زمان خواندن 6.5 دقیقه
یکی از معیارهای مهم کسب و کار که در اغلب شرکت های دنیا به آن توجه می شود، هزینه جذب مشتری است. در این مقاله به معرفی درس ۸ از شاخص های کلیدی ارزیابی عملکرد KPI، هزینه جذب مشتری Customer Acquisition Cost میپردازیم.
یکی از شاخصهای مهم ارزیابی عملکرد کسبوکار که در اغلب شرکتهای دنیا به آن توجه میشود، هزینه جذب مشتری است. هزینه جذب مشتری Customer Acquisition Cost (CAC) یعنی تعیین منابعی که برای جذب مشتری جدید و ادامه رشد یک شرکت مورد نیاز است. اگر در کسبوکار خود به دنبال افزایش جذب مشتری و سود بیشتر هستید پس باید اهمیت هزینه کسب مشتری و نحوه محاسبه آن را بدانید.
مهمترین سرمایه کسبوکار شما چیست؟ چه چیزی بقا و سودآوری شرکت شما را در سالهای آینده تضمین میکند و اگر نباشد، همه داراییهای دیگرتان کارایی خود را از دست میدهند؟
پاسخ مدیران باتجربه به این سؤال فقط یک چیز است:
مهمترین سرمایه هر کسبوکار مشتریان آن است.
محصول خوب، نیروی انسانی متخصص، ماشینآلات و تکنولوژیهای پیشرفته و هر سرمایه دیگری که در کسبوکار خود دارید بدون وجود مشتریانی که محصول شما را بخرند، ارزشی ندارند. با یاد گرفتن روشهای جذب مشتری و استفاده صحیح از آنها در کسبوکارتان، میتوانید تحول بزرگی در پایگاه مشتریان خود ایجاد کنید. االبته فراموش نکنید که به دست آوردن هر سرمایهای نیاز به هزینه دارد و مشتری هم به عنوان یک سرمایه، از این قاعده مستثنی نیست.
هزینه جذب مشتری جدید (CAC) یکی از مهمترین معیارهایی است که کسبوکارها برای سنجش میزان موفقیت خود از آن استفاده میکنند. این فاکتور به شرکتهای در حال رشد نشان میدهد که چه مقدار از منابع خود را باید صرف جذب مشتریان جدید کنند. اگر شما هم میخواهید کسبوکار خود را توسعه دهید و همچنان سوددهی خود را حفظ کنید، باید روی نحوه محاسبه CAC و بهینهسازی هزینه کسب مشتری جدید در شرکتتان به طور کامل مسلط باشید. قبل از همه ببینیم CAC چیست.
هزینه جذب مشتری در ادبیات کسبوکار با CAC نشان داده میشود که از حروف ابتدایی عبارت Customer Acquisition Cost تشکیل شده است. حالا این CAC چیست؟! هزینه کسب مشتری یا همان CAC مجموع تمام هزینههایی است که کسبوکار در یک دوره زمانی مشخص برای بازاریابی و فروش میکند.
هزینه جذب مشتری یک شرکت برابر است با تمامی هزینههای بازاریابی و فروشی که شرکت متحمل میشود تا بتواند طی دوره زمانی خاص مشتری جدید کسب کند. کل هزینههای فروش شامل همه هزینههای مربوط به برنامهریزی و بازاریابی، حقوق و دستمزد، کمیسیون فروش، هزینههای مربوط به جذب لیدهای جدید یا همان سرنخهای فروش جدید و تبدیل آنها به مشتری است.
شرکتهای موفق همواره در صدد کاهش هزینههای جذب مشتری هستند – نه فقط برای جبران درآمد، بلکه به این دلیل که این کار نشانه سلامت فروش، بازاریابی و برنامههای خدمات مشتری آنهاست.
وقتی هزینههای کسب مشتری جدید را کاهش میدهید یعنی خرج کردن پول در کسبوکارتان هوشمنداتهتر شده و راندمان واحدهای فروش و بازاریابی شما بیشتر شده است.
هزینه جذب مشتری یعنی محاسبه هزینه تبدیل یک لید یا سرنخ فروش احتمالی به یک مشتری. کسبوکارها از این معیار برای تعیین میزان سودآوری خود استفاده میکنند. این معیار به آنها کمک میکند میزان مبلغی که برای جذب مشتری هزینه کردند را با تعداد مشتریانی که واقعاً کسب کرده اند، مقایسه کنند. کاهش میزان هزینه کسب مشتری بدان معناست که کسبوکارها پول خود را به صورت بهینه هزینه کردهاند. از این رو باید منتظر برگشت سرمایه و سود بیشتر نیز باشند.
به عنوان مثال اگر برنامههای بازاریابی درونگرای (Inbound Marketing) شما به درستی کار کنند، لازم نیست برای به دست آوردن لیدهای خود تبلیغات زیادی انجام دهید. در این حالت پستهای وبلاگ سایتتان در تمام 24 ساعت شبانه روز برای شما سرنخهای باکیفیت تولید میکنند. یا اگر کاریز فروش خود را به درستی تعریف کرده باشید و تیم فروشتان هم به طور مداوم فرصتهای ورودی را ارزیابی کرده و پرورش دهند، دیگر نیازی نیست برای رسیدن به تارگتهای ماهانه هزینه اضافهای انجام دهید.
