براتون جالبه؟ و اینکه می‌خواستم بپرسم آیا می‌خواین {موضوع احتمالی مورد نظر مشتری} رو ارتقا بدین؟

مشتری بالقوه: بله شرکت کردم و می‌خواستم اطلاعاتی درباره {موضوع وبینار} کسب کنم.

نماینده فروش: من افراد زیادی رو دیدم که مشکل شما رو داشتن و بهشون کمک کردم به نتیجه دلخواه‌شون برسن. دوست دارین به شما هم کمک کنم تا مشکل‌تون حل بشه؟

مشتری بالقوه: بله متشکرم.

نماینده فروش: پس می‌تونم چند سوال بپرسم تا وضعیت رو بهتر درک کنم؟

مشتری بالقوه: مشکلی نیست. بفرمایید.

نماینده فروش: {یک سوال باز درباره موضوع می‌پرسد تا مشتری توضیح بیشتری بدهد}.

مشتری بالقوه به سوال پاسخ داده و همین‌طور که توضیح می‌دهد، درباره مشکلش می‌گوید و اینکه دوست دارد شرایط را چطور تغییر دهد و به چه نتیجه‌ای برسد.

نماینده فروش: با توجه به صحبت‌هایی که کردیم، در حال حاضر مشکل شما {چالش پیش روی مشتری} است و می‌خواین به {نتیجه مورد نظر مشتری بالقوه} برسین.

نگران نباشین، ما با شرکت‌های {چند شرکت در حوزه کاری مشتری بالقوه} کار کرده‌ایم و اونها هم همین مشکل رو داشتن و به کمک ما تونستن {نتیجه مورد نظر} را به دست بیارن. مطمئنم شما هم با راهنمایی ما حتما نتیجه می‌گیرین.

برای اینکه بیشتر درباره این موضوع صحبت کنیم، پیشنهاد می‌کنم روز چهارشنبه ساعت 4 یک جلسه بذاریم. موافقین؟

مشتری بالقوه: بله حتما

 

می‌بینید که اگر موفق شوید مشکل مشتری را بفهمید، راحت‌تر می‌توانید او را متقاعد کنید تا گفتگو را ادامه داده و محصول شما را بخرد.
 

اما اگر با فرصت‌های فروش تماس می‌گیرید و یک حرف را به همه‌شان می‌زنید و می‌خواهید به هر نحوی بفروشید، همین‌جا دست نگه دارید! اوضاع‌تان خیلی به هم ریخته است. در حقیقت، اوضاع مشتری‌های بالقوه، برند و بازده شما خیلی بدتر است. بنابراین، به‌ جای این کارها، متن خودتان را بنویسید.

 

چگونه متن تماس سرد بنویسیم؟

قطعا برای شما این سوال پیش می‌آید که چگونه متن تماس سرد بنویسم؟ اگر از این نمونه پیروی کنید، نرخ تماستان بهبود و افزایش پیدا می‌کند.
 

آسکریپت تماس سرد
 

2 تا 3 ستون لیست مخاطبان را انتخاب کنید.

اول باید لیست کسانی که می‌خواهید با آن‌ها تماس بگیرید را گلچین کنید. زمان شما با ارزش است؛ پس آن را با صحبت با مشتریانی که مناسب محصولتان نیستند، هدر ندهید. به بهترین مشتریان‌تان فکر کنید، یا آن‌هایی که در گذشته با آن‌ها تماس گرفتید و گفتگوی موفقی داشتید؛ بعد به دنبال ویژگی‌های مشترک بگردید. به عنوان مثال، شاید مشتری‌های مطلوب شما در بخش اقامتگاه و هتل باشند و یا در شرکت‌های مالی و بانکداری. وقتی بخش هدف را مشخص کردید، می‌توانید به سراغ مرحله‌ دوم بروید.
 

مشتری بالقوه‌ مناسب را مشخص کنید.

امروزه پیدا کردن شرکت‌ها و مشتری‌های مناسب خیلی راحت‌تر شده است. لینکدین ابزار قدرتمندی است که می‌توانید از آن استفاده کنید. به عنوان مثال اگر بخش اقامتگاه و هتل را انتخاب کردید، به قسمت جستجوی لینکدین بروید و «کارمندان هتل» و یا «مدیریت ارشد» را با فیلتر «هتلداری» سرچ کنید. اگر شرکت‌های فعال در منطقه و محله‌ خودتان را پیدا کنید، بُرد کرده‌اید. مردم دوست دارند با کسب‌وکارهای محلی کار کنند.
 

در مورد هر مشتری تحقیق کنید.

می‌دانم که دوست دارید فقط تلفن را بردارید و زنگ بزنید. اما به حرفمان اعتماد کنید، حتی اگر یک دقیقه قبل از تماس را به تحقیق اختصاص دهید، موفقیت بیشتری کسب می‌کنید. پس دست به کار شوید! حالا که در مورد لینکدین صحبت کردیم، می‌توانید همانجا پروفایل مشتری را بررسی کنید و روشی شخصی‌سازی شده‌ را پیش بگیرید. به دنبال این اطلاعات بگردید:

  • شرکت چه‌ کار می‌کند؟
  • مشتری بالقوه دقیقاً چه‌کار می‌کند؟
  • اگر به شرکتی مشابه شرکت آن‌ها در گذشته کمک کرده‌اید حتماً اسمش را بگویید.
  • یک نکته‌ جالب در مورد آن‌ها پیدا کنید.

 

یک نکته‌ کوچک اما مهم: همیشه نحوه‌ی تلفظ نام مشتری را چک کنید. هیچ‌ چیز آزاردهنده‌تر از این نیست که کسی برای اولین بار با شما تماس بگیرد و اسمتان را اشتباه بگوید. اگر چنین اتفاقی بیفتد، مشتری دیگر به صحبت‌هایتان گوش نمی‌کند. بعضی‌ها نحوه‌ی تلفظ اسمشان را در فیس‌بوک یا لینکدین درج می‌کنند. اگر باز هم نتوانستید تلفظ درست اسم مشتری را پیدا کنید، از مشتری بپرسید: «می‌خواهم مطمئن شوم که اسمتان را درست تلفظ کنم. اسمتان چطور تلفظ می‌شود؟»

 

بهترین متن تماس سرد

حالا دیگر تماستان سرد نیست. لیست‌تان را بررسی کرده‌ و قبل از برداشتن تلفن کمی تحقیق را هم چاشنی ماجرا کرده‌‌اید. قول می‌دهیم که این کار اضافه ارزشش را دارد. حالا بیایید به سراغ اصل ماجرا برویم. چطور متن تماس سرد بنویسیم؟
 

متن تماس سرد
 

خودتان را معرفی کنید.

اول از همه اسم خودتان و شرکتی که برایش کار می‌کنید را بنویسید. باید پر انرژی و با اعتماد به نفس حرف بزنید. بسیاری از تماس‌های سرد این‌ گونه شروع می‌شوند: «من رتذقترب هستم از خبنقذسمر» و مشتری می‌گوید: «چی؟ کی؟» این‌ گونه است که تماستان ضعیف شروع می‌شود. لازم نیست فریاد بکشید. اما باید فصیح و رسا و واضح صحبت‌تان را شروع کنید.
 

بعد از معرفی خود و شرکتتان، کمی مکث کنید. این مکث برای اکثر تماس‌ گیرندگان سخت است. می‌خواهند سریع به سراغ اصل مطلب بروند. اما از شما می‌خواهم که یک نفس عمیق بکشید و برای 8 ثانیه چیزی نگویید. وقتی که سکوت می‌کنید، مشتری در ذهنش به دنبال سرنخی می‌گردد تا ذره‌ای آشناییت پیدا کند. به نظر می‌رسد که او را می‌شناسید …. قبلاً مشتری‌اش بودید؟ همکار قبلی؟ و یا همکار فعلی؟

 

رابطه‌ی دوستانه ایجاد کنید.

تا همین‌جا هم تماستان از سردی خارج شده است. بعد سوالی بپرسید تا یختان آب شود. هدف: کاری کنید مشتری حرف بزند و این‌گونه ثابت می‌کنید که واقعا آشنا هستید و شرکت‌شان را می‌شناسید.
 

چند نمونه سؤال:

  • خب {نام مشتری} به {نام دانشگاه} رفته‌ ای. دانشگاه خوبی بود؟
  • چه جالب، به مدت {…} در {نام شرکت} کار کرده‌ای. چطور پایت به آنجا باز شد؟
  • ارتقای شغلی جدیدت را تبریک می‌گویم. شغل جدید چطوره؟

 

سؤال خوب، سوالی است که لبخند بر لب مشتری می‌ آورد. اگر پذیرای صحبت کردن بود، وقت پرسیدن سؤالات پیگیری رسیده است. به عنوان مثال اگر گفت: «عاشق دانشگاه بودم. دپارتمان ادبیات انگلیسی‌شان فوق‌العاده بود.»، می‌توانید بگویید: «عالی است. به نظرتان خوب است که آنجا را به برادرزاده‌ ام معرفی کنم؟ می‌خواهد نویسنده شود.» در نهایت می‌گویند: «بگذریم، برای چه تماس گرفتی؟» من باشم در این جای صحبت می‌خندم. خیلی هم جدی و مشتری هم خواهد خندید، چرا که می‌بیند به شما خوش می‌گذرد.
جواب دهید: «گاهی به کل فراموش می‌کنم». و دوباره بخندید. باور کنید که این‌گونه، فضای بهتری می‌سازید. (مگر آنکه مشتری خیلی عجله داشته باشد. در چنین حالتی باید بروید سر اصل مطلب)

 

از بیانیه جایگاه (positioning statement) استفاده کنید.

بیانیه جایگاه نشان می‌دهد که با شرکت‌های مشابه کار کرده‌‌اید و چالش‌های پیش روی مشتری را می‌شناسید. برخلاف اکثر بازاریاب‌های تلفنی، شما در مورد خودتان صحبت نمی‌کنید. یک بیانیه جایگاه‌ یابی مانند این است: «من با مدیران فروش هتل‌های مختلفی کار کرده‌ام که هشت نماینده در تیمشان داشته‌اند. مشتری‌های من عموماً به دنبال افزایش کارایی نمایندگانشان هستند، شما هم این‌گونه هستید؟»از آنجا که قبلاً زمینه را آماده کرده‌اید، جواب همیشه «بله» است. بگویید: «چه جالب. بیشتر برایم توضیح بده» حالا موضوع صحبت، به مشتری مربوط است. نقاط درد و اهدافشان را توضیح می‌دهند و شما اطلاعات ارزشمندی به دست می‌اورید که برای ارائه و پرزنت محصول از آن‌ها استفاده کنید.
 

بهترین زمان تماس سرد

اگر می‌خواهید تماس سرد بگیرید، باید به صورت استراتژیک وارد عمل شوید. طبق مطالعات انجام شده، دوشنبه و سه شنبه بهترین روزها برای برقراری تماس سرد است. یادتان باشد تماس سرد زمانی تاثیر دارد که درباره آن خوب فکر کنید. معمولا اول هفته همه کارمندان شلوغ است و از طرفی همه دوست دارند آخر هفته فکرشان راحت باشد. پس اگر وسط هفته تماس بگیرید، بهترین زمانی است که می‌توانید به نتیجه دلخواه برسید.
 

حالا بیایید ببینیم بهتر است چه ساعتی تماس سرد بگیرید. ساعات شروع و پایان کار، وقت ناهار یا ساعتی از بعد از ظهر که اوج جلسات کاری است، برای برقراری تماس سرد به هیچ وجه مناسب نیست. اگر می‌خواهید تماس سرد موفقیت آمیزی داشته باشید، پیشنهاد می‌کنیم بین ساعت 10 تا 11 صبح و 4 تا 5 بعد از ظهر تماس بگیرید.

 

متغیرهای متن تماس سرد

استخدام نمایندگان فروش جدید بسیار جذاب است. عاشق این هستند که قراردادهای بزرگ ببندند. هم برای شرکت شما خوب است و هم برای آینده شغلی خودشان. برای آن‌ها فرایند و متنی جایگزین در نظر بگیرید. از فرهنگ «نترس و بپرس» استفاده کنید. نمایندگان فروش تازه‌ کار را تشویق کنید که از مدیران و سرگروه‌ها کمک بگیرند. می‌توانید به سرگروه‌ها بگویید که در ازای کمکی که می‌کنند، چیزی بخواهند؛ آدرس وب‌سایت، پروفایل لینکدین مشتری‌هایشان و یا سوابق CRM آن‌ها.
 

اگر با مدیران رده اول و یا کارمندان رده‌ بالای یک موسسه‌ بزرگ تماس می‌گیرید، به احتمال زیاد اول باید با منشی صحبت کنید. در چنین حالت‌هایی عنوان شغلی‌تان را بگویید؛ مخصوصاً اگر عنوان بالایی دارید. مثلا بگویید «اکبری هستم، مدیر فروش شرکت دیدار». حالا که می‌دانند چه کسی هستید، می‌خواهند بدانند برای چه تماس گرفته‌ اید. کمی بیشتر کش داده و اجازه دهید اشتیاقشان چندبرابر شود. همان‌طور که بالاتر گفتیم، چند دقیقه‌ای در مورد خودشان سؤال کنید.

 

وقتی صحبت به اینجا رسید که چرا تماس گرفته‌اید، بگویید: «برای کمک زنگ‌ زدم.» این‌گونه مشتری کمی مکث می‌کند. بعد بگویید: «مسئولین فروش شرکتمان خواستند تا با شما تماس بگیرم». این‌گونه اگر مکالمه‌تان خوب پیش رفت می‌توانید خودتان را کنار بکشید و ادامه‌ کار را به بازاریاب‌ها واگذار کنید. بعد از بیانیه جایگاهی مانند بالا استفاده می‌کنم: «من با مدیران فروش مجموعه‌های هتلداری کار می‌کنم. کسانی که پنج تا ده بازاریاب در گروهشان دارند. مشتری‌های من به دنبال افزایش بازده نمایندگان فروششان هستند. شما هم چنین چیزی را می‌خواهید؟»

 

مشتری بالقوه که از قبل واجد شرایط شده است، پاسخ می‌دهد: «بله». و اینجاست که باید از هنر گوش دادن فعال خود استفاده کنید و بگویید: «بیشتر برایم بگو». وقتی حرف مشتری تمام شد و مشکلاتش را توضیح داد، بخشی از حرف‌هایشان را تکرار کنید: «آن‌طور که فهمیدم شما ….». و بعد تماس دیگری برنامه‌ریزی کنید.

 

مشتری بالقوه معمولاً موافقت کرده و زمانی در هفته یا ماه آینده را اعلام می‌کند. بیشتر وقت‌ها می‌توانید بگویید: «فردا چطور است؟» و مشتری بالقوه می‌گوید: «حتماً. کِی؟» بعد برنامه‌ی زمانی یکی از نمایندگان تازه‌ کار را چک کنید و زمانی را برایشان تعیین کنید. همه می‌خواهند روز خوبی داشته باشند. اگر کاری کنید مشتری بخندد، فرصتی برای بیان مشکلاتشان ایجاد کنید و نشان دهید که احتمالاً چاره‌ کارشان را می‌دانید، روز خوبی برایشان ساخته‌اید. یعنی ارتباط قوی ایجاد کرده‌اید و در نهایت بیشتر می‌فروشید.

 

نکات تماس سرد

 

نکات cold call
 

1. مشتری‌هایتان را گزینش کنید.

از هرچه بگذریم، تماس سرد تکنیکی برونگراست که برای رفع انواع نیازهای مشتری طراحی شده است. در نظر داشته باشید که 100% روش‌های بازاریابی لزوماً در موقعیت شما کارساز نخواهند بود – حداقل نه یک شبه. پس مشتری‌های بالقوه‌تان را گزینش کنید تا بتوانید فروش درون‌گرا را مطابقت دهید. یعنی باید خلاق باشید و فرصت‌های فروش را با خلاقیت به لیستتان وارد کنید. اگر توانستید افراد دارای آمادگی را پیدا کنید – منظورمان کسانی است که به محصولات و خدمات شرکت‌تان علاقه دارند – اول به آن‌ها زنگ بزنید. اگر قبل از تماس به پیشنهادتان علاقه داشته باشند، خیلی جلو می‌افتید.
 

2. تمرین کنید.

هدفمان این نیست که کلمات را حفظ و مثل طوطی تکرار کنید. متن تماس سرد را تمرین کنید تا محتوایش را فراموش نکنید. هرچه هدف متن را بهتر بشناسید، بهتر می‌توانید جواب سؤالات پیش‌بینی‌ نشده‌ مشتری را بدهید. هر تماس، فرصتی برای تمرین تماس سرد است و فرصت یادگیری را در اختیارتان قرار می‌دهد. این‌گونه در آینده مؤثرتر ظاهر خواهید شد.
 

3. روی مشتری تمرکز کنید.

منم منم نکنید. در تله‌ خودستایی نیفتید:

  • ما در شرکتِ {…}
  • ما در این حوزه بهترین هستیم …
  • می‌خواهم قرار ملاقاتی بگذارم …

 

به‌جای این کار، تمرکز را روی مشتری بگذارید و در صحبت‌هایتان به‌جای «من» یا «ما» از «شما» استفاده کنید.

  •  آیا در زمینه‌ی … چالشی دارید؟
  • چه چیزهایی مانع رسیدن شما به اهدافتان می‌شود؟
  • آیا …. برایتان مفید است؟

 

با این کار مشتری را در مرکز مکالمه قرار می‌دهید و شخصی‌سازی‌شده و مرتبط حرف می‌زنید.
 

4. تحقیق کنید.

حتی قبل از آنکه فکر برداشتن تلفن به ذهنتان خطور کند، باید اطلاعات بسیاری را در مورد مشتری کسب کنید. اینکه شرکتشان چه‌ کار می‌کند؟ نقش مشتری بالقوه در آن شرکت چیست؟ آیا تجربه‌ی کار با شرکت‌های مشابه را داشته‌اید یا نه؟ و هر اطلاعات مشابه دیگری را گردآوری کنید تا رابطه‌ای صمیمانه بسازید و بیشتر بفروشید. کجا به مدرسه رفته‌اند؟ آیا دوست یا همکارشان را می‌شناسید؟ آیا به تازگی در همایشی شرکت کرده‌اند؟ این موضوعات برای گرم کردن تماس سرد و برقراری ارتباط دوستانه عالی هستند. از آن‌ها برای شروع مکالمه استفاده کنید.
 

5. کنجکاوی مشتری را برانگیخته کنید.

مکالمه را طوری شروع کنید که کنجکاوی و علاقه‌ مشتری را برانگیزد. این‌گونه دلیلی می‌دهید که به ادامه‌ حرف‌هایتان گوش کنند. مطالعات Harvard Business Review در حوزه‌ی کنجکاوی در محل کار، نشان می‌دهد که کنجکاوی میزان استرس و حالات تدافعی را کاهش می‌دهد. فرصت‌های فروش کنجکاو زمان بیشتری در اختیارتان می‌گذارند تا راه‌حل مشکلاتشان را بررسی کنید.
 

6. برای وقت مشتری ارزش قائل باشید.

درست است که باید ارتباط خوب و مثبتی برقرار کنید، اما یادتان باشد تماس سرد چیزی مزاحم و مداخله‌گر است و برنامه‌ روزانه مشتری را به هم می‌زند. شما مزاحم وقت مشتری شده‌اید و برای اینکه برای زمانش ارزش قائل باشید، باید سریعاً به اصل مطلب بپردازید. خیلی زود به سراغ بیانیه جایگاه بروید و یا جملات این چنینی بگویید: «تماس گرفتم تا …» این‌گونه مشتری می‌فهمد که سریع سراغ اصل مطلب می‌روید و قصد تلف کردن وقتشان را ندارید.
 

7. سؤال باز بپرسید.

سؤالات بله و خیری نپرسید و به‌ جایش به سراغ سؤالات باز بروید تا مکالمه را به جریان بیندازید. این نکته در زمان پرسیدن اهداف و نقاط درد مشتری بسیار اهمیت دارد.
 

موفقیت در تماس سرد با پرسیدن سوالات باز

 

8. شنونده‌ای فعال باشید.

گم کردن خط مکالمه خیلی آسان است. باید به دقت به پاسخ‌های مشتری بالقوه گوش کنید. در زمان مناسب حرف‌های مشتری (آن قسمت که درباره شرکت و اهدافشان صحبت می‌کنند) را تکرار کنید. این‌گونه حرف‌هایشان را شفاف‌سازی می‌کنید و به مشتری نشان می‌دهید که برایش ارزش قائلید.
 

9. مشکلات را شناسایی کنید.

در فرایند انگیزه‌ دهی به مشتری، کاهش مشکلات بسیار مهم‌تر از فراهم کردن ارزش است. وقتی مشتری را قانع می‌کنید که سفره‌ دلش را باز کند و در مورد شرکت، موقعیت شغلی و وضعیتشان بگوید، به مشکلات، گرفتاری‌ها و چالش‌هایشان گوش کنید.به این ترتیب، فرصت مناسب برای گفتن «من می‌توانم در این زمینه کمک کنم» را شناسایی کنید.
 

10. پیش‌بینی مخالفت‌ها

هرچه بیشتر تماس بگیرید، بهتر می‌توانید مخالفت‌های ممکن را شناسایی کنید. قطعاً موقعیت‌هایی پیش می‌آید که نمی‌خواهید وقت مشتری را تلف کنید. اما در مواقعی که موقعیت خوبی نصیبتان شده و می‌دانید که احتمال موفقیت بالاست، باید پاسخ‌هایی برای مخالفت‌های مشتری در آستین داشته باشید. این‌طوری غافلگیر نمی‌شوید و موقعیت از دستتان خارج نمی‌شود.
 

11. تائید جمعی

حالا که مشتری را به عنوان یک فرصت فروش ایده‌ آل می‌بینید، چرا کاری نکنید تا مکالمه به سمت بستن قرار داد برود؟

  • در خصوص مشتری‌هایی حرف بزنید که موقعیت مشابهی داشته‌‌اند.
  • نمونه‌هایی بیاورید که مشتری بداند با قبول کردن پیشنهادتان چه چیزی به دست می‌‌آورد.
  • توصیه‌‌نامه و داستان موفقیت ارائه بدهید.

 

12. روی اهدافتان متمرکز بمانید.

هدف از تماس سرد معرفی خودتان و برنامه‌ریزی برای تماس دیگری است. هدف نهایی مطلوب را فراموش نکنید. به این ترتیب، تماس سرد را به درستی پیش می‌برید.
 

13. برای هر مکالمه، نقطه‌ی پایان مشخصی تعیین کنید.

همیشه پایانی در ذهن داشته باشید. این پایان در تماس سرد، می‌تواند درخواست 5 دقیقه زمان بیشتر و یا تعیین تماس دیگری باشد. قبل از اینکه ایمیل بفرستید یا تماسی بگیرید، نقطه‌ پایان را مشخص کنید. این‌ گونه روی تعامل متمرکز می‌مانید.
 

14. کار را برای مشتری آسان کنید.

هر چه فرایند را برای مشتری پیچیده‌تر کنید، احتمال اینکه «بله» بشنوید کمتر می‌شود. به عنوان مثال، اگر هدفتان فروش پکیج جامع نرم‌افزاری باشد و می‌دانید که در مرحله‌ اول ارائه‌ دمو کفایت می‌کند، تنها دمو را بفروشید. کاری کنید برای جلسه‌ ارائه‌ی دمو حاضر شوند. در مراحل اولیه با ارائه‌ی جزئیات پکیج نرم‌افزاری، تنها شلوغ‌ کاری می‌کنید. این اطلاعات را برای مراحل بعدی نگه دارید. در غیر این صورت بهانه‌ای به مشتری می‌دهید که درخواستتان را رد کند.
 

15. پیگیری کنید.

اگر مشتری وقت ندارد که تا هفته‌ی بعد شما را به صورت حضوری ملاقات کند، یک روز پس از تماس سرد دوباره برای پیگیری تماس بگیرید. مثل همه نگویید «از اینکه وقتتان را به من اختصاص دادید ممنونم»، به‌جایش اطلاعاتی ارزشمند به مشتری بدهید تا در مدت زمان میان مکالمه و تصمیم‌گیری خرید از آن‌ها استفاده کند.
 

16. پیام صوتی بگذارید.

در دنیای دیجیتال امروزی، پیام صوتی ممکن است روشی از مد افتاده به نظر برسد. اما حقیقت این است که پیام صوتی روشی هوشمندانه است که باعث می‌شود در ذهن مشتری بمانید. وقتی صندوق دریافتی ایمیل مشتری بالقوه‌تان پر است، پیام صوتی بگذارید تا دیده شوید. حتی می‌توانید متن تماس سرد را طوری بنویسید که به پیام صوتی هم بخورد. یادتان باشد که مشتری را با اسم خطاب کنید، خودتان و شرکتتان را معرفی کنید و در مورد مشکلی حرف بزنید که می‌خواهید رفعش کنید. سعی نکنید با پیام صوتی بفروشید، فقط اطلاعات کافی برای مشتری بگذارید تا نظرش جلب شود.
 

استفاده از پیام صوتی

 

17. تماس‌ها را مرور کنید.

نباید بگذارید که متن تماس سردتان کهنه شود. تکنیک‌های تماس سرد هم باید با پیشرفت کسب‌وکار، محصولات و خدماتتان پیشرفت کنند. ماهی یک بار و یا هر چهار ماه یک‌بار جلسه‌ای با تیم فروش بگذارید و یکی از تماس‌هایتان را که قبلاً (با اجازه‌ی مشتری) ضبط کرده‌ اید، مرور کنید. از نماینده‌هایتان بخواهید نظرات مثبت و سازنده فراهم کنند. بخواهید در خصوص اینکه چه چیزی به خوبی پیش رفت و چه چیزی باید بهتر شود، نظراتشان را بیان کنند.
 

18. بیشتر وقتتان را به فروش اختصاص دهید.

نرم‌ افزارهای اتوماسیون فروش، بهترین دوست فروشندگان هستند. وظایفی کوچکی مانند برنامه‌ریزی قرار ملاقات، پیام صوتی و ارسال ایمیل پیگیری را می‌توانید در کمتر از چند ثانیه انجام دهید. اما اگر این‌ها را در مقیاس تمامی مشتری‌هایتان بسنجید، ساعت‌ها وقتتان را خواهد گرفت. این وظایف را با استفاده از نرم‌افزارهایی مثل نرم افزار CRM به صورت اتوماتیک انجام دهید. این پلتفرم‌ها می‌توانند وظایفتان را انجام دهند تا زمان بیشتری داشته باشید تا به کارهایی برسید که تکنولوژی از پس آن‌ها بر نمی‌آید؛ کارهایی مانند تحقیق در مورد مشتری بالقوه، ایجاد ارتباط و بستن قرارداد و نهایی کردن فروش.
 

19. دلیلتان را فراموش نکنید.

تماس سرد خیلی سریع از حالت انسانی و دوستانه‌اش خارج می‌شود. شماره‌گیری، از بر خواندن متن، درخواست تماسی دیگر و تکرار همه این‌ها. خیلی ساده ممکن است اشتیاقتان را از دست بدهید. اما به خودتان این اجازه را ندهید که دلسرد شوید. وقتی آخرین تماس‌های هفته را می‌گیرید و خسته شده‌‌اید، یادتان نرود که چرا عاشق کارتان هستید. تصویری از خانواده‌تان را روی میز کارتان بگذارید، یک نامه‌ انگیزه‌ بخش از طرف یکی از همکارانتان و یا یک سخن انگیزشی یک رهبر بزرگ را همیشه در ذهنتان داشته باشید. دلیل و چرایی‌تان به شما انگیزه می‌دهد؛ چه در روزهایی که پیاپی می‌فروشید و چه در روزهایی که سرعت پیشرفت بسیار پایین است.
 

20. از طرد شدن نترسید

هر فروشنده‌ای طعم «نه شنیدن» و طرد شدن را چشیده است و هیچ اشکالی هم ندارد. مسلما هر کسی یا هر کسب‌وکاری محصول یا خدمات شما را نمی‌خواهد. خیلی از فروشنده‌ها وقتی سعی دارند مشتری بالقوه‌ای را جذب کنند و موفق نمی‌شوند، ناامید می‌شوند. شاید این موضوع برای کسب‌وکارهای بزرگ سخت باشد، اما برای شما که تماس سرد می‌گیرید یک امر طبیعی است. اگر نرخ شکست شما بالا می‌رود، مطمئن باشید موفقیت‌هایتان هم افزایش پیدا می‌کند. اگر واقعا برای فروش مشتاق باشید، می‌توانید از روشهای مختلف (مثل نرم‌افزار CRM) استفاده کرده و به تماس‌هایتان سرعت بدهید.

 

اینفوگرافی تماس سرد
 

نتیجه‌گیری

نمونه متن‌ها و نکات موجود در این مقاله در ارتباط با تماس سرد کمک می‌کند مؤثرتر ظاهر شوید. یادتان باشد که باید ارزش لازم را فراهم کنید. با برانگیختن حس کنجکاوی مشتری و رفع نیازهایش، ارتباط مؤثری برقرار کرده و برنده می‌شوید. حتی اگر تماستان را سرد شروع کرده باشید. اما کار اینجا تمام نمی‌شود. باید متنتان را بر اساس کسب‌وکار، مشتریان بالقوه و استایل شخصی خودتان بسازید. و این مقاله شروع خوبی است.
 

 

سوالات متداول

تماس سرد چیست؟

منظور از تماس سرد، تماس گرفتن با فردی است که تا به حال با او صحبت نکرده‌ اید.

چطور تماس سرد را به تماس گرم تبدیل کنیم؟

برای این منظور باید یک سری نکات را در تماس سرد رعایت کنید تا بتوانید سرنخ را به مشتری تبدیل کنید. نکاتی مثل تحقیق درباره مشتری، تماس گرفتن در زمان مناسب، نحوه صحبت کردن با مشتری از پشت تلفن و متقاعد کردن او برای خرید محصول یا خدمات‌تان، از جمله نکاتی هستند که کمک می‌کنند تماس مفید و پرباری داشته باشید.

4.6/5 - (23 امتیاز)

پرسش

چرا سؤال درباره‌ی "چالش فعلی مشتری" در تماس سرد مهم است؟
پاسخ را نشان بده

پاسخ

چون با شناخت چالش‌های مشتری، فروشنده می‌تواند راه‌حل مرتبط و هدفمند پیشنهاد دهد و شانس جذب مشتری را افزایش دهد.
سوال را نشان بده

پرسش

هدف از پرسیدن اینکه "چه کسی تصمیم‌گیرنده نهایی است" چیست؟
پاسخ را نشان بده

پاسخ

شناسایی فرد یا افراد کلیدی در فرآیند خرید برای هدف‌گذاری دقیق‌تر و صرفه‌جویی در زمان.
سوال را نشان بده

پرسش

نقش سادگی در انتخاب راه‌حل توسط مشتری چیست؟
پاسخ را نشان بده

پاسخ

You said: سلام لطفا10 تا سوال همراه با جواب از این متن بهم بده. سوال 4گزینه ای نباشه ChatGPT said: حتماً، لطفاً متن موردنظر را ارسال کنید تا بتوانم براساس آن ۱۰ سوال تشریحی همراه با پاسخ تهیه کنم. You said: سوال اینجاست که ایده‌های استارتاپی از کجا می‌آیند؟ حتما باید فارق التحصیل فلان دانشگاه باشیم؟ یا دوره آموزشی خاصی را گذرانده باشیم تا بهترین استارتاپ ایرانی را راه بیندازیم؟ روز اولی که شروع به کار کردم را دقیقا به یاد دارم. فقط دوست داشتم یک کسب‌وکار مستقل داشته باشم، در حالی که هیچ ایده‌ای نداشتم. اولین و ساده‌ترین کاری که می‌توانستم انجام بدهم را انتخاب کردم؛ نوشتن! هم عاشق این کار بودم و هم مهارت خوبی در نوشتن داشتم. اما شما هم دوست دارید استارتاپ یا کسب و کار خودتان را راه‌اندازی کنید اما ایده‌ای ندارید؟‌ به نظر خودتان چه کاری را بهتر سایر کارها انجام می‌دهید؟ آشپزی؟ نوینسدگی؟ حل مسائل ریاضی؟ نگهداری از حیوانات خانگی؟ به چه کاری علاقه دارید؟ یه شاخه را انتخاب کنید و بعد ادامه متن را بخوانید (انتخاب هم نکردید باز هم با ما پیش بیایید). ما در این مقاله ایده‌های استارتاپ فوق‌العاده کاربردی را برای شما جمع‌آوری کردیم تا از آن‌ها استفاده کنید. فرقی ندارد سابقه مدیریت یک کسب و کار را داشته باشید یا خیر، این ایده‌ها حتماً به کارتان خواهد آمد پس در ادامه این مقاله همراه من باشید تا آن‌ها را با هم مرور کنیم. مراحل شروع کسب‌وکار چیست؟ برای شروع هر کسب و کاری باید مراحلی را طی کنید تا بتوانید بیزینس موفقی بسازید. بررسی کنید که آیا ایده شما نیازی را در زندگی یا کار افراد دیگر برآورده می‌کند یا خیر. اگر بتوانید نیازهای برآورده نشده را شناسایی کرده و بازار هدف خود را تعیین کنید، می‌توانید ایده اولیه استارتاپتان را هم پیدا کنید. بیاید فرض کنیم شما نیاز بازار یا نیازهای برآورده نشده مردم را نمی‌دانید و همچنان می‌خواهید یک کسب و کار داشته باشید، ما بهترین ایده‌های استارتاپ را در اختیارتان قرار می‌دهیم. ایده های استارتاپ بهترین ایده‌های استارتاپ برای سال ۲۰۲۵ فهرستی که در اددامه به شما معرفی می‌کنیم به شما کمک می‌کند تا سفر کارآفرینی محبوبتان را شروع کنید. اما توجه داشته باشید که بعضی از این ایده‌های استارتاپی برای شروع، فقط به یک شماره حساب بانکی نیاز دارند. در نتیجه می‌توانید هزینه‌های اولیه‌تان را پایین نگه دارید. پیشنهاد می‌کنم اگر به راه‌های قیمت‌گذاری خدماتتان هم فکر کرده‌اید یکبار درسنامه «نحوه صحیح قیمت‌گذاری» را بخوانید. 1. فروش آنلاین دست‌دوم اگر به پوشاک و فروش علاقه دارید، می‌توانید یک کسب‌وکار فروش آنلاین راه‌اندازی کنید. می‌توانید با فروش لباس‌ها و وسایل غیرضروری خود در سایت‌هایی مانند دیوار و شیپور شروع کنید و بعداً وب‌سایت شخصی خود را برای فروش راه‌اندازی کنید. حتی کسب و کارهایی را دیده‌ام که با نوسازی وسایل چوبی قدیمی یا تبدیل فرش‌های قدیمی به تابلوهای دکوراتیو شروع کرده‌اند و ایده خلاقانه‌شان به سرعت مردم را جذب کرده است. 2. مراقبت از حیوانات خانگی بسیاری از افرادی که حیوان خانگی دارند شاغل هستند و روزانه چندین ساعت حیوان خانگی‌شان را در خانه تنها می‌گذارند یا در زمان مسافرت این خانواده‌ها، شما می‌توانید با ارائه خدمات نگهداری از حیوانات، آرامش خاطر را برای آن‌ها فراهم کنید. 3. چاپ تی‌شرت اگر حس شوخ‌طبعی یا ذوق مد دارید، می‌توانید کسب‌وکار چاپ تی‌شرت راه‌اندازی کنید. حتی می‌توانید برای چاپ طرح‌های دیگران مجوز بگیرید و روی تی‌شرت چاپ کنید. ایده چاپ اشعار روی تی‌شرت یا حتی جملات وایرال می‌تواند به شما برای شروع کمک کند. 4. آموزش آنلاین با توجه به تقاضای روزافزون برای آموزش آنلاین، می‌توانید یک دوره آموزشی در هر زمینه‌ای که تخصص دارید برگزار کنید. اگر تخصص خاصی ندارید، تدریس زبان مادری‌تان به‌عنوان زبان خارجی گزینه خوبی است. از تدریس نترسید و خوب به دانشتان فکر کنید، این روزها از جزوات دانشجویان حقوق تا دوره‌های آموزش مهارت فروش طرفداران خودش را دارد. 5. حسابداری آنلاین اگر حسابدار هستید، می‌توانید از فناوری مدرن برای ارائه خدمات حسابداری آنلاین استفاده کنید. بسیاری از کسب‌وکارها نمی‌توانند یک حسابدار تمام‌وقت و حضوری استخدام کنند و اگر کسی این خدمات را به صورت مدرن و آنلاین انجام دهد حتماً استقبال خواهند کرد. 6. مشاوره اگر در موضوعی تخصص دارید، مانند کسب‌وکار، منابع انسانی یا بازاریابی، می‌توانید یک کسب‌وکار مشاوره راه‌اندازی کنید که حتماً این روزها نمونه‌های موفق آن را بسیار در اینستاگرام دیده‌اید. شما می‌توانید ابتدا به تنهایی شروع کنید و کم‌کم تیمتان را گسترش دهید. ایده های استارتاپی 7. خدمات حمل‌ونقل پزشکی اگر خودروی قابل اطمینان و مهارت مدیریت زمان دارید، خدمات حمل‌ونقل پزشکی یک ایده عالی است. به‌عنوان راننده، مسئول حمل اقلام پزشکی مانند نمونه‌های آزمایشگاهی، داروهای تجویزی و تجهیزات خواهید بود. می‌توانید کسب‌وکار پیک خود را به‌تنهایی راه‌اندازی کنید یا رانندگان دیگری را برای همکاری استخدام کنید. 8. برنامه‌نویسی گوشی با توجه به تقاضای روزافزون برای اپلیکیشن‌های موبایل، توسعه اپلیکیشن می‌تواند یک کسب‌وکار موفق باشد. شما فقط به زمان و مهارت نیاز دارید تا بتوانید در این زمینه کسب درآمد کنید. نرم‌افزارهای واقعیت مجازی (VR) در سال‌های اخیر محبوب شده‌اند، بنابراین تقاضا برای توسعه اپلیکیشن‌های VR نیز وجود دارد؛ چرا شما یکی از افراد پیش‌قدم این حوزه نباشید؟ 9. سازمان‌دهی حرفه‌ای فرد منظمی هستید و از تبدیل فضاها به محیط‌های کاربردی و راحت لذت می‌برید؟ از این استعداد استفاده کنید و به دیگران در سامان دادن به خانه کمک کنید. افرادی مثل «ماری کوندو»، به افراد کمک می‌کنند خانه‌هایشان را از شلوغی خلاص کنند. در دنیای مادی‌گرایی امروز، بسیاری از افراد مشتاق کاهش وسایل و کنترل بر دارایی‌هایشان هستند. مینیمالیسم به شدت محبوب شده است، اما اکثر افراد نمی‌دانند چگونه این سبک را وارد زندگی‌شان کنند. یکی از انواع روش‌های تبلیغات را به کار بگیرد و برای تبلیغ کسب‌وکارتان، از مشتریان بپرسید که آیا می‌توانید از فضاهای خانه‌شان قبل و بعد تغییر عکس بگیرید؟ از این عکس‌ها برای ساخت نمونه ‌کارهایتان استفاده کنید و آن را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارید تا مشتریان بیشتری جذب کنید. 10. کارشناس تولید محتوای فریلنس اگر در نوشتن مهارت دارید، می‌توانید به‌عنوان نویسنده آزاد فعالیت کنید و از شرکت‌ها برای خدمات خود هزینه دریافت کنید، این روزها تمامی شرکت‌ها به تولید محتوا و نویسنده خوش‌ذوق نیاز دارند. بنابراین کمی در مورد بازاریابی محتوایی بخوانید و آموزش ببینید. چه وبلاگ بنویسید، چه محتوای وب‌سایت یا حتی پست و استوری شبکه‌های اجتماعی، شرکت‌های زیادی حاضرند برای خدمات شما هزینه کنند. با استفاده از دانش سئو، می‌توانید به مشتریان کمک کنید تا استراتژی‌هایی حول کلمات کلیدی خاصی طراحی کنند و به رشد کسب‌وکارها کمک کنید. 11. خدمات مراقبت در منزل مراقبت از سالمندان و کودکان در منزل یکی از ایده‌های استارتاپی است که می‌توانید از آن استفاده کنید. این خدمات از جمله نیازهایی است که تقاضای آن روزبه‌روز افزایش می‌یابد. طبق گزارش مرکز آمار ایران اکنون جمعیت سالمند بالای 60 سال کشورمان با رقم 8 میلیون و 231 هزار نفر، حدود 9.9 درصد جمعیت کشور است. و پیش بینی می‌شود تا سال 1450 حدود ۱۵٪ از جمعیت ایران را سالمندان تشکیل دهند (منبع). شما می‌توانید بدون داشتن سابقه وارد این حیطه شوید و کسب و کار موفقی داشته باشید چون بسیاری از سالمندان در کارهای مختلف مثل انجام خریدها، تعمیرات خانه یا حتی رسیدگی به امور روزمره به کمک نیاز دارند. 12. دیجیتال مارکتینگ حتماً اطرافیان شما هم برای کسب و کارشان پیج اینستاگرام یا سایت دارند اما می‌دانید که همه آن‌ها در این زمینه موفق نیستند. کسب‌وکارها برای حضور مؤثر در فضای آنلاین با چالش‌های بسیاری مواجه هستند. خدمات دیجیتال مارکتینگ همیشه پر تقاضا هستند و بسیاری از شرکت‌های کوچک و متوسط ترجیح می‌دهند این خدمات را برون‌سپاری کنند تا هزینه‌های داخلی تیم را کاهش دهند. اگر در زمینه‌هایی مانند سئو، بازاریابی محتوایی، تبلیغات کلیکی، توسعه وب یا مدیریت شبکه‌های اجتماعی مهارت دارید، می‌توانید در این زمینه کار کنید و حتی تیم خودتان را داشته باشید. 13. راه‌اندازی فود تراک کار کردن در حوزه غذا و خوراکی هیچ‌وقت تکراری نمی‌شود و همیشه شانس موفقیت برای ایده‌های جدید بالاست. فود تراک‌ها با شکل‌ها و اندازه‌های مختلف، طیف گسترده‌ای از غذاها و تنقلات را ارائه می‌دهند. هزینه‌های راه‌اندازی و نگهداری فود تراک به‌مراتب کمتر از رستوران است و می‌توانید با ماشین غذایتان هر جایی مشتری جذب کنید. فودتراک‌ها همان ماشین‌های کوچک باری هستند که احتمالا کنار خیابان‌ها دیده‌اید. یک فضای کوچکی که فقط لقمه‌های آماده به مردم ارائه می‌دهد. قطعاً این کار در ابتدا چالش‌های خودش را دارد و باید آشپز خوبی باشید تا بتوانید مشتریان خودتان را جذب کنید، اما یکی از ایده‌های خلاقانه و پول‌ساز می‌تواند همین روش باشد. ایده های استارتاپی 14. مشاور املاک پیدا کردن خانه متناسب با بودجه و سلیقه هر فرد کار دشواری است اما اگر به این زمینه علاقه دارید می‌توانید به‌عنوان مشاور املاک شروع به کار کنید و مهارت‌های نرم مثل مذاکره و متقاعدسازی را یاد بگیرید. اگر خوب ارتباط می‌گیرید، خوش سر و زبان هستید و درعین‌حال در تشخیص نیاز دیگران عملکرد خوبی دارید می‌توانید مشاور املاک موفقی باشید و از این راه کسب درآمد کنید. کافی است چند تکنیک برای جذب مشتری در املاک بلد باشید. 15. طراحی گرافیک هنر همیشه می‌تواند یکی از ایده‌های استارتاپی موفق باشد به‌خصوص در دنیای الان که هر کسب‌وکاری نیاز به طراحی بنر، هویت بصری، لوگو و حتی کار پست و استوری دارد. برای کار کردن در این زمینه به یک لپ‌تاپ یا سیستم و مهارت کار با نرم‌افزار و ذوق هنری نیاز دارید. برای شروع می‌توانید نمونه کارهای دلخواهی بزنید و آن‌ها را برای شرکت‌های مختلف بفرستید تا خودتان را معرفی کنید. یکی از بهترین نرم‌افزارهای ویرایش تصویر را انتخاب و کارتان را شروع کنید. 16. دراپ‌شیپینگ یکی از مسیرهای کسب درآمد از وبسایت‌های خارجی، دراپ‌شیپینگ است که در ایران بسیاری از افراد توسط آن درآمد دلاری دارند. بگذارید نحوه کار کردن در این زمینه را خیلی خلاصه توضیح دهم، شما می‌توانید یک وب‌سایت یا پیج بسازید و محصولات خاص را از طریق آن بفروشید، تفاوت این روش آن است که شما خودتان محصولات را نمی‌خرید و انبار نمی‌کنید، بلکه فقط به‌عنوان شخص ثالث بین فروشنده و خریدار هستید و این مسیر راه کوتاه‌تر می‌کنید. 17. مربی شخصی باشگاه مثل خانه دوم شماست؟ پس تخصصتان را در جهت راه‌اندازی کسب و کار شخصی استفاده کنید. می‌توانید به‌عنوان مربی شخصی کار کنید و به دیگران کمک کنید به تناسب اندام برسند. به‌عنوان مربی شخصی، می‌توانید جلسات تمرینی در منزل ارائه دهید که متناسب با توانایی‌های ورزشی هر یک از مشتریانتان باشد و همچنین برنامه غذایی تهیه کنید. تعداد زیادی مربیان شخصی، فرآیند جذب مشتری را با شبکه‌های اجتماعی شروع می‌کنند و تجربه‌هایشان در باشگاه را به همراه نقل‌قول‌های انگیزشی به نمایش می‌گذارند. 18. رزومه نویسی تعداد افرادی که به دنبال کار هستند هیچ‌وقت تمام نمی‌شود، چون همیشه کسانی هستند که به دنبال شروع کارند یا کسانی که دنبال شغل بهتری باشند تا درآمدشان را افزایش دهند یا محیط کار بهتری داشته باشند. تقریباً همه درخواست‌های شغلی نیازمند ارائه رزومه هستند پس به‌عنوان رزومه نویس، می‌توانید به متقاضیان کمک کنید تا رزومه‌هایشان در میان رقبا برجسته شود. علاوه بر این، می‌توانید در تهیه پورتفولیوهایی که بهترین کارهای آن‌ها را نشان می‌دهد، کمک کنید. برای رزومه نویس بودن نیازی به تحصیلات خاصی ندارید؛ فقط کافی است مهارت‌های سازمان‌دهی و ویراستاری پایه داشته باشید. اگر می‌دانید چه چیزهایی رزومه را حرفه‌ای و برای چشم‌های کارفرمایان آماده می‌کند، شما یک‌قدم جلوتر هستید! 19. پادکست خودتان را راه‌اندازی کنید پادکست‌ها به شدت محبوب شده‌اند و هر روز تعداد شنوندگان آن‌ها بیشتر می‌شود. با اطمینان می‌توانم بگویم اکثر شما پادکست‌هایی مثل رواق را شنیده‌اید یا مجتبی شکوری را می‌شناسید، این شخص با پادکست‌های جذابش شناخته شد. نکته جذاب این است که می‌توانید پادکستی درباره هر موضوعی که به آن دارید، از کسب‌وکار گرفته تا تاریخ و فرهنگ، شروع کنید. برای راه‌اندازی پادکست، به پشتکار، تعهد و درک پایه‌ای از ویرایش صوتی نیاز دارید (و اگر می‌خواهید کانال یوتیوب هم داشته باشید، ویرایش ویدیو هم مهم است). وقتی پادکست شما مخاطبان زیادی پیدا کرد، می‌توانید زمان تبلیغات به شرکت‌ها بفروشید یا با برندها همکاری‌هایی برای کسب درآمد داشته باشید. با گسترش برند شما، حتی ممکن است بتوانید برای سخنرانی در رویدادها یا مدیریت پنل‌هایی مرتبط با موضوعات پادکستتان، هزینه دریافت کنید. 20. یک خبرنامه راه‌اندازی کنید اگر پادکست مناسب شما نیست ولی ایده جذب مخاطب و فروش فضای تبلیغاتی برایتان جذاب است، می‌توانید یک خبرنامه ایمیلی ایجاد کنید. مثلاً خبرنامه‌های مهاجرت، بورسیه‌ها یا هر نوع خبرنامه دیگری که شما در نوشتن آن تخصص و اطلاعات کافی دارید می‌تواند افرادی را جذب کند. 21.سرمایه گذاری روی غذاهای گیاهی با گرایش افراد به سمت گیاهخواری، بازار مواد غذایی گیاهی روز به روز در حال رشد است و فروش آنها هر روز بیشتر می‌شود. راه‌اندازی یک سوپرمارکت وگن یا تهیه غذاهای بدون گوشت، حتی نسخه بدون گوشت غذاهای سنتی (مثل قورمه سبزی)، می‌تواند ایده خوبی برای راه‌اندازی استارتاپ شما باشد. 22. ایجاد شرکت برنامه ریزی رویدادهای مجازی برنامه‌ریزی برای رویدادهای مجازی، یک کسب‌وکار پررونق و جدید است. چنین شرکتی می‌تواند گردهمایی‌های آنلاین برگزار کند یا یک رویکرد ترکیبی را استفاده نماید. یک برنامه‌ریز ماهر که می‌تواند به تمام حضار اطمینان دهد چیزی که می‌خواهند را دریافت می‌کنند و فرقی نمی‌کند که کجا باشند. 23. یک نویسنده کتاب‌های الکترونیکی شوید اگر در زمینه ادبیات و نویسندگی مهارت دارید، می‌توانید به این ایده استارتاپ فکر کنید که متن‌هایی را برای کتاب‌های الکترونیکی آنلاین بنویسید و در پلتفرم‌های مختلف منتشر کنید. 24. ایجاد فضای کار مشترک امروزه خیلی از کارمندان به صورت دورکار با شرکت‌ها همکاری می‌کنند. فراهم کردن فضای کار مشترک برای این افراد، کمک بزرگی به آنها می‌کند. فقط کافیست یک مکان راحت و آرام را برای این منظور درنظر بگیرید. 25. محصولات آرایشی سالم و طبیعی تولید کنید همانطور که مردم بیشتر نسبت به اثرات محصولات بهداشتی آرایشی بر سلامت‌شان و محیط زیست آگاه می‌شوند، به دنبال محصولات سالم‌ و طبیعی هستند. تولید محصولا آرایشی بهداشتی طبیعی و مطمئن، می‌تواند یک ایده خوب برای راه‌اندازی استارتاپ باشد. نتیجه‌گیری ایده‌های استارتاپ انقدر متنوع و گسترده هستند که می‌توان چندین ساعت درباره آن‎‌ها صحبت کرد. ما در این مقاله 25 ایده جذاب و در عین حال ساده را برایتان جمع کردیم تا با هر طیف علاقه و مهارتی بتوانید از آن‌ها استفاده کنید. این روزها با توجه به نیاز گسترده مردم به خدمات و محصولات متنوع هر ایده‌ای که نیاز مردم را برطرف کند یک ایده استارتاپی عالی است. پیشنهاد می‌کنم دوباره به متن مقاله برگردید و ایده‌تان را انتخاب کنید، در مقالات بعدی دیدار باهم خواهیم آموخت چگونه این ایده را تبدیل به یک استارتاپ موفق کنید. ChatGPT said: در ادامه، ۱۰ سؤال تشریحی همراه با پاسخ از متن ارائه شده برای شما آماده کرده‌ام: 1. سؤال: ایده‌های استارتاپی معمولاً از کجا می‌آیند و آیا برای داشتن یک استارتاپ موفق باید تحصیلات دانشگاهی خاصی داشت؟ پاسخ: ایده‌های استارتاپی معمولاً از علاقه‌ها، مهارت‌ها و نیازهای موجود در جامعه به‌دست می‌آیند. برای راه‌اندازی یک استارتاپ موفق، نیازی به تحصیلات دانشگاهی خاصی نیست، بلکه شناسایی نیاز بازار و داشتن انگیزه کافی می‌تواند کافی باشد. 2. سؤال: نویسنده مقاله در شروع کار خود چه مهارتی را به عنوان نقطه آغاز انتخاب کرد؟ پاسخ: نویسنده کار خود را با نوشتن شروع کرد؛ چون به آن علاقه داشت و در آن مهارت خوبی داشت. 3. سؤال: چرا شناسایی نیاز بازار قبل از شروع یک کسب‌وکار اهمیت دارد؟ پاسخ: زیرا اگر کسب‌وکار بتواند نیازهای برآورده‌نشده بازار را شناسایی کند، می‌تواند خدمات یا محصولاتی ارائه دهد که واقعاً مورد نیاز مردم است و این باعث موفقیت آن کسب‌وکار خواهد شد. 4. سؤال: چرا فروش آنلاین کالاهای دست‌دوم می‌تواند یک ایده خوب برای استارتاپ باشد؟ پاسخ: چون نیاز به سرمایه اولیه زیادی ندارد، و بسیاری از افراد به خرید اجناس دست‌دوم علاقه‌مندند. همچنین افراد می‌توانند با وسایل غیرضروری خود شروع کنند. 5. سؤال: چگونه می‌توان از علاقه به حیوانات خانگی یک کسب‌وکار ایجاد کرد؟ پاسخ: با ارائه خدمات نگهداری از حیوانات خانگی در زمان‌هایی که صاحبانشان در خانه نیستند یا در سفر هستند، می‌توان یک استارتاپ ایجاد کرد که نیاز واقعی افراد را برطرف می‌کند. 6. سؤال: منظور از دراپ‌شیپینگ چیست و چرا این روش محبوب است؟ پاسخ: دراپ‌شیپینگ به نوعی فروش آنلاین گفته می‌شود که در آن فروشنده نیازی به نگهداری یا خرید کالا ندارد و فقط به‌عنوان واسطه عمل می‌کند. این روش به دلیل هزینه پایین راه‌اندازی محبوب است. 7. سؤال: چه کسب‌وکارهایی می‌توانند از مهارت تولید محتوا بهره ببرند؟ پاسخ: تمامی کسب‌وکارهایی که در فضای دیجیتال فعالیت می‌کنند مانند فروشگاه‌های آنلاین، شرکت‌های خدماتی، برندهای شخصی و آموزشی نیاز به محتوای خوب برای سایت، شبکه‌های اجتماعی و تبلیغات دارند. 8. سؤال: چه شرایطی برای تبدیل شدن به یک مشاور موفق لازم است؟ پاسخ: داشتن تخصص در یک حوزه خاص، توانایی انتقال تجربه و راهکار به دیگران، مهارت در ارتباط‌گیری و درک نیازهای مخاطب، از شرایط لازم برای مشاور بودن است. 9. سؤال: چرا خدمات دیجیتال مارکتینگ تقاضای زیادی دارد؟ پاسخ: چون بسیاری از کسب‌وکارها برای حضور مؤثر در فضای آنلاین به تخصص‌هایی مانند سئو، بازاریابی محتوایی و تبلیغات آنلاین نیاز دارند، اما ترجیح می‌دهند این خدمات را به بیرون از مجموعه خود بسپارند. 10. سؤال: هدف از ارائه این مقاله چیست و نویسنده چه توصیه‌ای برای خواننده دارد؟ پاسخ: هدف مقاله کمک به افرادی است که می‌خواهند استارتاپ خود را راه‌اندازی کنند اما ایده‌ای ندارند. نویسنده توصیه می‌کند افراد بر اساس علاقه و مهارت‌شان یکی از ایده‌ها را انتخاب کرده و در مسیر اجرای آن گام بردارند. اگر نیاز به سوالات بیشتر یا سوالات سطح‌بندی‌شده (مثلاً برای امتحان یا تمرین کلاسی) دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم. You said: لطفا یک تعریف خوب از استارتاپ بهم بده ChatGPT said: حتماً! در یک جمله ساده و دقیق: استارتاپ، کسب‌وکاری نوپا است که با هدف حل یک مشکل مشخص و واقعی، به شکلی نوآورانه و با مدل کسب‌وکار مقیاس‌پذیر شکل می‌گیرد. و حالا یک تعریف جامع‌تر: استارتاپ (Startup) به یک کسب‌وکار نوپا گفته می‌شود که معمولاً در مراحل ابتدایی توسعه قرار دارد و با هدف ارائه راه‌حلی نوآورانه برای یک نیاز یا مشکل موجود در بازار، کار خود را آغاز می‌کند. استارتاپ‌ها معمولاً با ریسک بالا همراه‌اند اما پتانسیل رشد سریع و مقیاس‌پذیری (scalability) بالایی دارند. آن‌ها اغلب از فناوری برای ارائه خدمات یا محصولات خود استفاده می‌کنند و در جست‌وجوی یک مدل درآمدی پایدار و تکرارپذیر هستند. ویژگی‌های کلیدی استارتاپ‌ها: نوآوری (در محصول، خدمات، مدل درآمدی یا روش ارائه) ریسک‌پذیری بالا رشد سریع مقیاس‌پذیری جستجوی مدل کسب‌وکار پایدار معمولاً در بازارهای نوظهور یا حل مسائلی که پاسخ مناسبی ندارند اگر خواستی برات تفاوت استارتاپ با کسب‌وکارهای سنتی یا کوچک رو هم توضیح می‌دم. You said: آیا تا به حال این جمله را از منتور کوچ خود یا کوچ دیگری شنیده‌اید که بگوید: «این چیزی است که دیر یا زود با آن روبه‌رو خواهی شد؛ پس آماده باش»؟! در قلمرو کوچینگ فردی و تیمی، چالش‌های رایج و متداولی وجود دارد که فرقی نمی‌کند یک کوچ تازه‌کار باشید یا حرفه‌ای، مطمئناً شما هم آن‌ها را تجربه خواهید کرد. سوال اینجاست که چگونه باید با چالش‌های کوچینگ روبه‌رو شد؟! با توجه به اهمیت این موضوع، این مقاله از بلاگ دیدار را به بررسی جامع چالش‌های کوچینگ اختصاص داده‌ایم. اگر شما هم به دنبال آن هستید که چیز جدیدی به کوچینگ خود اضافه کنید، حتماً تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید. رایج‌ترین چالش‌های کوچینگ اولین چیزی که یک کوچ به خوبی می‌داند این است که نمی‌توان پیش‌بینی کرد در اتاق کوچینگ چه اتفاقی در انتظار آن‌هاست! حتی باتجربه‌ترین کوچ‌ها هم گاهی خود را در میان سناریوهای غیرمنتظره‌ای می‌بینند. اگر آموزش کوچینگ دیده باشید، احتمالاً به برخی از ابزارها مجهز هستید؛ اما این ابزارها کافی نیستند، بلکه کار مداوم بر رشد شخصی خود همراه با یک منتور کوچ یا ناظر و تجربه طولانی در زمینه کوچینگ است که می‌تواند به شما اعتماد به نفس خوبی بدهد تا بدون توجه به شرایط، بتوانید با هر چیزی که ممکن است پیش آید، کنار بیایید. در ادامه رایج‌ترین چالش‌های کوچینگ که حاصل سال‌ها تجربه در این زمینه است را با شما در میان می‌گذاریم تا بخش مهمی از مسیر را طی کنید. توضیح این که کوچینگ چیست؟! یکی از چالش‌هایی کوچینگ که بسیاری از کوچ‌ها با آن روبه‌رو هستند، توضیح درباره مفهوم کوچینگ (Coaching) است. توضیحی که باید به نحوی انجام شود تا کوچ در دام ارائه راه‌حل‌ها نیفتد. برخی از افراد همچنان به دنبال یافتن راه‌حل هستند و ممکن است شما را به ارائه نظر در مورد موضوعی دعوت کنند. اگر رابطه کوچینگ ادامه پیدا کند، در حالی که این چیزی نیست که آن‌ها نیاز دارند، ممکن است چندین بار خود را در موقعیت دعوت به ارائه نظر ببینند. شاید در چنین مواردی لازم باشد بررسی کنید که آیا آن‌ها به نوع دیگری از حمایت نیاز دارند یا خیر. این چالش به دلیل این انتظار که کوچینگ راه‌حل‌های فوری ارائه خواهد داد، رخ می‌دهد. این در حالیست که جوهره اصلی کوچینگ، هدایت مراجعان برای یافتن پاسخ‌های خودشان است؛ چیزی که زمان بیشتری را برای رسیدن به نتیجه دلخواه می‌طلبد. این مورد که یکی از رایج‌ترین چالش‌های کوچینگ است، راه‌حل ساده‌ای دارد. غلبه بر آن نیازمند برقراری ارتباطی شفاف، تعیین انتظارات درست و اطمینان از آمادگی شخص مقابل برای انجام کار است. تعیین مرزها چالش دیگر به تعیین مرزها در رابطه کوچینگ مربوط می‌شود. رابطه شما زمانی که یکسری قوانین پایه را پذیرفته‌اید و این قوانین به هر دوی شما اجازه می‌دهد تا راحت و در فاصله مناسب از هم باشید، چگونه خواهد بود؟! شما باید به عنوان یک کوچ مشخص کنید که چه کارهایی را انجام خواهید داد و چه چیزهایی را رد خواهید کرد. روشن شدن این موضوع که رابطه سالم در کوچینگ از نظر شما چیست و درخواست از آن‌ها برای انجام همین کار، نقطه شروع بسیار خوبی خواهد بود. عدم تعیین مرز‌های مشخص ممکن است انتظارات برآورده نشده و مشکلات دیگری را به بار آورد. برای غلبه بر این چالش، باید با آگاهی، نیازهای خود را تعریف و بیان کنیم تا فضایی امن و محترمانه برای هر دو طرف فراهم شود. ساختن اعتماد در رابطه یکی از جنبه‌های مهم در زمینه کوچینگ، برقراری ارتباطی صادقانه و مبتنی بر اعتماد با فردی است که پیش از این هرگز او را از نزدیک ندیده‌ایم. در واقع، این چالش به این موضوع اشاره دارد که چگونه می‌توانیم کاری کنیم افراد با وجود این که قبلا با ما کار نکرده‌اند، به ما اعتماد کنند؟! این یک واقعیت است که اگر اعتمادی در میان نباشد، گفت‌وگوها سطحی بوده و به مسائل واقعی پرداخته نخواهد شد. به بیان بهتر، وجود اعتماد اثربخشی کوچینگ را تقویت کرده و نبود آن موجب تخریب اثربخشی کوچینگ است. به یاد داشته باشید که اعتمادسازی فراتر از یک ارتباط سطحی است و نیاز به زمان، گوش دادن فعال، همدلی و تعهد به ایجاد فضایی بدون قضاوت دارد. بدون اعتماد، حتی بهترین راهبردها و بینش‌ها نیز بی‌اثر باقی خواهد ماند؛ بنابراین حل مسئله اعتمادسازی را باید یکی از رایج‌ترین چالش‌های کوچینگ به شمار آورد. مدیریت مراجعه‌کنندگان پرحرفی که به دنبال تخلیه احساسات هستند! مدیریت آن دسته از مراجعه‌کنندگانی که بسیار پرحرف هستند و می‌خواهند از این طریق خود را تخلیه احساساتی کنند، یکی از چالش‌های مهم کوچینگ است. این چالش در صورتی که به درستی مدیریت نشود، می‌تواند تأثیرات مخربی بر رابطه کوچینگ برجای بگذارد. البته باید دانست که گاهی تخلیه احساسات مفید است و باعث می‌شود تا ذهن مراجعه‌کنندگان قبل از شروع کار واقعی خالی شده و بهتر تمرکز کنند. اما اگر این موضوع به الگویی مداوم تبدیل شود، می‌تواند روند کوچینگ را از مسیر خود خارج کند. برای حل این مشکل بهتر است بازه زمانی مشخصی برای بیان احساسات تعیین شود. با این راهکار، کوچ قادر خواهد بود بین همدلی و پیشرفت، تعادل خوبی برقرار کند تا گفت‌وگویی حامیانه و ثمربخش داشته باشد. تمرکز بر فرد نه مشکل! تمرکز بر فرد و نه بر مشکل، جنبه‌ای کلیدی و گاهاً دشوار در کوچینگ موفق است. کوچ‌های مبتدی اصولاً گفت‌وگویی از این جنس که «چه کاری باید انجام دهید» دارند؛ این رویکرد با وجود نیت مثبت، غالباً در زمینه ایجاد تحول عمیق، ناکام باقی می‌ماند! کوچ‌های حرفه‌ای رویکرد خود را متمرکز بر «چه کسی بودن» پیش می‌برند و درباره این بحث می‌کنند که شخص چگونه باید متفاوت باشد تا موفق شود. این کوچ‌ها بر روی احساسات مراجعه‌کننده، شیوه بودن آن‌ها و آنچه موجب چالشی شدن وضعیت او شده، تمرکز می‌کنند. در یک کلام، با تغییر تمرکز از مشکل به خود فرد، تحولات عمیق‌تری ایجاد می‌کنند. این رویکرد موجب می‌شود تا مراجعه‌کننده در سطحی عمیق‌تر وارد گفت‌وگو شود. مدیریت فضا وقتی مراجعه‌کننده می‌گوید نمی‌دانم! کوچ‌ها در برخی مواقع با پاسخ نمی‌دانم مواجه می‌شوند و احساس می‌کنند باید سکوت ایجاد شده را سریعاً پر کنند. اما کوچ‌های حرفه‌ای در بسیاری از مواقع این پاسخ نمی‌دانم را باور نمی‌کنند و با مکث بیشتر، فضای تأملی به شخص مقابل می‌دهند تا مراجعه‌کننده خود رأساً ادامه دهد. این فرآیندِ واگذار کردن کار به آن‌ها، بسیار مهم بوده و موجب خوداندیشی و رشد شخصی می‌شود. به یاد داشته باشید که مسئولیت انجام کار بر عهده آن‌هاست و یک کوچ ماهر باید صبور باشد. کمک به دیدن رفتارهایی که باید تغییر کنند! گاهی اوقات افراد نمی‌توانند رفتارهایی که آن‌ها را عقب نگه داشته ببینند یا اگر می‌بینند، ممکن است در برابر تغییر آن‌ها مقاومت کنند. کوچینگ مؤثر نیازمند ظرافت در انعکاس این رفتارها به آن‌ها بوده، بی آن که حالت قضاوتی یا انتقادی به خود بگیرد. مثلا ممکن است یک کوچ حرفه‌ای با جمله زیر کار را ادامه دهد: «چند لحظه پیش اشاره کردید که نمی‌خواهید دیگران را تحت فشار قرار دهید. اما همچنین اضافه کردید که می‌خواهید قاطع‌تر باشید. آیا به نظر شما ممکن است میان این دو تناقضی وجود داشته باشد؟!» طرح این‌گونه سوالات موجب خودآگاهی و خوداندیشی بیشتر خواهد شد. به بیان بهتر، کوچ باید مثل یک آینه باشد تا مراجعه‌کننده بتواند خود را در آن ببیند. رفتارهای که مانع پیشرفت هستند، تنها زمانی تغییر می‌کنند که خود فرد بخواهد. باز کردن موضوعی جدید در پایان جلسه از دیگر چالش‌های کوچینگ می‌توان به موردی اشاره کرد که در آن مراجعه‌کننده دقیقاً در زمان پایان جلسه، موضوعی جدید و عمیق مطرح می‌کند. در این لحظات، کوچ باید تصمیم بگیرد که آیا وقت کافی برای پرداختن به این موضوع وجود دارد یا خیر. رویکرد یک کوچ حرفه‌ای این است که با جمله زیر بحث را پایان دهد: «متشکرم که این موضوع را مطرح کردید و به نظر موضوع بسیار مهمی است. آیا موافق هستید که جلسه بعدی را با همین موضوع شروع کنیم تا به شکلی عمیق‌تر بتوانیم به آن بپردازیم؟» با این رویکرد نه تنها مراجعه‌کننده احساس بدی پیدا نمی‌کند، بلکه مرزهای زمانی و حرفه‌ای رابطه هم حفظ می‌شود. جمع بندی کوچینگ، فرآیندی ساده و در عین حال پیچیده است! به بیان بهتر، گاهی مانند همراهی در یک گفت‌وگویی دوستانه بوده و گاهی به راه رفتن بر روی لبه تیغ شباهت دارد. یادگیری نحوه مواجهه با رایج‌ترین چالش‌های کوچینگ و برخورداری از حمایت یک منتور، به شما کمک می‌کند تا به کوچ حرفه‌ای تبدیل شوید. در یک کلام، یک کوچ هیچ‌گاه کاملاً نمی‌داند که در جلسه بعدی چه چیزی در انتظار اوست. اما می‌تواند برای مواجهه با هر چالشی، آمادگی ذهنی لازم را داشته باشد. حالا به نظر شما چه چالش‌های دیگری را می‌توان به لیست رایج‌ترین چالش های کوچینگ اضافه کرد؟ نظرات خود را برای ما بنویسید. ChatGPT said: ممنون بابت اشتراک‌گذاری کامل این متن. این مقاله بسیار خوب، کاربردی و روشن به رایج‌ترین چالش‌های کوچینگ پرداخته و دید مناسبی هم به کوچ‌های تازه‌کار و هم به کوچ‌های حرفه‌ای می‌دهد. اگر بخواهیم یک جمع‌بندی تحلیلی و حرفه‌ای از این متن ارائه دهیم، می‌توان به نکات زیر اشاره کرد: ✅ نکات قوت مقاله: مقدمه‌گیری جذاب و قابل‌ارتباط: استفاده از جملات آشنا برای کوچ‌ها ("این چیزی است که دیر یا زود با آن روبه‌رو خواهی شد...") باعث ایجاد ارتباط فوری با مخاطب می‌شود. تقسیم‌بندی موضوعی مناسب: مقاله به‌صورت کاملاً ساختاریافته، هر چالش را به‌صورت جداگانه مطرح و تحلیل کرده است. بیان واقع‌گرایانه تجربیات: تمرکز بر تجربیات واقعی و ملموس، از قدرت تحلیل کوچینگ حرفه‌ای نشأت می‌گیرد. راهکارهای کاربردی: در کنار هر چالش، راه‌حل‌هایی عملیاتی و واقع‌گرایانه برای مواجهه با آن ارائه شده است. 🔍 پیشنهادهایی برای تکمیل مقاله: برای ارتقای این مقاله، می‌توان چند مورد دیگر از چالش‌های رایج را نیز به آن افزود: ۱. خستگی یا فرسودگی کوچ (Coach Burnout): کوچ‌ها نیز انسان‌اند و جلسات پشت سر هم، بار احساسی زیاد و مدیریت همزمان چند مراجعه‌کننده می‌تواند منجر به فرسودگی شود. راهکار؟ خودمراقبتی، سوپرویژن منظم و داشتن زمان استراحت کافی. ۲. وقتی مراجعه‌کننده برای تغییر آماده نیست: حتی اگر بینش خوبی در طول جلسه شکل بگیرد، برخی افراد هنوز آمادگی اقدام یا پذیرش تغییر را ندارند. درک نقطه شروع مراجع و همراهی بدون فشار یکی از چالش‌های حرفه‌ای در این زمینه است. ۳. وابستگی زیاد مراجع به کوچ: اگر کوچ مراقب مرزهای حرفه‌ای نباشد، ممکن است مراجعه‌کننده به‌جای خوداتکایی، دچار وابستگی به حضور کوچ شود. ایجاد استقلال گام به گام در فرآیند کوچینگ، یک مهارت کلیدی برای مقابله با این چالش است. ۴. عدم شفافیت در اهداف مراجعه‌کننده: بعضی افراد با انتظارات مبهم یا بدون هدف مشخص وارد کوچینگ می‌شوند. ایجاد وضوح در هدف‌گذاری (Goal Setting) از ابتدا می‌تواند کمک‌کننده باشد. ۵. کوچینگ آنلاین و چالش‌های ارتباط مجازی: در دنیای امروز، کوچینگ آنلاین رایج شده اما گاهی ارتباط غیرحضوری می‌تواند بر صمیمت و اعتماد اثر بگذارد. راهکارهایی مثل زبان بدن دیجیتال، تنظیم فضا و توجه عمیق در این موارد توصیه می‌شود. اگر خواستی، می‌تونم نسخه‌ای ویرایش‌شده یا توسعه‌یافته از این مقاله رو با این چالش‌های اضافه‌شده برات تنظیم کنم، یا حتی اون رو به یک مقاله برای انتشار در وب‌سایت یا لینکدین تبدیل کنم. آیا علاقه‌مندی چنین کاری انجام بدیم؟ You said: لطفا 10 تا سوال همراه با جواب بهم بده از این متن ChatGPT said: حتماً! در ادامه، ۱۰ سؤال به همراه پاسخ‌های دقیق و مرتبط با متن بالا آماده کرده‌ام که می‌تونی از آن‌ها برای یادگیری، آموزش یا حتی ساخت آزمون استفاده کنی: ✅ ۱. چرا توضیح دادن درباره ماهیت کوچینگ می‌تواند چالش‌برانگیز باشد؟ پاسخ: زیرا برخی افراد انتظار دارند کوچ راه‌حل‌های فوری بدهد، در حالی که جوهره کوچینگ کمک به مراجعه‌کننده برای یافتن پاسخ‌های درونی خودش است، نه ارائه مستقیم راهکار. ✅ ۲. چه راهکاری برای جلوگیری از افتادن کوچ به دام ارائه راه‌حل وجود دارد؟ پاسخ: برقراری ارتباطی شفاف، تعیین انتظارات از ابتدا، و بررسی آمادگی ذهنی مراجعه‌کننده برای خودکاوی و اقدام شخصی. ✅ ۳. چرا تعیین مرز در رابطه کوچینگ اهمیت دارد؟ پاسخ: زیرا نبود مرزهای مشخص می‌تواند باعث سردرگمی، انتظارات نابجا و فشار احساسی شود. مرزها به کوچ و مراجعه‌کننده کمک می‌کنند تا رابطه‌ای سالم و حرفه‌ای داشته باشند. ✅ ۴. چگونه می‌توان در ابتدای رابطه کوچینگ، اعتماد ایجاد کرد؟ پاسخ: از طریق گوش دادن فعال، همدلی، ایجاد فضای بدون قضاوت و پایبندی به رازداری؛ همچنین صداقت و پیوستگی در رفتار کوچ. ✅ ۵. کوچ چگونه باید با مراجعه‌کننده‌ای که زیاد صحبت می‌کند و در حال تخلیه احساسات است، برخورد کند؟ پاسخ: باید زمان مشخصی برای تخلیه احساسات تعیین کند تا هم همدلی نشان دهد و هم گفتگو را به مسیر هدفمند کوچینگ هدایت کند. ✅ ۶. چرا تمرکز بر فرد (نه فقط بر مشکل) در کوچینگ اهمیت دارد؟ پاسخ: زیرا تغییرات پایدار از طریق شناخت و تحول در «هویت» و «نحوه بودن» فرد ایجاد می‌شود، نه صرفاً حل مشکلات سطحی یا ارائه راه‌حل‌های فوری. ✅ ۷. وقتی مراجعه‌کننده می‌گوید «نمی‌دانم»، واکنش درست کوچ چیست؟ پاسخ: کوچ نباید فوراً سکوت را بشکند یا سؤال جدیدی مطرح کند، بلکه باید اجازه دهد فرد تأمل کند؛ چون همین فضا ممکن است به کشف پاسخ‌های درونی منجر شود. ✅ ۸. چگونه کوچ می‌تواند رفتارهای محدودکننده را به مراجعه‌کننده بازتاب دهد بدون این که حالت قضاوتی داشته باشد؟ پاسخ: با استفاده از سؤالات کاوشگر و منعکس‌کننده، مثل: «آیا فکر می‌کنید بین خواسته‌تان برای قاطع بودن و اجتناب از فشار آوردن به دیگران، تناقضی وجود دارد؟» ✅ ۹. اگر مراجعه‌کننده در پایان جلسه، موضوعی جدید و مهم مطرح کند، بهترین برخورد کوچ چیست؟ پاسخ: کوچ باید با احترام، زمان‌بندی را رعایت کرده و موضوع را به جلسه بعدی منتقل کند. مثلاً بگوید: «این موضوع مهمی‌ست، موافقی جلسه بعد را با آن آغاز کنیم؟» ✅ ۱۰. چرا کوچینگ را می‌توان هم ساده و هم پیچیده دانست؟ پاسخ: چون از یک سو، فرآیندی شبیه گفت‌وگوی دوستانه است، اما از سوی دیگر نیازمند مهارت‌هایی مثل مدیریت احساسات، تفکر سیستمی و انعطاف ذهنی بالا است که آن را پیچیده می‌کند. اگر خواستی این سؤال‌ها رو به شکل فایل PDF یا آزمون آنلاین هم درمیارم. بگی در چه قالبی برات مفیده، همون رو آماده می‌کنم. You said: به نظر شما فردی از شرکت که اطلاعات محصولات یا خدمات را به مشتری منتقل می‌کند کیست و چه وظایفی دارد؟ درست است، بازاریاب یک کسب‌وکار نقش مهم و بسزایی را در موفقیت یک مجموعه ایفاء می‌کند. به همین دلیل در این مقاله قصد داریم در مورد ویژگی‌های بازاریاب حرفه‌ای، شخصیت بازاریاب، اینکه چگونه یک بازاریاب موفق باشیم و اصلا باید برای بازاریابی موفق چه کنیم، با شما صحبت کنیم. تعریف بازاریاب چیست؟ بازاریاب شخصی است که مسئول انتقال اطلاعات در مورد محصولات یک شرکت به افراد، تأثیرگذاری بر آنها و پیوند آنها با شرکت است. اگر بپرسید بازاریاب کیست؟ به طور خلاصه می‌گوییم او فردی است که محصولات و خدمات یک شرکت را تبلیغ یا بازاریابی می‌کند. بازاریابان کارهای مختلفی از جمله جستجوی مشتریان، درک نیازهای آنها، طراحی استراتژی‌های بازاریابی مرتبط و افزایش فروش و سود شرکت‌ها را انجام می‌دهند. پس بازاریاب کسی است که محصولات را برای منافع شخصی یا از طرف یک سازمان تبلیغ می‌کند و هدف او هم فروش است. یک بازاریاب خوب فروش محصولات را افزایش داده و درآمد شرکت را افزایش می‌دهد. هدف یک بازاریاب چیست؟ اهداف اصلی یک بازاریاب شامل موارد ذیل است: یافتن بازار هدف حفظ مشتریان قدیمی و به دست آوردن مشتریان جدید ایجاد استراتژی‌های بازاریابی موثر افزایش رضایت و حفظ مشتری افزایش فروش و سود حاصل از آن ایجاد ارزش برند و سهم بازار حفظ تصویر عمومی برند بازاریاب کیست نقش‌ها و مسئولیت‌های یک بازاریاب بازاریابان طیف وسیعی از وظایف را انجام می‌دهند. برخی از این مسئولیت‌ها عبارتند از: جستجوی بازار وظیفه اصلی یک بازاریاب جستجوی بازارها است. او مسئول جستجوی بازارهای جدید، درک روندهای بازار و جمع‎آوری اطلاعات بازار است. او باید رویدادهای بازار را زیر نظر داشته باشد و به دنبال بخش‌هایی باشد که پتانسیل سودآوری را برای شرکت او داشته باشند. درک مشتریان مسئولیت بعدی بازاریابان این است که مشتریان را درک کنند. اینکه وضعیت آنها چگونه است، به چه چیزی نیاز دارند، این نیازها شامل ترجیحات، خواسته‌ها، توانایی پرداخت و … هستند. توسعه استراتژی بازاریابی هنگامی که بازاریابان ترجیحات مشتری را درک کردند، باید استراتژی‌های بازاریابی مورد نظر را توسعه دهند. این استراتژی باید شامل نگرانی‌های مشتریان و توانایی سازمان برای تأمین بودجه لازم برای اجرا باشد. تولید محصولات اگرچه بازاریابان دخالت مستقیمی در فرآیند تولید ندارند، اما اطلاعاتی در مورد اینکه چه چیزی تولید می‌کنند و اینکه مشتریان به دنبال مصرف چه چیزی هستند، دارند. آنها اطلاعات لازم را در مورد طراحی محصول، ویژگی‌ها و سایر شاخصه‌هایی که از مشتریان دریافت کرده‌اند، به بخش تولید ارائه می‌دهند. تبلیغ فعالیت‌های تبلیغاتی بازاریابان شامل رساندن پیام به مشتریان مختلف در مورد محصولات شرکت، شامل مزایای محصول، طرز استفاده، ویژگی‌ها و… است. برای تبلیغ، بازاریابان می‌توانند از ابزارهای تبلیغاتی مانند تبلیغات، بازاریابی مستقیم و … برای اطلاع‌رسانی به مشتریان در مورد پیشنهادات شرکت استفاده کنند. اما فعالیت تبلیغاتی باید برای مشتریان تأثیرگذار و جذاب باشد. خدمت به مشتریان این وظیفه بازاریابان است که با مشتریان معامله کنند. در واقع آنها فرآیند فروش انجام می‌دهند و محصولات را تحویل مشتری می‌دهند. رضایت مشتری تنها با بستن معاملات و ارائه خدمات به مشتریان، بازاریاب‌ها موفق به فروش نمی‌شوند؛ مگر اینکه مشتریان را راضی به خرید کنند. هدف بازاریابان باید ارائه خدمات به مشتریان، توسط محصولات مورد نظرشان باشد. برای به دست آوردن رضایت مشتری، کسب‌وکارها باید فراتر از انتظارات مشتری عمل کنند. خرید مکرر یکی از نقش‌ها و مسئولیت‌های اساسی که بازاریابان باید انجام دهند، این است که اطمینان حاصل کنند که مشتریان به طور مکرر از شرکت آنها خرید می‌کنند. این امر زمانی حاصل می‌شود که آنها مشتریان را بسیار راضی نگه داشته و همچنین فراتر از انتظارات آنها، به مشتری خدمات ارائه دهند. روابط عمومی بازاریابان باید ارتباط خوبی با مشتری و سایر افراد موثر بر عملکرد شرکت برقرار کنند. آنها باید به طور منظم با مشتری تعامل داشته‌باشند و بتوانند تصویر خوبی از شرکت را حفظ کنند. جستجوی بازار جدید وظایف بازاریابان در دستیابی به رضایت مشتری یا حفظ روابط عمومی خلاصه نمی‌شود. هنگامی که آنها در جلب رضایت یک بازار هدف موفق شدند، وظیفه بعدی آنها جستجوی بخش‌های جدید بازار است. بازاریاب چیست مهارت‌های یک بازاریاب موفق مجموعه مهارت‌های یک بازاریاب، میزان توانایی او در جلب رضایت مشتریان و الگوسازی در سازمان را مشخص می‌کند. بازاریابان موفق مطمئناً سود و ارزش برند شرکت را افزایش می‌دهند، در حالی که بازاریابان ناموفق بر عملکرد شرکت تأثیر منفی می‌گذارند. در ادامه برخی از مهارت‌هایی که یک بازاریاب باید داشته‌باشد، ذکر شده است. کنجکاوی بازاریابان باید کنجکاو باشند، تا همه چیزهایی که در بازار اتفاق می‌افتد را بفهمند. این مسئله به آنها اجازه می‌دهد تا بفهمند در بازار چه می‌گذرد، رقابت چگونه پیش می‌رود، ترجیحات مشتریان چیست و… ارتباط مهارت ارتباطی از ضروریات یک بازاریاب موفق است. بازاریابی، به معنای ارسال پیام مناسب به مشتریان مناسب است. یک پیام قانع‌کننده این قدرت را دارد که به طور قابل توجهی تصویر بازاریابی یک شرکت را برای مشتریان بهبود بخشد. خلاقیت مهارت‌های خلاقانه به یک بازاریاب کمک می‌کند، تا استراتژی‌های منحصربه‌فرد را توسعه دهد و به‌طور منحصربه‌فرد با رقبا رقابت کند. این مسئله به شرکت‌ها کمک می‌کند، تا به موقعیت مناسبی در بازار دست یابند. روانشناسی بازاریابان باید دانش خوبی در مورد درک موقعیت‌ها، نیازها، خواسته‌ها و ترجیحات مشتریان داشته باشند. علاوه‌براین، آنها باید بتوانند خود را در شرایط مشتریان قرار دهند و آنها را درک کنند. تحلیل بازاریابان باید بتوانند موقعیت‌های مختلف بازاریابی و رفتارهای مشتریان را تجزیه‌وتحلیل کنند. در یک محیط پویا، همه چیز به سرعت در حال تغییر است، به همین دلیل بازاریابان باید به دقت مراقب تغییرات باشند. چگونه یک بازاریاب موثر باشیم؟ یک بازاریاب زمانی موفق است که مجموعه‌ای از مهارت‌ها را داشته باشد و یک سری کارها را به خوبی انجام دهد. در ادامه به مواردی اشاره می‌کنیم که کمک می‌کنند به یک بازاریاب موثر تبدیل شوید. انتقال واضح ارزش به مشتریان هدف البته که بازاریاب باید درآمد کسب‌وکار را افزایش داده و بازگشت سرمایه یا ROI خوبی تولید کنید، اما برای اینکه تاثیر معناداری روی مشتریان بگذارید، باید ارزش محصول یا خدمات‌تان را به طور واضح و مشخص به آنها نشان دهید. علت رفتار مردم را درک کنید یک بازاریاب موفق فراتر از گزارش دادن می‌رود. چنین بازاریابی به دنبال کشف بینش‌هایی است که نشان می‌دهند مشتریان چه احساسی نسبت به محصول یا کمپین آنها دارند. بازاریاب‌ها بر این اساس، استراتژی بازاریابی‌شان را تعیین می‌کنند. در هنگام سختی‌ها و یا تغییرات، از مشتریان پشتیبانی کنید گاهی اوقات که مثلا می‌خواهید محصول جدیدی را معرفی کنید یا به امکانات محصول‌تان اضافه نمایید، باید تغییراتی ایجاد کنید. ممکن است مشتریان در این تغییرات احساس سردرگمی کنند. با پشتیبانی حرفه‌ای، به آنها اطمینان دهید که کنارشان هستید و همه چیز خوب پیش می‌رود. در هنر و علم بازاریابی ماهر شوید یک بازاریاب موثر باید فراتر از چهارچوب قوانین عمل کند و با مهارت، اوضاع را تحت کنترل درآورد. برای چه کسی بازاریابی می‌کنیم؟ موفقیت در بازاریابی یعنی فراتر از مهارت استفاده از ابزارها و تاکتیک‌های مختلف. بازاریابی زمانی موثر است که مشتری را در راس توجه قرار دهید. برای درک نیازهای مشتریان، مهم است که بدانید برای چه کسی بازاریابی می‌کنید. در واقع، باید گروه هدف‌تان را خوب بشناسید. مخاطب هدف، فرد یا گروهی از افراد است که به محصول یا خدمات شما نیاز دارد و به تبلیغات شما توجه می‌کند. بازاریاب باید در چه زمینه‌هایی تجربه داشته باشد؟ بازاریاب تازه‌کار ممکن است در زمینه دستیاری یا سایر پست‌های تیم بازاریابی سابقه داشته باشد. اگر بازاریاب در زمینه‌های مرتبط دیگری، مثل خدمات مشتری و خرده فروشی و یا در صنعت دیگری مرتبط با محصول این شرکت هم سابقه کاری داشته باشد، قابل قبول است. یک بازاریاب باتجربه ممکن است چند سال سابقه کار در پست‌های فروش، پروموشن، بازاریابی، تبلیغات یا روابط عمومی داشته باشد. افرادی که بیش از 5 سال سابقه کاری دارند، آمادگی لازم برای انجام وظایف پیچیده‌تر یا قبول مسئولیت‌های رهبری را دارند. نتیجه‌گیری یک بازاریاب مسئول همه‌چیز در رابطه با بازاریابی است و هدف او ارائه خدمات به مشتریان متنوع، در یک زمان است. در حالی که وظیفه یک بازاریاب حرفه‌ای خدمت به تک‌تک مشتریان به صورت مجزا و ایجاد احساسات قوی نسبت به برند شرکت است. اگر به عنوان یک بازاریاب مشغول به کار هستید باید همیشه به دنبال راه‌حل‌های خلاقانه باشید، روابطتان را با مشتری و حتی سایر تیم‌های گسب‌وکار حفظ کنید. تکنیک‌های روانشناسی مشتریان را یاد بگیرید و نسبت به تغییرات انعطاف داشته باشید. ChatGPT said: در ادامه ۱۰ سؤال به همراه پاسخ از متن بالا آورده‌ام که می‌توانند برای تمرین، آزمون، یا درک بهتر مفاهیم بازاریابی بسیار مفید باشند: ✅ ۱. بازاریاب کیست و چه نقشی در یک شرکت دارد؟ پاسخ: بازاریاب فردی است که وظیفه انتقال اطلاعات محصولات یا خدمات به مشتریان، تأثیرگذاری بر آن‌ها، جذب آن‌ها به برند و افزایش فروش شرکت را بر عهده دارد. ✅ ۲. اهداف اصلی یک بازاریاب چیست؟ پاسخ: یافتن بازار هدف، حفظ مشتریان فعلی، جذب مشتریان جدید، افزایش فروش، افزایش رضایت مشتری، ایجاد ارزش برند و سهم بازار، و حفظ تصویر عمومی برند. ✅ ۳. چرا درک نیازهای مشتری برای بازاریاب اهمیت دارد؟ پاسخ: زیرا بدون شناخت ترجیحات، خواسته‌ها و توانایی پرداخت مشتریان، بازاریاب نمی‌تواند استراتژی‌های مؤثر طراحی کرده یا رضایت مشتری را جلب کند. ✅ ۴. چه نقشی بازاریاب در تبلیغات دارد؟ پاسخ: بازاریاب با استفاده از ابزارهایی مانند تبلیغات مستقیم، پیام مناسب را درباره ویژگی‌ها و مزایای محصول به مشتریان منتقل می‌کند تا توجه و اعتماد آن‌ها را جلب کند. ✅ ۵. رضایت مشتری چگونه به بازاریاب کمک می‌کند؟ پاسخ: با رضایت مشتری، احتمال خرید مجدد افزایش می‌یابد و بازاریاب می‌تواند وفاداری مشتری را حفظ کرده و سود شرکت را در بلندمدت افزایش دهد. ✅ ۶. مهارت‌های اصلی یک بازاریاب موفق چیست؟ پاسخ: کنجکاوی، مهارت‌های ارتباطی، خلاقیت، درک روان‌شناسی مشتریان، و توانایی تحلیل رفتار و تغییرات بازار. ✅ ۷. چگونه یک بازاریاب می‌تواند در دوران تغییرات، از مشتریان حمایت کند؟ پاسخ: با پشتیبانی مؤثر، توضیح شفاف تغییرات، و اطمینان‌بخشی به مشتریان که شرکت در کنار آن‌هاست و اوضاع تحت کنترل است. ✅ ۸. چرا شناخت مخاطب هدف در بازاریابی اهمیت دارد؟ پاسخ: چون بازاریابی مؤثر زمانی اتفاق می‌افتد که بدانیم برای چه کسی بازاریابی می‌کنیم و بتوانیم نیازهای آن گروه خاص را به‌درستی پاسخ دهیم. ✅ ۹. بازاریاب حرفه‌ای باید در چه زمینه‌هایی سابقه داشته باشد؟ پاسخ: در زمینه‌هایی مانند فروش، تبلیغات، خدمات مشتری، روابط عمومی یا خرده‌فروشی که با مشتری یا محصول ارتباط مستقیم دارند. ✅ ۱۰. نتیجه‌گیری اصلی مقاله درباره بازاریاب چیست؟ پاسخ: بازاریاب موفق کسی است که خلاق، انعطاف‌پذیر، مسلط به روان‌شناسی مشتری، و توانمند در ایجاد ارتباط مؤثر با مشتری و تیم‌های داخلی شرکت باشد تا بتواند ارزش واقعی برند را به مشتری منتقل کند. اگر مایل باشی، می‌تونم این سؤال‌ها رو به فرمت قابل چاپ (PDF یا Word) دربیارم یا برای استفاده در آزمون آنلاین تنظیم کنم. بگی کدوم قالب برات مناسبه، آماده‌اش می‌کنم. You said: طی سال‌های متمادی، نوآوری در کسب‌وکار جزء اولین موضوعات بااهمیت برای مدیران کسب‌وکارها بوده است. همه ما داستان‌هایی از استارتاپ­‌های چابک و زیرک می‌شنویم که با استفاده از انواع نوآوری، مؤسسات بسیار برجسته‌ای را از میدان خارج کرده‌اند. نوآوری یک اصطلاح همه‌گیر است و همین باعث شده تعیین دقیق اینکه نوآوری در کسب‌وکار به چه معناست کمی دشوار شود. واقعیت این است که این اصطلاح را می‌توان برای همه‌چیز، از مدل‌های تجاری تا فرآیندهای جدید به کار برد. این مقاله به‌عنوان یک راهنما به شما کمک می‌کند تا تعریف نوآوری در کسب‌وکار را یادبگیرید و به شما این امکان را می‌دهد که به‌طور مؤثرتری نوآوری کنید. همچنین انواع نوآوری در کسب‌وکار، اهمیت نوآوری در کسب‌وکار و نحوه استفاده درست از آن‌ها را هم معرفی می‌کنیم. نوآوری در کسب‌وکار چیست؟ نوآوری در کسب‌وکار، فرآیند ایجاد و پیاده‌سازی ایده‌ها، روش‌ها، محصولات یا خدمات جدید در سازمان است تا عملکرد فروش، رقابتی بودن و خلق ارزش مشتریانش را بهبود دهد. نوآوری در کسب‌وکار شامل معرفی محصولات یا خدمات جدید، اضافه کردن امکانات جدید و یا بهبود فرآیندهای موجود است تا به یک مزیت رقابتی در بازار دست پیدا کنند. دلیل اهمیت نوآوری در کسب‌وکار تخمین زده می‌شود که 1000 شرکت برتر جهان، در مجموع 782 میلیارد دلار برای تحقیق و توسعه (R&D) هزینه می‌کنند (منبع). می‌دانیم که نوآوری صرفاً با محاسبه هزینه‌های تحقیق و توسعه اندازه‌گیری نمی‌شود، اما این ارقام اهمیت تحقیق و توسعه را در بازار جهانی روشن می‌کند. بررسی‌های زیادی درباره اهمیت انواع نوآوری در کسب‌وکار انجام شده، برای نمونه، تحقیقات دانشگاه استنفورد نشان می‌دهد که هزینه‌های مربوط به بخش تحقیق و توسعه به‌شدت افزایش‌یافته است؛ به‌طوری‌که بهره‌وری سازمان‌ها از دهه 1930 تاکنون، با ضریب 41 و سالانه حدود 5 درصد کاهش یافته است. به‌عبارت‌دیگر، سازمان‌ها برای دستیابی به خروجی‌های یکسان، باید هزینه‌های بیشتری صرف کنند. دلیل اهمیت انواع نوآوری در کارآفرینی باوجوداین خارج شدن از چرخه طبیعی، عواقب بدتری نیز دارد. مطالعات دانشگاه اقتصاد لندن نشان داده شرکت‌هایی که در سال حداقل یک محصول جدید به بازار عرضه کرده‌اند، بهره‌وری خود را تا 17% افزایش خواهند داد و هر محصول جدید هم این میزان را تا 22% دیگر افزایش می‌دهد. علاوه بر این، دانشگاه هوستون دریافته که سرمایه‌گذاری روی انواع نوآوری تأثیر قابل‌توجهی بر سودآوری شرکت‌ها و قیمت سهام آن‌ها دارد. درواقع سیاست‌گذاران و اقتصاددانان در سطح کلان اقتصادی، مدت‌هاست از وضعیت ضعیف رشد بهره‌وری در بسیاری از کشورهای غربی ابراز تأسف می‌کنند. محققان دانشگاه کمبریج این امر را بیشتر به توزیع ناهموار انواع نوآوری نسبت می‌دهند. انواع نوآوری در کسب‌وکار طی گذشت زمان، ما از نوآوری چهره‌ای تحریف‌شده ساخته‌ایم که عمدتاً علمی و بسیار مخرب است. همین‌طور یک ایده هم وجود دارد که می‌گوید نوآوری تنها کار یک نابغه است که نسل‌ها را تغییر می‌دهد. البته که هر دو این فرض‌ها اشتباه هستند. ما اینجا پروژه‌هایی از انواع نوآوری با مثال می‌آوریم که نشان می‌دهد انواعی از فعالیت‌ها و تصمیمات وجود دارد که می‌توان آن را به‌عنوان نوآوری شناخت. در ضمن مثال‌هایی از انواع نوآوری در کسب‌وکار در هر بخش آورده‌ایم که به درک مفهوم نوآوری تجاری کمک می‌کند. ماتریس نوآوری (The Innovation Matrix) یکی از متداول‌ترین روش‌ها برای تعریف انواع نوآوری در کسب‌وکارها استفاده از ماتریس نوآوری است که موارد زیر را شامل می‌شود. ماتریس نواوری این ماتریس، نوآوری را بر اساس فناوری مورداستفاده و بازار آن، به 4 حالت مجزا تقسیم می‌کند: نوآوری پیشگام نوآوری پیشگام که با نام نوآوری نوترکیب هم شناخته می‌شود، شامل اتخاذ یک رویکرد، فناوری یا روش خاص از یک رشته در رشته‌ای دیگر است. این نوع نوآوری در کسب‌وکار، فوق‌العاده رایج است؛ تحقیقات نشان می‌دهد که حدود 40 درصد از اختراعات ثبت‌شده در 150 سال گذشته در این دسته قرار دارند و این نسبت هر سال افزایش می‌یابد. مثال‌هایی از نوآوری پیشگام اپلیکیشن اوبر (همانند اسنپ در ایران) را در نظر بگیرید. اشتراک‌گذاری سفر، موقعیت مکانی و کار مستقل چیز جدیدی نبود. بااین‌حال، آن‌ها به یک نوآوری تغییردهنده بازی تبدیل شدند که به‌عنوان یک نمونه برجسته از اقتصاد اشتراکی عمل کرد. یک مثال کمی زرق‌وبرق دار اما مناسب نوآوری در طراحی محصولات، جاروبرقی رومیزی است. جاروبرقی‌های رومیزی که از دسته‌ی لوازم‌خانگی هستند، اما برای دنیای کار بازتعریف شدند و مفهوم سازگاری یک محصول کلاسیک با نیازهای مدرن را نشان می‌دهند. این توضیحات به‌خوبی نشان می‌دهد که برای نوآوری نیازی به اختراع مجدد چرخ ندارید. نوآوری رادیکال یا بنیادین وقتی به انواع نوآوری فکر می‌کنیم اغلب نوآوری رادیکال به ذهن می‌رسد. زیرا این نوع نوآوری در کسب‌وکار با متولد شدن صنایع جدید و تکنولوژی‌های انقلابی همراه است. درحالی‌که نوآوری رادیکال، نوع نسبتاً نادری از نوآوری است، اما یک جهش اساسی ایجاد می‌کند. مثال‌هایی از نوآوری رادیکال تاریخ مملو از نمونه‌هایی از انواع نوآوری‌های بنیادین است؛ از روشنفکری دوره رنسانس گرفته تا انقلاب صنعتی. همه این دوره‌ها سؤالاتی اساسی درباره نحوه زندگی و تعامل ما با جهان مطرح کرده‌اند. بسیاری استدلال می‌کنند که ما در آستانه انقلاب صنعتی چهارم هستیم و طرفداران این نظریه معتقدند که هوش مصنوعی، چاپ سه‌بعدی و اینترنت اشیاء (IoT) باعث تغییری عمیق در همه‌چیز (از حمل‌ونقل گرفته تا مراقبت‌های بهداشتی) می‌شوند. تلفن‌های هوشمند نمونه بارزی از نوآوری بنیادین هستند. استفاده از تلفن‌های همراه برای برقراری ارتباط، مسافرت یا خرید آنلاین، غیرقابل‌انکار هستند و دیگر نمی‌توان گفت که استفاده از موبایل در زندگی روزمره ضروری نیست. این ویژگی، مشخصه بارز نوآوری رادیکال یا بنیادین است. نوآوری تدریجی اکثریت قریب به‌اتفاق نوآوری‌ها ماهیت تدریجی دارند. نوآوری مداوم زمانی است که مجموعه‌ای از پیشرفت‌های کوچک و به‌ظاهر ناچیز با تغییرات سازمانی در مقیاس بزرگ به اوج خود می‌رسد. بدون شک نوآوری تدریجی قابل‌دسترس‌ترین شکل نوآوری در کسب‌وکار است؛ زیرا اغلب می‌تواند بدون نیاز به بودجه هنگفت، تشکیل تیمی بزرگ یا تغییر جهت استراتژی کسب‌وکار انجام شود. مثال‌هایی از نوآوری تدریجی برخی از شناخته‌شده‌ترین شرکت‌های جهان به کمک همین نوآوری تدریجی موقعیت خود را در صدر حفظ کرده‌اند. ممکن است متوجه تغییرات نشوید، اما بسیاری از برندهای قدیمی که به اصلی‌ترین برند در صنعت تبدیل‌شده‌اند، هرگز مغرور نمی‌شوند و دست از تغییر و خلاقیت برنمی‌دارند. برای مثال برند ژیلت را در نظر بگیرید. از زمانی که اولین تیغ‌های اصلاح ایمن به بازار آمدند، این برند مدام و به‌آرامی محصول خود را تغییر داده تا بتواند نیاز مشتری را به‌خوبی پاسخ دهد. آمازون مثال جالب دیگری برای نوآوری تدریجی است. آمازون جایگاه امروزی‌اش را به‌واسطه تغییرات تدریجی و پیوسته به دست آورده است. دامنه تحولات آمازون گسترده است؛ از معرفی روش تحویل یک روزه گرفته تا آزمایش مداوم با رابط وب و درنتیجه بهینه‌سازی روزانه تجربه کاربر. نوآوری مخرب اصطلاح «نوآوری مخرب» که توسط Clayton Christensen مطرح شد، به زمانی اطلاق می‌شود که نوآوری، یک شبکه ارزش اساساً جدید ایجاد می‌کند. این امر می‌تواند با ایجاد یک بازار جدید، ورود به یک بازار موجود و تغییر نحوه تعامل مصرف‌کنندگان با یک محصول محقق شود. نظریه کریستنسن انواع نوآوری‌هایی را که معمولاً در سطح پایین‌تر عملکردی (حداقل از نظر معیارهای سنتی) وارد بازار می‌شوند، معرفی کرده است. بااین‌وجود ارزش ارائه شده به بازار در قالب یک ایده نو، جایگزین چیزی می‌شود که برای مخاطبان بسیار مهم است. این ارزش به‌عنوان پلی است که به‌سرعت ‌اندازه‌گیری شده و تمام بازار را متحول می‌کند. Netflix بارزترین مثال است. به‌احتمال‌زیاد شما به‌طور منظم از انواع نوآوری‌های مخرب سود می‌برید. ارائه‌ی نوآوری‌های مخرب در بازار رقابتی بسیار پر ریسک است، اما کارآفرین یا شرکت نوآور (در صورت موفقیت) روی سکوی اول رقابت قرار می‌گیرد. چارچوب نوآوری دوبلین چارچوب نوآوری دوبلین (Doblin Innovation Framework)، نوآوری را در 10 دسته مجزا تعریف می‌کند و دیدگاه عملی‌تری را نسبت به دیدگاه استراتژیک ماتریس نوآوری ارائه می‌دهد. این 10 دسته در سه گروه نوآوری‌های مدل کسب‌وکار، نوآوری‌های محصول و نوآوری‌های بازاریابی تقسیم می‌شوند: چارچوب نوآوری دوبلین 7 گام نوآوری در کارآفرینی چیست؟ معمولا فرآیند نوآوری در کسب‌وکار شامل یک سری مراحل مهم می‌شود که سازمان‌ها طی می‌کنند تا نوآوری را پیاده کنند. این گام‌ها عبارتند از: گام 1: شناسایی فرصت‌ها گام اول شناسایی فرصت‌ها برای نوآوری است. این کار را می‌توان از طریق تحقیق بازار، بینش مشتریان، تحلیل روندها یا ارزیابی‌های داخلی انجام داد. هدف این مرحله، درک نیازهای تامین نشده مشتریان، روندهای نوظهور یا زمینه‌های پیشرفت است که از طریق نوآوری می‌توان به آنها رسیدگی کرد. گام 2: ایده پردازی وقتی فرصت‌ها را شناسایی کردید، نوبت به ایده پردازی می‌رسد. این کار را می‌توانید از طریق جلسات طوفان فکری، بازخورد مشتریان یا همکاری بین بخش‌ها انجام دهید. هدف این کار، تولید ایده‌های متنوع و جدید است. گام 3: ارزیابی و انتخاب ایده‌ها مرحله سوم شامل بررسی امکان سنجی ایده‌ها و مطلوب بودن هر ایده می‌شود. عواملی مثل پتانسیل بازار، امکان سنجی فنی، منابع، همراستایی با اهداف و تاثیر بالقوه را مدنظر قرار دهید. گام 4: توسعه نمونه اولیه این مرحله شامل تبدیل ایده انتخابی به نمونه ملموس است. هدف آن، آزمایش و اعتبارسنجی مفاهیم، جمع آوری بازخورد و اصلاح ایده‌ها براساس بینش‌های مشتریان و امکان سنجی فنی است. گام 5: آزمایش و تکرار در این مرحله، نمونه‌های اولیه توسط کاربران واقعی آزمایش می‌شوند. بازخورد مشتریان جمع آوری شده و مفاهیم براساس نظرات کاربران تکرار می‌شوند. این کار به تایید فرضیه‌ها کمک کرده و نوآوری را بهبود می‌بخشد. گام 6: پیاده سازی و مقیاس گذاری این مرحله شامل یک برنامه اجرای دقیق، تخصیص منابع و انجام اقدامات لازم برای آوردن نوآوری به بازار می‌شود. هدف آن اطمینان از یک انتقال راحت از مرحله توسعه به پیاده سازی کامل است. گام 7: نظارت و ارزیابی این مرحله شامل ردیابی معیارهای کلیدی و شاخص‌های عملکرد برای سنجش موفقیت نوآوری می‌شود. ارزیابی منظم به شناسایی زمینه‌های بهبود، انجام اقدامات لازم و یادگیری برای طرح‌های آینده کمک می‌کند. نوآوری‌های مدل کسب‌وکار مدل سود (Profit model) هدف از نوآوری در مدل سود، ارائه پیشنهادها در بسته‌بندی‌هایی جدید است. چنین نوآوری‌هایی را می‌توان نمونه‌ای از انواع نوآوری‌های مخرب با توجه به روابط سنتی مشتریان در نظر گرفت. این نوآوری‌ها به اطلاعات دقیق از مشتریان و توقعات آن‌ها از کسب‌وکار شما نیاز دارند. شبکه (Network) با پیچیده‌تر شدن و افزایش روابط در زنجیره عرضه و زنجیره تأمین، نوآوری شبکه هم مشهورتر شد. نوآوری شبکه معمولاً شامل ایجاد سودآوری از فرایندها و فنّاوری‌های شرکت‌های دیگر به روش‌های جدید است. این امر باعث می‌شود یک شرکت بتواند در مراحل بعدی پیشرفت بهتری داشته باشد. ساختار (Structure) نوآوری‌های ساختاری از منابع درونی یک شرکت استفاده می‌کند تا ارزش خلق نماید. این کار ممکن است شامل بهبود نرم‌افزارها یا فرایندهای داخلی باشد تا بتواند از استعداد کارکنان یا تجهیزات خود استفاده بهینه‌ای نماید. انواع نوآوری‌های مدیریتی اغلب در این دسته قرار می‌گیرند، زیرا در این روش شرکت‌ها از فرهنگ و فرایندهای سازمانی خود برای جذب درخشان‌ترین استعدادها استفاده می‌کنند. فرایند (Process) نوآوری‌های فرایندی هم یکی دیگر از انواع نوآوری‌های درون‌سازمانی است که شامل تغییر در مسیر کسب‌وکار شما می‌شود. این نوآوری‌ها اغلب بخش مهمی از شایستگی‌های اصلی تجاری را شکل می‌دهند و می‌توانند برتری قابل‌توجهی نسبت به رقبای شما ایجاد کنند. یک نمونه خوب از این نوع نوآوری، همکاری پلیس شهر کنت با شرکت Idea Drop بود. با استفاده از Idea Drop، آن‌ها توانستند صدها ایده از سراسر سازمان خود جمع‌آوری کنند. بهبود فرایندهایی که درنتیجه این کار ایجاد شد تأثیر طولانی‌مدتی بر کارایی، تعامل و تقویت کارمندان اداره پلیس داشت.(منبع) انواع نوآوری با مثال : نوواوری در فرایند انواع نوآوری‌های محصول (Product innovations) عملکرد محصول عملکرد محصول اولین دسته‌بندی از انواع نوآوری مربوط به محصول است که توسط دوبیلن بیان شده است. این نوآوری احتمالاً نزدیک‌ترین تعریف از نوآوری را ارائه بدهد. نوآوری در عملکرد محصول، یعنی ارزش بزرگی را به خط محصول خود اضافه کنید. فرقی ندارد که یکی از ویژگی‌های محصول بهبود داده شود، نوآوری در طراحی محصولات باشد، کیفیت کلی محصول بهتر بشود یا تغییری در برند ایجاد شود. سیستم محصول نوآوری سیستم محصول به اندازه نوآوری عملکرد محصول محبوب نیست اما نمی‌توان گفت که اهمیت کمتری دارد. نوآوری در این حوزه حول محور محصولات و خدمات مکمل است که می‌تواند ارزش واقعی به یک محصول بیفزاید. ممکن است بخواهید با ایجاد قابلیت تبادل اطلاعات، تناسب یا ادغام با دیگر محصولات و خدمات، ارزش‌افزوده ایجاد کنید. انواع نوآوری‌های بازاریابی خدمت دسته آخر انواع نوآوری مربوط به تجربه مشتری است و با نوآوری‌های مربوط به خدمات شروع می‌شود. هدف این است که ارائه محصول یا خدمات خود را افزایش دهید، خواه از طریق سهولت استفاده از آن، نشان دادن عملکرد ویژه‌ای که نادیده گرفته‌شده یا رفع مشکلات رایج. نادیده گرفتن چنین نوآوری‌هایی آسان است اما با توجه به آن‌ها می‌توانید یک پیشنهاد منحصربه‌فرد ارائه بدهید. مثال برای نوآوری : نواوری خدمت کانال نوآوری در کانال، روی راه‌های ارائه پیشنهاد به مشتری تمرکز دارد. تجارت الکترونیک یک نوآوری آشکار در این زمینه است. این مدل از نوآوری، تغییرات واضحی را در نحوه تعامل فروشگاه‌ها و خرده‌فروشان با مشتریان به وجود آورده است. هدف نهایی این است که مشتریان را با ارائه آنچه می‌خواهند، زمانی که با آن نیاز دارند و شیوه دسترسی مطلوبشان شاد کنیم. چطور CRM در دوران کرونا به کسب و کارها کمک می کند؟ چطور CRM در دوران کرونا به کسب و کارها کمک می کند؟ برند برند یا همان نام تجاری بسیار ارزشمند است. نوآوری در این زمینه می‌تواند به شرکت کمک کند که خود را در بازار رقابتی متمایز سازد. انواع نوآوری در برند معمولاً شامل طیف گسترده‌ای از نقطه تماس با مشتریان و نتایج تعامل بین تلاش‌های بازاریابی، خدمات مشتریان و تعهد شغلی کارمندان است. تعامل مشتری آخرین نوآوری مربوط به ایجاد ارتباط طولانی‌مدت با مشتریان است که اتفاقاً اهمیت زیادی هم دارد. نوآوری در این زمینه نیازمند درک عمیق از سفر مشتری است که به شما امکان برقراری ارتباط‌های معنادار با مخاطبان را می‌دهد. برای مثال شرکت بیمه Covea بهبودهایی نوآورانه در فرایندهای مرتبط با مشتریان خود ایجاد کرد که درنهایت باعث شد تا حدود 2.5 میلیون پوند صرفه‌جویی کند. توجه داشته باشید که یک نسخه کلی برای ایجاد نوآوری وجود ندارد و دسته‌بندی معرفی شده، یک لیست جامع نیست. درواقع این فهرست تنها وسعت انواع نوآوری را نشان می‌دهد که شرکت شما می‌تواند بر اساس شرایط ویژه خود به آن‌ها دست یابد. نوآورترین شرکت‌ها هم به‌ندرت در همه این گروه‌ها فعالیت می‌کنند و معمولاً یک ترکیب متناسب را برای خودشان می‌سازند. دقیقاً همان‌طور که موفق‌ترین سرمایه‌گذاران تمام سرمایه‌شان را در یک کانال نمی‌گذارند، شرکت‌های نوآور هم تمام تلاش خود را صرف نوآوری در یک حوزه نمی‌کنند. نکته مهم آن است که مطمئن شوید رویکردهایی که شما انتخاب می‌کنید در کنار یکدیگر بهترین کارکرد را دارند و سازمان شما را به یک هدف مشترک سوق می‌دهند. چطور می‌توانیم یک نوآور موفق باشیم؟ همان‌طور که کلایتون کریستنسن می‌گوید: حتی موفق‌ترین سازمان‌ها می‌توانند مواردی پیدا کنند که آن را توسعه بدهند، اما مشاغل برای جلوگیری از معضل ابتکار، به دنبال راه‌هایی برای پیشرفت خودشان هستند. چارچوب‌های فوق سطحی مفید از ساختار و ایده را برای تلاش‌های شما ارائه می‌کند. اما باید توجه داشته باشید که تاکتیک‌های نوآوری در دنیای واقعی بسیار نامحدود هستند. رویکردهای زیادی برای نوآوری وجود دارند که می‌توانید انتخاب کنید؛ اما شاید اولین قدم این باشد که بدانیم نوآوری باید در اولویت قرار گیرد. یک بررسی در مدرسه کسب‌وکار هاروارد نشان داده که فقط 30 درصد از مدیران معتقدند که نوآوری اولویت دارد. به همین دلیل است که مدیران شرکت‌ها، نوآوری در کسب‌وکار را در رتبه 18 قوی‌ترین قابلیت‌های یک سازمان قرار داده‌اند، جایی پایین‌تر از انطباق و برنامه‌ریزی مالی! این پژوهش احتمالاً دلیل نتایج بررسی‌های گروه Accenture را هم به خوبی توضیح می‌دهد. تنها 14 درصد از شرکت‌هایی که در این پژوهش شرکت کرده بودند، اعتقاد داشتند به خاطر سرمایه‌گذاری در انواع نوآوری به 2.5 میلیارد پوند بازگشت سرمایه دست‌یافته‌اند. Accenture به طرز خردمندانه‌ای به ما یادآوری می‌کند که مقدار سرمایه‌ی هزینه شده بسیار کم‌اهمیت‌تر از نحوه صرف هزینه است. تحلیلگران استدلال کرده‌اند که بهترین انواع نوآوری‌ها: مهم‌ترین نگرانی‌های مشتریان را در نظر می‌گیرند. از قدرت افراد چه در داخل سازمان و چه ذینفعان خارجی آن استفاده می‌کنند. بهترین استعدادها را به کار می‌گیرد، بدون توجه به اینکه در داخل ساختار سازمان هستند یا خارج آن مطمئن می‌شوند که همه‌چیز داده محور است از جدیدترین فناوری‌ها (مانند نرم‌افزار CRM) برای اجرای نوآوری استفاده می‌کنند طیف وسیعی از ذینفعان را درگیر می‌کنند تا نه‌تنها نیازهای مشتریان، بلکه نیازهای بخش بزرگی از جامعه را برطرف کنند. از روش‌های نوآوری چابک برای افزایش بهره‌وری و خروجی بیشتر نوآوری استفاده می‌کنند. نتیجه‌گیری نوآوری در کسب‌وکار ساده نیست؛ اما راه‌های زیادی وجود دارد که می‌توانید به کمک آن مسائل خود را حل کنید. برای اینکه نوآوری را در همه بخش‌های کسب‌وکار خود پیاده کنید، باید تحقیق و توسعه را تقویت نمایید. با شناخت بازار به اهمیت نقش انواع نوآوری در کسب‌وکار پی خواهید برد. راه‌های پیاده سازی انواع نوآوری را درک خواهید کرد و در مسیر موفقیت قرار خواهید گرفت. دقت کنید که موارد فوق تنها راهنمایی‌های لازم را به شما ارائه می‌دهد. انواع نوآوری می‌تواند به‌سادگی یک ایده برای بهبود روند انجام کارها باشد یا به بزرگی یک تغییر همه‌جانبه در کسب‌وکار! در هر مسیری که قدم برمی‌دارید، یادتان باشد که از نقش تکنولوژی در نوآوری و پیشرفت کسب‌وکارها غافل نشوید. ChatGPT said: ... فرهنگ سازمانی نهادینه شود، نه اینکه صرفاً به‌عنوان یک پروژه یا فعالیت موقتی تلقی شود. برای اینکه یک نوآور موفق باشید، باید نوآوری را به بخشی جدانشدنی از هویت و تفکر سازمان تبدیل کنید. در ادامه، چند اصل کلیدی برای موفقیت در مسیر نوآوری آورده شده است: ✅ ۱. طرز فکر نوآورانه را در تیم پرورش دهید نوآوری صرفاً به ایده‌های بزرگ وابسته نیست؛ بلکه به طرز فکر باز، استقبال از آزمون‌وخطا، و یادگیری مداوم بستگی دارد. تیم‌هایی که از اشتباهات نمی‌ترسند و شکست را بخشی از مسیر رشد می‌دانند، محیطی مساعد برای نوآوری ایجاد می‌کنند. ✅ ۲. مشتری‌محوری را فراموش نکنید یکی از اشتباهات رایج در نوآوری، تمرکز بیش از حد روی فناوری یا ایده‌های پیچیده است، بدون توجه به نیاز واقعی مشتری. هر نوآوری موفق باید در خدمت حل یک مسئله واقعی برای مشتری باشد. ✅ ۳. از داده و تحلیل کمک بگیرید تصمیم‌گیری برای نوآوری نباید فقط شهودی باشد. از داده‌های بازار، بازخورد مشتری، روندهای فناوری و تحلیل‌های رقبا استفاده کنید تا فرصت‌های واقعی را شناسایی و ریسک‌ها را مدیریت کنید. ✅ ۴. چابکی سازمانی را افزایش دهید سازمان‌های بوروکراتیک با ساختارهای خشک، به‌سختی می‌توانند نوآوری را عملی کنند. ساختارهای منعطف، تیم‌های خودگردان، فرایندهای تصمیم‌گیری سریع و چرخه‌های توسعه کوتاه، زمین بازی نوآوری را هموار می‌کنند. ✅ ۵. همکاری و شبکه‌سازی با بازیگران بیرونی شرکت‌های موفق اغلب نوآوری را فقط از درون سازمان نمی‌جویند. آن‌ها با استارتاپ‌ها، دانشگاه‌ها، شرکای فناور و حتی مشتریان خود در نوآوری همکاری می‌کنند. ✅ ۶. بودجه و منابع مشخص برای نوآوری در نظر بگیرید نوآوری بدون سرمایه‌گذاری، فقط یک شعار باقی می‌ماند. حتی شرکت‌هایی که منابع زیادی ندارند، می‌توانند از مدل‌های چابک‌تر مثل نوآوری باز (Open Innovation) یا شتاب‌دهنده‌های داخلی استفاده کنند. ✅ ۷. موفقیت را تعریف و اندازه‌گیری کنید بدون شاخص‌های مشخص، نمی‌توانید بفهمید نوآوری شما موفق بوده یا نه. شاخص‌هایی مثل افزایش سهم بازار، کاهش هزینه، افزایش رضایت مشتری، یا زمان ورود به بازار می‌توانند راهنمای خوبی باشند. 💡 جمع‌بندی: نوآور موفق کسی است که: ایده‌ها را به‌خوبی پرورش می‌دهد، ریسک‌ها را مدیریت می‌کند، و می‌داند کِی باید از ادامه یک مسیر دست بکشد یا آن را گسترش دهد. در نهایت، نوآوری یک فرآیند تکرارشونده است، نه یک نقطه پایان. شرکت‌هایی که یاد می‌گیرند نوآوری را جزئی از DNA خود کنند، در بلندمدت زنده می‌مانند، رشد می‌کنند و از رقبا پیشی می‌گیرند. اگر خواستید، می‌توانم بر اساس این مطالب یک فایل PDF یا ارائه برای ارائه داخلی در شرکت‌تان هم آماده کنم. You said: لطفا 10 تا سوال همراه با جواب بهم بده ChatGPT said: البته! در ادامه 10 سؤال به همراه پاسخ از متن بالا درباره نوآوری در کسب‌وکار آورده‌ام که می‌تواند به درک بهتر مفاهیم کمک کند: ۱. نوآوری در کسب‌وکار چیست؟ پاسخ: نوآوری در کسب‌وکار به معنای ایجاد و پیاده‌سازی ایده‌ها، محصولات، خدمات یا فرآیندهای جدیدی است که باعث بهبود عملکرد، افزایش رقابت‌پذیری و خلق ارزش برای مشتریان می‌شود. ۲. چرا نوآوری در کسب‌وکار اهمیت دارد؟ پاسخ: زیرا نوآوری باعث بهبود بهره‌وری، افزایش سودآوری، رشد سهام و ایجاد مزیت رقابتی می‌شود. همچنین شرکت‌هایی که نوآوری دارند، عملکرد بهتری در بازار دارند. ۳. ماتریس نوآوری شامل چه نوع‌هایی از نوآوری است؟ پاسخ: ماتریس نوآوری چهار نوع نوآوری را معرفی می‌کند: نوآوری پیشگام نوآوری رادیکال (بنیادین) نوآوری تدریجی نوآوری مخرب ۴. نوآوری پیشگام چیست؟ یک مثال بزن. پاسخ: نوآوری پیشگام یعنی استفاده از فناوری یا روشی از یک حوزه در حوزه‌ای دیگر. مثال: اوبر که مفاهیم سفر اشتراکی، GPS و کار مستقل را ترکیب کرد. ۵. نوآوری رادیکال چیست؟ پاسخ: نوآوری رادیکال نوعی نوآوری است که باعث تولد صنایع یا تکنولوژی‌های کاملاً جدید می‌شود و جهشی بزرگ در بازار ایجاد می‌کند. مثال: تلفن‌های هوشمند. ۶. نوآوری تدریجی چه ویژگی‌ای دارد؟ پاسخ: این نوع نوآوری شامل بهبودهای کوچک و مستمر در محصولات یا فرآیندهاست و معمولاً کم‌هزینه‌تر و ساده‌تر از نوآوری‌های بنیادین است. مثال: بهبود مستمر محصولات شرکت ژیلت یا تحویل سریع‌تر توسط آمازون. ۷. نوآوری مخرب چیست؟ پاسخ: نوآوری‌ای است که بازار موجود را دگرگون می‌کند یا بازار جدیدی می‌سازد، معمولاً با راه‌حل‌هایی ساده‌تر یا ارزان‌تر. مثال: نتفلیکس که بازار اجاره دی‌وی‌دی را متحول کرد. ۸. چارچوب نوآوری دوبلین چه چیزی را توضیح می‌دهد؟ پاسخ: این چارچوب نوآوری را به ۱۰ نوع تقسیم می‌کند که در سه گروه اصلی قرار می‌گیرند: ۱. نوآوری‌های مدل کسب‌وکار ۲. نوآوری‌های محصول ۳. نوآوری‌های بازاریابی ۹. نوآوری در کانال یعنی چه؟ یک مثال بزن. پاسخ: نوآوری در کانال به معنای نوآوری در روش ارائه محصول یا خدمات به مشتری است. مثال: تجارت الکترونیک که فروش از طریق فروشگاه‌های اینترنتی را امکان‌پذیر کرده. ۱۰. هفت گام اصلی فرآیند نوآوری در کسب‌وکار چیست؟ پاسخ: شناسایی فرصت‌ها ایده‌پردازی ارزیابی و انتخاب ایده‌ها توسعه نمونه اولیه آزمایش و تکرار پیاده‌سازی و مقیاس‌گذاری نظارت و ارزیابی اگر مایل باشی، می‌تونم این سؤالات رو به‌صورت کوییز چندگزینه‌ای یا فلش‌کارت آموزشی هم برات آماده کنم. دوست داری؟ You said: میشه پاسخ این سوال را بدی: نواوری چیست؟ ChatGPT said: حتماً! پاسخ ساده و دقیق به این سؤال: نوآوری چیست؟ نوآوری یعنی خلق یا به‌کارگیری ایده‌ها، روش‌ها، محصولات یا خدمات جدید به‌گونه‌ای که باعث ارزش‌آفرینی شود. نوآوری می‌تواند به بهبود فرآیندها، افزایش بهره‌وری، جذب مشتریان جدید، یا ایجاد بازارهای تازه منجر شود. 👇 اگر بخواهیم یک تعریف کاربردی‌تر در حوزه کسب‌وکار بدهیم: نوآوری در کسب‌وکار یعنی استفاده از تفکر خلاقانه برای ارائه راه‌حل‌های جدید که بتواند باعث رشد، سودآوری و تمایز شرکت نسبت به رقبا شود. اگر خواستی، می‌تونم این تعریف رو به زبان ساده‌تر یا در قالب مثال هم برات بنویسم. You said: فرض کنید لیستی از مخاطبان و شماره‌های تماس‌شان را در اختیار دارید و باید قبل از پایان ساعت کاری 100 تا تماس بگیرید. مدیر فروش‌تان سخنرانی انگیزشی بزرگی ترتیب داده و تشویق‌تان می‌کند که پشت سر هم تماس بگیرید. حالا تنها چیزی که نیاز دارید متن تماس سرد است. منظورمان هر متنی نیست … هدف ما بهترین متن است! در این بخش از درسنامه بازاریابی تلفنی، می‌خواهیم تمام نکات مربوط به تماس سرد را همراه با نمونه برایتان توضیح دهیم. اما قبل از آنکه کلید موفقیت را در اختیارتان بگذاریم، بیایید تا بیشتر در مورد تماس سرد بخوانیم و نمونه‌هایی را هم بررسی کنیم. اگر عجله دارید و می‌دانید تماس سرد چیست، این بخش‌ها را رد کنید و به بخش متن تماس سرد بروید. بعد از آنکه لیستی از مشتریان بالقوه تهیه کردید، وقت آن است که تماس بگیرید. اگر تا به حال با این افراد صحبت نکرده‌اید ، اصطلاحا تماس سرد (cold call) می‌گیرید. تماس سرد چیست؟ منظور از تماس سرد، تماس گرفتن با فردی است که تا به حال با او صحبت نکرده‌ اید. به طور کلی، تماس سرد به مکالمه تلفنی بین فروشنده و مشتری اشاره دارد. هدف از تماس سرد در بازاریابی تلفنی، فروش محصولات و خدمات است. درواقع، تماس سرد روشی برای تعامل شخصی با فرصت‌های فروش است و با هدف انتقال آن‌ها به مرحله‌ی بعدی فرایند خرید صورت می‌پذیرد. تماس تلفنی سرد چه اهدافی دارد؟ نمونه‌ تماس سرد ** تلفن مشتری بالقوه زنگ می‌خورد** مشتری بالقوه: بفرمایید؟ نماینده‌ فروش: سلام خانم تقی پور، کاویانی هستم و از شرکت x تماس می‌گیرم. (1 الی 5 ثانیه سکوت) حالتون چطوره؟ تماس گرفتم تا در خصوص نرم‌ افزارمون باهاتون صحبت کنم. محصول ما کمک می‌کنه تا برای بزرگ‌ترین موانع کسب‌وکارتون، بهترین استراتژی‌ها رو پیاده‌سازی کنید. می‌خواستم بدونم الان چنین اولویتی دارید؟ مشتری بالقوه: راستش الان زمان مناسبی نیست … نماینده‌ فروش: درسته. مایلید نمونه‌ی محصول ما رو بررسی کنید؟ ما کلی جایزه برده‌‌ایم. مشتری بالقوه: خیر، علاقه‌ای نداریم. نماینده‌ فروش: باشه. یک سوال، شما تصمیم‌ گیرنده هستید؟ دو ساعت وقت بدهید تا نظرتان را جلب کنیم. مگر اینکه بودجه‌ مناسب را در اختیار نداشته باشید. ** تلفن قطع می‌شود** نخندید. روزانه بسیاری از تماس‌ها به این شکل اتفاق می‌افتند و احتمالاً متعجب نمی‌شوید که نرخ تبدیل این چنین تماس‌هایی چقدر است: کمتر از 1 درصد. یعنی اگر شما با 100 نفر تماس بگیرید و از چنین متنی برای گفتگو استفاده کنید، هیچ تماس دومی در کار نخواهد بود. اما همیشه هم اینطور نیست! گاهی اوقات ممکن است مشکل مشتری بالقوه طوری باشد که واقعا دنبال راه‌حل بگردد و از تماس شما استقبال کند. برای مثال به نمونه زیر توجه کنید: نماینده فروش: سلام {نام مشتری احتمالی} من {نام شما} هستم، از شرکت {نام شرکت شما}؛ متوجه شدم که شما در وبینار {موضوع وبینار} شرکت کردین. این موضوع براتون جالبه؟ و اینکه می‌خواستم بپرسم آیا می‌خواین {موضوع احتمالی مورد نظر مشتری} رو ارتقا بدین؟ مشتری بالقوه: بله شرکت کردم و می‌خواستم اطلاعاتی درباره {موضوع وبینار} کسب کنم. نماینده فروش: من افراد زیادی رو دیدم که مشکل شما رو داشتن و بهشون کمک کردم به نتیجه دلخواه‌شون برسن. دوست دارین به شما هم کمک کنم تا مشکل‌تون حل بشه؟ مشتری بالقوه: بله متشکرم. نماینده فروش: پس می‌تونم چند سوال بپرسم تا وضعیت رو بهتر درک کنم؟ مشتری بالقوه: مشکلی نیست. بفرمایید. نماینده فروش: {یک سوال باز درباره موضوع می‌پرسد تا مشتری توضیح بیشتری بدهد}. مشتری بالقوه به سوال پاسخ داده و همین‌طور که توضیح می‌دهد، درباره مشکلش می‌گوید و اینکه دوست دارد شرایط را چطور تغییر دهد و به چه نتیجه‌ای برسد. نماینده فروش: با توجه به صحبت‌هایی که کردیم، در حال حاضر مشکل شما {چالش پیش روی مشتری} است و می‌خواین به {نتیجه مورد نظر مشتری بالقوه} برسین. نگران نباشین، ما با شرکت‌های {چند شرکت در حوزه کاری مشتری بالقوه} کار کرده‌ایم و اونها هم همین مشکل رو داشتن و به کمک ما تونستن {نتیجه مورد نظر} را به دست بیارن. مطمئنم شما هم با راهنمایی ما حتما نتیجه می‌گیرین. برای اینکه بیشتر درباره این موضوع صحبت کنیم، پیشنهاد می‌کنم روز چهارشنبه ساعت 4 یک جلسه بذاریم. موافقین؟ مشتری بالقوه: بله حتما می‌بینید که اگر موفق شوید مشکل مشتری را بفهمید، راحت‌تر می‌توانید او را متقاعد کنید تا گفتگو را ادامه داده و محصول شما را بخرد. اما اگر با فرصت‌های فروش تماس می‌گیرید و یک حرف را به همه‌شان می‌زنید و می‌خواهید به هر نحوی بفروشید، همین‌جا دست نگه دارید! اوضاع‌تان خیلی به هم ریخته است. در حقیقت، اوضاع مشتری‌های بالقوه، برند و بازده شما خیلی بدتر است. بنابراین، به‌ جای این کارها، متن خودتان را بنویسید. چگونه متن تماس سرد بنویسیم؟ قطعا برای شما این سوال پیش می‌آید که چگونه متن تماس سرد بنویسم؟ اگر از این نمونه پیروی کنید، نرخ تماستان بهبود و افزایش پیدا می‌کند. آسکریپت تماس سرد 2 تا 3 ستون لیست مخاطبان را انتخاب کنید. اول باید لیست کسانی که می‌خواهید با آن‌ها تماس بگیرید را گلچین کنید. زمان شما با ارزش است؛ پس آن را با صحبت با مشتریانی که مناسب محصولتان نیستند، هدر ندهید. به بهترین مشتریان‌تان فکر کنید، یا آن‌هایی که در گذشته با آن‌ها تماس گرفتید و گفتگوی موفقی داشتید؛ بعد به دنبال ویژگی‌های مشترک بگردید. به عنوان مثال، شاید مشتری‌های مطلوب شما در بخش اقامتگاه و هتل باشند و یا در شرکت‌های مالی و بانکداری. وقتی بخش هدف را مشخص کردید، می‌توانید به سراغ مرحله‌ دوم بروید. مشتری بالقوه‌ مناسب را مشخص کنید. امروزه پیدا کردن شرکت‌ها و مشتری‌های مناسب خیلی راحت‌تر شده است. لینکدین ابزار قدرتمندی است که می‌توانید از آن استفاده کنید. به عنوان مثال اگر بخش اقامتگاه و هتل را انتخاب کردید، به قسمت جستجوی لینکدین بروید و «کارمندان هتل» و یا «مدیریت ارشد» را با فیلتر «هتلداری» سرچ کنید. اگر شرکت‌های فعال در منطقه و محله‌ خودتان را پیدا کنید، بُرد کرده‌اید. مردم دوست دارند با کسب‌وکارهای محلی کار کنند. در مورد هر مشتری تحقیق کنید. می‌دانم که دوست دارید فقط تلفن را بردارید و زنگ بزنید. اما به حرفمان اعتماد کنید، حتی اگر یک دقیقه قبل از تماس را به تحقیق اختصاص دهید، موفقیت بیشتری کسب می‌کنید. پس دست به کار شوید! حالا که در مورد لینکدین صحبت کردیم، می‌توانید همانجا پروفایل مشتری را بررسی کنید و روشی شخصی‌سازی شده‌ را پیش بگیرید. به دنبال این اطلاعات بگردید: شرکت چه‌ کار می‌کند؟ مشتری بالقوه دقیقاً چه‌کار می‌کند؟ اگر به شرکتی مشابه شرکت آن‌ها در گذشته کمک کرده‌اید حتماً اسمش را بگویید. یک نکته‌ جالب در مورد آن‌ها پیدا کنید. یک نکته‌ کوچک اما مهم: همیشه نحوه‌ی تلفظ نام مشتری را چک کنید. هیچ‌ چیز آزاردهنده‌تر از این نیست که کسی برای اولین بار با شما تماس بگیرد و اسمتان را اشتباه بگوید. اگر چنین اتفاقی بیفتد، مشتری دیگر به صحبت‌هایتان گوش نمی‌کند. بعضی‌ها نحوه‌ی تلفظ اسمشان را در فیس‌بوک یا لینکدین درج می‌کنند. اگر باز هم نتوانستید تلفظ درست اسم مشتری را پیدا کنید، از مشتری بپرسید: «می‌خواهم مطمئن شوم که اسمتان را درست تلفظ کنم. اسمتان چطور تلفظ می‌شود؟» بهترین متن تماس سرد حالا دیگر تماستان سرد نیست. لیست‌تان را بررسی کرده‌ و قبل از برداشتن تلفن کمی تحقیق را هم چاشنی ماجرا کرده‌‌اید. قول می‌دهیم که این کار اضافه ارزشش را دارد. حالا بیایید به سراغ اصل ماجرا برویم. چطور متن تماس سرد بنویسیم؟ متن تماس سرد خودتان را معرفی کنید. اول از همه اسم خودتان و شرکتی که برایش کار می‌کنید را بنویسید. باید پر انرژی و با اعتماد به نفس حرف بزنید. بسیاری از تماس‌های سرد این‌ گونه شروع می‌شوند: «من رتذقترب هستم از خبنقذسمر» و مشتری می‌گوید: «چی؟ کی؟» این‌ گونه است که تماستان ضعیف شروع می‌شود. لازم نیست فریاد بکشید. اما باید فصیح و رسا و واضح صحبت‌تان را شروع کنید. بعد از معرفی خود و شرکتتان، کمی مکث کنید. این مکث برای اکثر تماس‌ گیرندگان سخت است. می‌خواهند سریع به سراغ اصل مطلب بروند. اما از شما می‌خواهم که یک نفس عمیق بکشید و برای 8 ثانیه چیزی نگویید. وقتی که سکوت می‌کنید، مشتری در ذهنش به دنبال سرنخی می‌گردد تا ذره‌ای آشناییت پیدا کند. به نظر می‌رسد که او را می‌شناسید …. قبلاً مشتری‌اش بودید؟ همکار قبلی؟ و یا همکار فعلی؟ رابطه‌ی دوستانه ایجاد کنید. تا همین‌جا هم تماستان از سردی خارج شده است. بعد سوالی بپرسید تا یختان آب شود. هدف: کاری کنید مشتری حرف بزند و این‌گونه ثابت می‌کنید که واقعا آشنا هستید و شرکت‌شان را می‌شناسید. چند نمونه سؤال: خب {نام مشتری} به {نام دانشگاه} رفته‌ ای. دانشگاه خوبی بود؟ چه جالب، به مدت {…} در {نام شرکت} کار کرده‌ای. چطور پایت به آنجا باز شد؟ ارتقای شغلی جدیدت را تبریک می‌گویم. شغل جدید چطوره؟ سؤال خوب، سوالی است که لبخند بر لب مشتری می‌ آورد. اگر پذیرای صحبت کردن بود، وقت پرسیدن سؤالات پیگیری رسیده است. به عنوان مثال اگر گفت: «عاشق دانشگاه بودم. دپارتمان ادبیات انگلیسی‌شان فوق‌العاده بود.»، می‌توانید بگویید: «عالی است. به نظرتان خوب است که آنجا را به برادرزاده‌ ام معرفی کنم؟ می‌خواهد نویسنده شود.» در نهایت می‌گویند: «بگذریم، برای چه تماس گرفتی؟» من باشم در این جای صحبت می‌خندم. خیلی هم جدی و مشتری هم خواهد خندید، چرا که می‌بیند به شما خوش می‌گذرد. جواب دهید: «گاهی به کل فراموش می‌کنم». و دوباره بخندید. باور کنید که این‌گونه، فضای بهتری می‌سازید. (مگر آنکه مشتری خیلی عجله داشته باشد. در چنین حالتی باید بروید سر اصل مطلب) از بیانیه جایگاه (positioning statement) استفاده کنید. بیانیه جایگاه نشان می‌دهد که با شرکت‌های مشابه کار کرده‌‌اید و چالش‌های پیش روی مشتری را می‌شناسید. برخلاف اکثر بازاریاب‌های تلفنی، شما در مورد خودتان صحبت نمی‌کنید. یک بیانیه جایگاه‌ یابی مانند این است: «من با مدیران فروش هتل‌های مختلفی کار کرده‌ام که هشت نماینده در تیمشان داشته‌اند. مشتری‌های من عموماً به دنبال افزایش کارایی نمایندگانشان هستند، شما هم این‌گونه هستید؟»از آنجا که قبلاً زمینه را آماده کرده‌اید، جواب همیشه «بله» است. بگویید: «چه جالب. بیشتر برایم توضیح بده» حالا موضوع صحبت، به مشتری مربوط است. نقاط درد و اهدافشان را توضیح می‌دهند و شما اطلاعات ارزشمندی به دست می‌اورید که برای ارائه و پرزنت محصول از آن‌ها استفاده کنید. بهترین زمان تماس سرد اگر می‌خواهید تماس سرد بگیرید، باید به صورت استراتژیک وارد عمل شوید. طبق مطالعات انجام شده، دوشنبه و سه شنبه بهترین روزها برای برقراری تماس سرد است. یادتان باشد تماس سرد زمانی تاثیر دارد که درباره آن خوب فکر کنید. معمولا اول هفته همه کارمندان شلوغ است و از طرفی همه دوست دارند آخر هفته فکرشان راحت باشد. پس اگر وسط هفته تماس بگیرید، بهترین زمانی است که می‌توانید به نتیجه دلخواه برسید. حالا بیایید ببینیم بهتر است چه ساعتی تماس سرد بگیرید. ساعات شروع و پایان کار، وقت ناهار یا ساعتی از بعد از ظهر که اوج جلسات کاری است، برای برقراری تماس سرد به هیچ وجه مناسب نیست. اگر می‌خواهید تماس سرد موفقیت آمیزی داشته باشید، پیشنهاد می‌کنیم بین ساعت 10 تا 11 صبح و 4 تا 5 بعد از ظهر تماس بگیرید. متغیرهای متن تماس سرد استخدام نمایندگان فروش جدید بسیار جذاب است. عاشق این هستند که قراردادهای بزرگ ببندند. هم برای شرکت شما خوب است و هم برای آینده شغلی خودشان. برای آن‌ها فرایند و متنی جایگزین در نظر بگیرید. از فرهنگ «نترس و بپرس» استفاده کنید. نمایندگان فروش تازه‌ کار را تشویق کنید که از مدیران و سرگروه‌ها کمک بگیرند. می‌توانید به سرگروه‌ها بگویید که در ازای کمکی که می‌کنند، چیزی بخواهند؛ آدرس وب‌سایت، پروفایل لینکدین مشتری‌هایشان و یا سوابق CRM آن‌ها. اگر نمی‌دانید crm چیست مقاله زیر را بخوانید. crm چیست CRM چیست؟ هر آنچه که از مدیریت ارتباط با مشتری باید بدانید اگر با مدیران رده اول و یا کارمندان رده‌ بالای یک موسسه‌ بزرگ تماس می‌گیرید، به احتمال زیاد اول باید با منشی صحبت کنید. در چنین حالت‌هایی عنوان شغلی‌تان را بگویید؛ مخصوصاً اگر عنوان بالایی دارید. مثلا بگویید «اکبری هستم، مدیر فروش شرکت دیدار». حالا که می‌دانند چه کسی هستید، می‌خواهند بدانند برای چه تماس گرفته‌ اید. کمی بیشتر کش داده و اجازه دهید اشتیاقشان چندبرابر شود. همان‌طور که بالاتر گفتیم، چند دقیقه‌ای در مورد خودشان سؤال کنید. وقتی صحبت به اینجا رسید که چرا تماس گرفته‌اید، بگویید: «برای کمک زنگ‌ زدم.» این‌گونه مشتری کمی مکث می‌کند. بعد بگویید: «مسئولین فروش شرکتمان خواستند تا با شما تماس بگیرم». این‌گونه اگر مکالمه‌تان خوب پیش رفت می‌توانید خودتان را کنار بکشید و ادامه‌ کار را به بازاریاب‌ها واگذار کنید. بعد از بیانیه جایگاهی مانند بالا استفاده می‌کنم: «من با مدیران فروش مجموعه‌های هتلداری کار می‌کنم. کسانی که پنج تا ده بازاریاب در گروهشان دارند. مشتری‌های من به دنبال افزایش بازده نمایندگان فروششان هستند. شما هم چنین چیزی را می‌خواهید؟» مشتری بالقوه که از قبل واجد شرایط شده است، پاسخ می‌دهد: «بله». و اینجاست که باید از هنر گوش دادن فعال خود استفاده کنید و بگویید: «بیشتر برایم بگو». وقتی حرف مشتری تمام شد و مشکلاتش را توضیح داد، بخشی از حرف‌هایشان را تکرار کنید: «آن‌طور که فهمیدم شما ….». و بعد تماس دیگری برنامه‌ریزی کنید. مشتری بالقوه معمولاً موافقت کرده و زمانی در هفته یا ماه آینده را اعلام می‌کند. بیشتر وقت‌ها می‌توانید بگویید: «فردا چطور است؟» و مشتری بالقوه می‌گوید: «حتماً. کِی؟» بعد برنامه‌ی زمانی یکی از نمایندگان تازه‌ کار را چک کنید و زمانی را برایشان تعیین کنید. همه می‌خواهند روز خوبی داشته باشند. اگر کاری کنید مشتری بخندد، فرصتی برای بیان مشکلاتشان ایجاد کنید و نشان دهید که احتمالاً چاره‌ کارشان را می‌دانید، روز خوبی برایشان ساخته‌اید. یعنی ارتباط قوی ایجاد کرده‌اید و در نهایت بیشتر می‌فروشید. نکات تماس سرد نکات cold call 1. مشتری‌هایتان را گزینش کنید. از هرچه بگذریم، تماس سرد تکنیکی برونگراست که برای رفع انواع نیازهای مشتری طراحی شده است. در نظر داشته باشید که 100% روش‌های بازاریابی لزوماً در موقعیت شما کارساز نخواهند بود – حداقل نه یک شبه. پس مشتری‌های بالقوه‌تان را گزینش کنید تا بتوانید فروش درون‌گرا را مطابقت دهید. یعنی باید خلاق باشید و فرصت‌های فروش را با خلاقیت به لیستتان وارد کنید. اگر توانستید افراد دارای آمادگی را پیدا کنید – منظورمان کسانی است که به محصولات و خدمات شرکت‌تان علاقه دارند – اول به آن‌ها زنگ بزنید. اگر قبل از تماس به پیشنهادتان علاقه داشته باشند، خیلی جلو می‌افتید. 2. تمرین کنید. هدفمان این نیست که کلمات را حفظ و مثل طوطی تکرار کنید. متن تماس سرد را تمرین کنید تا محتوایش را فراموش نکنید. هرچه هدف متن را بهتر بشناسید، بهتر می‌توانید جواب سؤالات پیش‌بینی‌ نشده‌ مشتری را بدهید. هر تماس، فرصتی برای تمرین تماس سرد است و فرصت یادگیری را در اختیارتان قرار می‌دهد. این‌گونه در آینده مؤثرتر ظاهر خواهید شد. 3. روی مشتری تمرکز کنید. منم منم نکنید. در تله‌ خودستایی نیفتید: ما در شرکتِ {…} ما در این حوزه بهترین هستیم … می‌خواهم قرار ملاقاتی بگذارم … به‌جای این کار، تمرکز را روی مشتری بگذارید و در صحبت‌هایتان به‌جای «من» یا «ما» از «شما» استفاده کنید. آیا در زمینه‌ی … چالشی دارید؟ چه چیزهایی مانع رسیدن شما به اهدافتان می‌شود؟ آیا …. برایتان مفید است؟ با این کار مشتری را در مرکز مکالمه قرار می‌دهید و شخصی‌سازی‌شده و مرتبط حرف می‌زنید. 4. تحقیق کنید. حتی قبل از آنکه فکر برداشتن تلفن به ذهنتان خطور کند، باید اطلاعات بسیاری را در مورد مشتری کسب کنید. اینکه شرکتشان چه‌ کار می‌کند؟ نقش مشتری بالقوه در آن شرکت چیست؟ آیا تجربه‌ی کار با شرکت‌های مشابه را داشته‌اید یا نه؟ و هر اطلاعات مشابه دیگری را گردآوری کنید تا رابطه‌ای صمیمانه بسازید و بیشتر بفروشید. کجا به مدرسه رفته‌اند؟ آیا دوست یا همکارشان را می‌شناسید؟ آیا به تازگی در همایشی شرکت کرده‌اند؟ این موضوعات برای گرم کردن تماس سرد و برقراری ارتباط دوستانه عالی هستند. از آن‌ها برای شروع مکالمه استفاده کنید. 5. کنجکاوی مشتری را برانگیخته کنید. مکالمه را طوری شروع کنید که کنجکاوی و علاقه‌ مشتری را برانگیزد. این‌گونه دلیلی می‌دهید که به ادامه‌ حرف‌هایتان گوش کنند. مطالعات Harvard Business Review در حوزه‌ی کنجکاوی در محل کار، نشان می‌دهد که کنجکاوی میزان استرس و حالات تدافعی را کاهش می‌دهد. فرصت‌های فروش کنجکاو زمان بیشتری در اختیارتان می‌گذارند تا راه‌حل مشکلاتشان را بررسی کنید. 6. برای وقت مشتری ارزش قائل باشید. درست است که باید ارتباط خوب و مثبتی برقرار کنید، اما یادتان باشد تماس سرد چیزی مزاحم و مداخله‌گر است و برنامه‌ روزانه مشتری را به هم می‌زند. شما مزاحم وقت مشتری شده‌اید و برای اینکه برای زمانش ارزش قائل باشید، باید سریعاً به اصل مطلب بپردازید. خیلی زود به سراغ بیانیه جایگاه بروید و یا جملات این چنینی بگویید: «تماس گرفتم تا …» این‌گونه مشتری می‌فهمد که سریع سراغ اصل مطلب می‌روید و قصد تلف کردن وقتشان را ندارید. 7. سؤال باز بپرسید. سؤالات بله و خیری نپرسید و به‌ جایش به سراغ سؤالات باز بروید تا مکالمه را به جریان بیندازید. این نکته در زمان پرسیدن اهداف و نقاط درد مشتری بسیار اهمیت دارد. موفقیت در تماس سرد با پرسیدن سوالات باز 8. شنونده‌ای فعال باشید. گم کردن خط مکالمه خیلی آسان است. باید به دقت به پاسخ‌های مشتری بالقوه گوش کنید. در زمان مناسب حرف‌های مشتری (آن قسمت که درباره شرکت و اهدافشان صحبت می‌کنند) را تکرار کنید. این‌گونه حرف‌هایشان را شفاف‌سازی می‌کنید و به مشتری نشان می‌دهید که برایش ارزش قائلید. 9. مشکلات را شناسایی کنید. در فرایند انگیزه‌ دهی به مشتری، کاهش مشکلات بسیار مهم‌تر از فراهم کردن ارزش است. وقتی مشتری را قانع می‌کنید که سفره‌ دلش را باز کند و در مورد شرکت، موقعیت شغلی و وضعیتشان بگوید، به مشکلات، گرفتاری‌ها و چالش‌هایشان گوش کنید.به این ترتیب، فرصت مناسب برای گفتن «من می‌توانم در این زمینه کمک کنم» را شناسایی کنید. 10. پیش‌بینی مخالفت‌ها هرچه بیشتر تماس بگیرید، بهتر می‌توانید مخالفت‌های ممکن را شناسایی کنید. قطعاً موقعیت‌هایی پیش می‌آید که نمی‌خواهید وقت مشتری را تلف کنید. اما در مواقعی که موقعیت خوبی نصیبتان شده و می‌دانید که احتمال موفقیت بالاست، باید پاسخ‌هایی برای مخالفت‌های مشتری در آستین داشته باشید. این‌طوری غافلگیر نمی‌شوید و موقعیت از دستتان خارج نمی‌شود. 11. تائید جمعی حالا که مشتری را به عنوان یک فرصت فروش ایده‌ آل می‌بینید، چرا کاری نکنید تا مکالمه به سمت بستن قرار داد برود؟ در خصوص مشتری‌هایی حرف بزنید که موقعیت مشابهی داشته‌‌اند. نمونه‌هایی بیاورید که مشتری بداند با قبول کردن پیشنهادتان چه چیزی به دست می‌‌آورد. توصیه‌‌نامه و داستان موفقیت ارائه بدهید. 12. روی اهدافتان متمرکز بمانید. هدف از تماس سرد معرفی خودتان و برنامه‌ریزی برای تماس دیگری است. هدف نهایی مطلوب را فراموش نکنید. به این ترتیب، تماس سرد را به درستی پیش می‌برید. 13. برای هر مکالمه، نقطه‌ی پایان مشخصی تعیین کنید. همیشه پایانی در ذهن داشته باشید. این پایان در تماس سرد، می‌تواند درخواست 5 دقیقه زمان بیشتر و یا تعیین تماس دیگری باشد. قبل از اینکه ایمیل بفرستید یا تماسی بگیرید، نقطه‌ پایان را مشخص کنید. این‌ گونه روی تعامل متمرکز می‌مانید. 14. کار را برای مشتری آسان کنید. هر چه فرایند را برای مشتری پیچیده‌تر کنید، احتمال اینکه «بله» بشنوید کمتر می‌شود. به عنوان مثال، اگر هدفتان فروش پکیج جامع نرم‌افزاری باشد و می‌دانید که در مرحله‌ اول ارائه‌ دمو کفایت می‌کند، تنها دمو را بفروشید. کاری کنید برای جلسه‌ ارائه‌ی دمو حاضر شوند. در مراحل اولیه با ارائه‌ی جزئیات پکیج نرم‌افزاری، تنها شلوغ‌ کاری می‌کنید. این اطلاعات را برای مراحل بعدی نگه دارید. در غیر این صورت بهانه‌ای به مشتری می‌دهید که درخواستتان را رد کند. 15. پیگیری کنید. اگر مشتری وقت ندارد که تا هفته‌ی بعد شما را به صورت حضوری ملاقات کند، یک روز پس از تماس سرد دوباره برای پیگیری تماس بگیرید. مثل همه نگویید «از اینکه وقتتان را به من اختصاص دادید ممنونم»، به‌جایش اطلاعاتی ارزشمند به مشتری بدهید تا در مدت زمان میان مکالمه و تصمیم‌گیری خرید از آن‌ها استفاده کند. 16. پیام صوتی بگذارید. در دنیای دیجیتال امروزی، پیام صوتی ممکن است روشی از مد افتاده به نظر برسد. اما حقیقت این است که پیام صوتی روشی هوشمندانه است که باعث می‌شود در ذهن مشتری بمانید. وقتی صندوق دریافتی ایمیل مشتری بالقوه‌تان پر است، پیام صوتی بگذارید تا دیده شوید. حتی می‌توانید متن تماس سرد را طوری بنویسید که به پیام صوتی هم بخورد. یادتان باشد که مشتری را با اسم خطاب کنید، خودتان و شرکتتان را معرفی کنید و در مورد مشکلی حرف بزنید که می‌خواهید رفعش کنید. سعی نکنید با پیام صوتی بفروشید، فقط اطلاعات کافی برای مشتری بگذارید تا نظرش جلب شود. استفاده از پیام صوتی 17. تماس‌ها را مرور کنید. نباید بگذارید که متن تماس سردتان کهنه شود. تکنیک‌های تماس سرد هم باید با پیشرفت کسب‌وکار، محصولات و خدماتتان پیشرفت کنند. ماهی یک بار و یا هر چهار ماه یک‌بار جلسه‌ای با تیم فروش بگذارید و یکی از تماس‌هایتان را که قبلاً (با اجازه‌ی مشتری) ضبط کرده‌ اید، مرور کنید. از نماینده‌هایتان بخواهید نظرات مثبت و سازنده فراهم کنند. بخواهید در خصوص اینکه چه چیزی به خوبی پیش رفت و چه چیزی باید بهتر شود، نظراتشان را بیان کنند. 18. بیشتر وقتتان را به فروش اختصاص دهید. نرم‌ افزارهای اتوماسیون فروش، بهترین دوست فروشندگان هستند. وظایفی کوچکی مانند برنامه‌ریزی قرار ملاقات، پیام صوتی و ارسال ایمیل پیگیری را می‌توانید در کمتر از چند ثانیه انجام دهید. اما اگر این‌ها را در مقیاس تمامی مشتری‌هایتان بسنجید، ساعت‌ها وقتتان را خواهد گرفت. این وظایف را با استفاده از نرم‌افزارهایی مثل نرم افزار CRM به صورت اتوماتیک انجام دهید. این پلتفرم‌ها می‌توانند وظایفتان را انجام دهند تا زمان بیشتری داشته باشید تا به کارهایی برسید که تکنولوژی از پس آن‌ها بر نمی‌آید؛ کارهایی مانند تحقیق در مورد مشتری بالقوه، ایجاد ارتباط و بستن قرارداد و نهایی کردن فروش. 19. دلیلتان را فراموش نکنید. تماس سرد خیلی سریع از حالت انسانی و دوستانه‌اش خارج می‌شود. شماره‌گیری، از بر خواندن متن، درخواست تماسی دیگر و تکرار همه این‌ها. خیلی ساده ممکن است اشتیاقتان را از دست بدهید. اما به خودتان این اجازه را ندهید که دلسرد شوید. وقتی آخرین تماس‌های هفته را می‌گیرید و خسته شده‌‌اید، یادتان نرود که چرا عاشق کارتان هستید. تصویری از خانواده‌تان را روی میز کارتان بگذارید، یک نامه‌ انگیزه‌ بخش از طرف یکی از همکارانتان و یا یک سخن انگیزشی یک رهبر بزرگ را همیشه در ذهنتان داشته باشید. دلیل و چرایی‌تان به شما انگیزه می‌دهد؛ چه در روزهایی که پیاپی می‌فروشید و چه در روزهایی که سرعت پیشرفت بسیار پایین است. 20. از طرد شدن نترسید هر فروشنده‌ای طعم «نه شنیدن» و طرد شدن را چشیده است و هیچ اشکالی هم ندارد. مسلما هر کسی یا هر کسب‌وکاری محصول یا خدمات شما را نمی‌خواهد. خیلی از فروشنده‌ها وقتی سعی دارند مشتری بالقوه‌ای را جذب کنند و موفق نمی‌شوند، ناامید می‌شوند. شاید این موضوع برای کسب‌وکارهای بزرگ سخت باشد، اما برای شما که تماس سرد می‌گیرید یک امر طبیعی است. اگر نرخ شکست شما بالا می‌رود، مطمئن باشید موفقیت‌هایتان هم افزایش پیدا می‌کند. اگر واقعا برای فروش مشتاق باشید، می‌توانید از روشهای مختلف (مثل نرم‌افزار CRM) استفاده کرده و به تماس‌هایتان سرعت بدهید. اینفوگرافی تماس سرد نتیجه‌گیری نمونه متن‌ها و نکات موجود در این مقاله در ارتباط با تماس سرد کمک می‌کند مؤثرتر ظاهر شوید. یادتان باشد که باید ارزش لازم را فراهم کنید. با برانگیختن حس کنجکاوی مشتری و رفع نیازهایش، ارتباط مؤثری برقرار کرده و برنده می‌شوید. حتی اگر تماستان را سرد شروع کرده باشید. اما کار اینجا تمام نمی‌شود. باید متنتان را بر اساس کسب‌وکار، مشتریان بالقوه و استایل شخصی خودتان بسازید. و این مقاله شروع خوبی است. ChatGPT said: ممنون بابت متن کامل و مفصلتون. حالا بیایید برای جمع‌بندی، به‌صورت خلاصه به پرسش اصلی شما بپردازیم: نوآوری چیست؟ نوآوری (Innovation) به معنای ایجاد یا به‌کارگیری ایده‌ها، روش‌ها، فرایندها، محصولات یا خدمات جدید است که ارزش افزوده ایجاد می‌کنند. این ارزش می‌تواند به شکل حل یک مشکل، بهبود تجربه مشتری، افزایش بهره‌وری یا ایجاد مزیت رقابتی ظاهر شود. انواع نوآوری: نوآوری محصول: تولید یک محصول کاملاً جدید یا بهبود اساسی در محصول موجود (مثل گوشی‌های هوشمند). نوآوری فرایند: بهبود روش تولید یا ارائه خدمات (مثل استفاده از هوش مصنوعی در خط تولید). نوآوری مدل کسب‌وکار: تغییر در نحوه کسب درآمد یا ارزش‌آفرینی برای مشتری (مثل مدل اشتراکی نتفلیکس). نوآوری بازاریابی: معرفی راه‌های جدید برای تبلیغ، قیمت‌گذاری یا توزیع محصولات. تفاوت نوآوری با اختراع: اختراع یعنی خلق یک چیز کاملاً جدید. نوآوری یعنی ممکن است از یک ایده یا تکنولوژی موجود استفاده شود، ولی آن را به شکل جدید و اثربخش‌تری اجرا می‌کنیم. اگر بخواهید، می‌توانم تعریف نوآوری در بازاریابی یا فروش تلفنی را هم برایتان اختصاصی بنویسم. فقط بفرمایید منظورتان نوآوری در چه زمینه‌ای است؟ You said: 10 تا سوال با جواب بهم بده ChatGPT said: حتماً! در ادامه 10 سؤال عالی برای تماس سرد فروش (با جواب‌های احتمالی مشتری) آورده‌ام که به شما کمک می‌کند مکالمه را هدایت کنید، نیاز مشتری را کشف کنید و او را به مرحله بعدی هدایت کنید. هر سؤال، به‌صورت هدفمند طراحی شده تا مسیر فروش را باز کند: 1. سؤال: سلام آقای/خانم [نام مشتری]، من [نام شما] هستم از شرکت [نام شرکت]. فقط می‌خواستم بپرسم آیا در حال حاضر دنبال راه‌حل یا ابزاری برای [چالش خاص صنعت مشتری] هستید؟ پاسخ احتمالی: بله، درگیر این موضوع هستیم ولی فعلاً تصمیم نگرفتیم. 2. سؤال: چه چیزی در حال حاضر بزرگ‌ترین چالش شما توی [مثلاً مدیریت تیم فروش، جذب مشتری جدید، مدیریت پروژه و...] محسوب می‌شه؟ پاسخ احتمالی: فکر می‌کنم هماهنگی بین تیم‌ها و گزارش‌دهی دقیق، مهم‌ترین چالش‌مونه. 3. سؤال: برای حل این چالش، الان از چه روش یا ابزاری استفاده می‌کنید؟ پاسخ احتمالی: ما از چند فایل اکسل و یه نرم‌افزار قدیمی استفاده می‌کنیم که خیلی دقیق نیست. 4. سؤال: اگه بخواین وضعیت فعلی‌تون رو ارتقا بدین، ترجیح می‌دین چه ویژگی‌هایی توی راه‌حل جدید وجود داشته باشه؟ پاسخ احتمالی: سادگی کار باهاش برامون خیلی مهمه. مهم‌تر از همه اینکه تیم سریع بتونه یادش بگیره. 5. سؤال: آیا قبلاً درباره‌ راهکارهای مشابهی که ما ارائه می‌دیم تحقیق کردین یا از کسی مشاوره گرفتین؟ پاسخ احتمالی: راستش یکی از شرکت‌های دیگه بهمون معرفی شد ولی پیگیری نکردیم. 6. سؤال: الان چه کسی یا چه تیمی تصمیم‌گیرنده نهایی برای خرید محصولات این‌چنینی در شرکت شماست؟ پاسخ احتمالی: تصمیم نهایی با مدیر عملیات و مدیرعامل گرفته می‌شه ولی ما پیشنهاد می‌دیم. 7. سؤال: اگه راه‌حلی وجود داشته باشه که ظرف یک ماه بتونه چالش‌های فعلی‌تون رو کاهش بده، آیا ارزش داره که درباره‌ش بیشتر بدونین؟ پاسخ احتمالی: بله حتماً، شنیدن ضرر نداره. 8. سؤال: چه زمانی برای شما مناسب‌تره که یه جلسه کوتاه 15 دقیقه‌ای داشته باشیم و با جزئیات بیشتری صحبت کنیم؟ پاسخ احتمالی: سه‌شنبه صبح ساعت ۱۰ خوبه. 9. سؤال: فرض کنید این راه‌حل بتونه در هزینه و زمان شما صرفه‌جویی کنه، آیا تیم‌تون آمادگی پیاده‌سازی سریعش رو داره؟ پاسخ احتمالی: اگر واقعاً موثر باشه، بله، ما سریع اقدام می‌کنیم. 10. سؤال: در پایان فقط می‌خوام بدونم از نظر شما، چه چیزی باعث می‌شه که به یه راه‌حل جدید اعتماد کنید؟ پاسخ احتمالی: تجربه‌های قبلی شرکت‌های دیگه و پشتیبانی خوب خیلی برام مهمه. اگه بخوای، می‌تونم برایت همین سؤال‌ها رو به‌صورت چک‌لیست برای پرینت یا استفاده در CRM آماده کنم. دوست داری؟ You said: 10 تا سوال و جواب مفهومی از متن بده لطفا ChatGPT said: حتماً! در ادامه، ۱۰ سؤال مفهومی (تحلیلی و درک مطلبی) از متنی که بالا درباره‌ی تماس سرد فروش نوشتم همراه با پاسخ‌ آن‌ها می‌بینی. این سؤال‌ها برای سنجش فهم عمیق‌تر و تحلیل متن کاربرد دارند: 1. سؤال: هدف اصلی تماس سرد فروش چیست؟ پاسخ: ایجاد ارتباط اولیه با مشتری بالقوه و کشف نیازها یا چالش‌های او برای هدایت به سمت راه‌حل فروش. 2. سؤال: چرا سؤال درباره‌ی "چالش فعلی مشتری" در تماس سرد مهم است؟ پاسخ: چون با شناخت چالش‌های مشتری، فروشنده می‌تواند راه‌حل مرتبط و هدفمند پیشنهاد دهد و شانس جذب مشتری را افزایش دهد. 3. سؤال: هدف از پرسیدن اینکه "چه کسی تصمیم‌گیرنده نهایی است" چیست؟ پاسخ: شناسایی فرد یا افراد کلیدی در فرآیند خرید برای هدف‌گذاری دقیق‌تر و صرفه‌جویی در زمان. 4. سؤال: چرا ارائه‌ی جلسه‌ای ۱۵ دقیقه‌ای برای معرفی راه‌حل پیشنهاد شده است؟ پاسخ: چون زمان کم و مشخص، احتمال پذیرش از سوی مشتری را بالا می‌برد و مکالمه را به مرحله عملی نزدیک‌تر می‌کند. 5. سؤال: منظور از "ارزش داشتن" در سؤال «اگه راه‌حلی باشه که...» چیست؟ پاسخ: یعنی فروشنده سعی دارد به مشتری نشان دهد که دانستن درباره‌ی راه‌حل، فایده‌ی مشخص و ملموسی برای او دارد. 6. سؤال: نقش سادگی در انتخاب راه‌حل توسط مشتری چیست؟ پاسخ:
سوال را نشان بده

پرسش

هدف اصلی تماس سرد فروش چیست؟
پاسخ را نشان بده

پاسخ

ایجاد ارتباط اولیه با مشتری بالقوه و کشف نیازها یا چالش‌های او برای هدایت به سمت راه‌حل فروش.
سوال را نشان بده

پرسش

چه ویژگی مشترکی در تمام سؤال‌های پیشنهادی وجود دارد؟
پاسخ را نشان بده

پاسخ

همه پرسش‌ها به شکل باز طراحی شده‌اند تا مشتری را به صحبت و مشارکت در مکالمه وادار کنند، نه فقط بله یا خیر گفتن.
سوال را نشان بده
نظرات

شما هم با نظرات و پرسش‌هایتان در ارتقا این مقاله مشارکت کنید

یکشنبه نامه‌های دیدار

بیش از ۱۰۰.۰۰۰ فروشنده حرفه‌ای هر هفته توصیه‌های عملی ما را در فروش از طریق ایمیل دریافت می‌کنند

go to top btn