اگر تیم شما مشتری مدار باشد و موفق به ایجاد ارتباط موثر با مشتری شود، مشتریان خوشحال و راضی میشوند و با نوشتن نظرات مثبت درباره شرکت و تعریف از شما پیش دوستان و اقوام خود به جذب مشتری جدید کمک میکنند. اگر لیدهای این منبع تبدیل به مشتری شوند، در این صورت شما آنها را مجانی بدست آورده اید که این امر حتی هزینههای جذب مشتری یا همان CAC شما را در آینده کاهش میدهد.
حالا که میدانیم CAC چیست و چه تاثیری بر روند کسبوکار ما دارد، باید بتوانیم آن را محاسبه کنیم.
محاسبه CAC خیلی پیچیده نیست و از یک فرمول ساده پیروی میکند. با فرمول زیر میتوانید هزینه کسب مشتری را محاسبه نمایید:
هر هزینهای که برای معرفی خودتان در رسانههای مختلف (تلویزیون، اینترنت، بیلبورد، شبکههای اجتماعی و…) میپردازید در این بخش محاسبه میشود. تبلیغات برای بعضی از کسبوکارها لازم است و حیات آنها را تضمین میکند. اگر قصد دارید تبلیغاتی انجام دهید باید در کمپینهایی شرکت کنید که دقیقا مخاطبان بالقوه شما را نشانه برود. تبلیغ کردن در جایی که مخاطبان شما آنجا حضور ندارند فقط هدر دادن منابع است.
هزینه تبلیغات همان پولی است که صرف تبلیغات میکنید. برای برخی از کسبوکارها، تبلیغات بهترین راه برای جذب مشتری جدید است. اما مهم است که در کمپینهایی سرمایه گذاری کنید که روی مخاطب نهایی و هدف شما تأثیر بگذارد و برایش جذاب باشد. اگر مطمئن نیستید که از یک کمپین بازاریابی سود خوبی میگیرید یا نه، میتوانید ارزش آن را با تقسیم درآمد حاصل از تبلیغات با مقدار پولی که در آن کمپین هزینه کرده اید، محاسبه کنید.
باید دادههای منابع تبلیغاتی خود را در جایی ثبت کنید تا متوجه شوید هر تبلیغی که انجام میدهید چند مشتری بالقوه برای شما تولید میکند. مثلا اگر 10 میلیون تومان هزینه تبلیغات در اینستاگرام کردهاید و این کار برای شما 100 مشتری بالقوه ایجاد کرده است، برای تولید هر مشتری بالقوه از این طریق، 100 هزار تومان هزینه کردهاید. این هزینه بخشی از نرخ جذب مشتری شما را شکل میدهد. با گذشت زمان و تست کردن منابع تبلیغاتی مختلف (مثلا شرکت در نمایشگاه، تبلیغ در سایتهای اینترنتی و…) میتوانید پربازدهترین کانالهای تبلیغاتی خود را شناسایی کرده و هزینه تبلیغات خود را مدیریت کنید.
نرمافزار CRM در زمینه گردآوری اطلاعات کانالهای تبلیغاتی کمک بسیار زیادی به شما میکند. در مقاله زیر میتوانید در این مورد بیشتر مطالعه کنید:
منابع تبلیغاتی خود را با نرمافزار CRM کنترل کنید
پرداخت دستمزدهای بالا به کارمندان خوب یک نوع سرمایهگذاری برای شرکت است. این کارمندان برای شرکت ارزش افزوده ایجاد میکنند و بیشتر از آنچه به آنها پرداختهاید را برمیگردانند. اگر جایی احساس کردید که باید حقوقها را کاهش دهید، حتما ابتدا گزینههای جایگزین مانند استفاده از ابزارهای اتوماسیون بازاریابی و… را بررسی کنید. این ابزارها راندمان کارمندان را افزایش میدهند و باعث بهبود کارایی آنها میشوند.
هزینههای تولید محتوا را باید به صورت مجزا از حقوق کارمندان تیم محتوای خود محاسبه کنید. مثلا اگر برای تولید محتوای ویدیویی خاص یا تولید موشن گرافیک هزینهای انجام میدهید، باید آن را در این بخش محاسبه کنید. هزینههای سازنده هم همان هزینهای است که برای تولید محتوا خرج میکنید. این هزینه میتواند شامل پولی باشد که صرف جذب استعدادهایی میکنید برای ارتقاء شرکتتان یا ممکن است همان هزینهای باشد که صرف ناهار پرسنل در جلسه گروهی کرده اید. تمامی این هزینهها عامل تولید محتوا هستند و باید به عنوان یک بخش از نرخ جذب مشتری لحاظ شوند.
هزینههای فنی به تکنولوژیها و زیرساختهایی اشاره دارد که تیمهای فروش و بازاریابی از آنها استفاده میکنند. از آنجا که کار فروش روز به روز سختتر و پیچیدهتر میشود، کارشناسان فروش نیاز به ابزارهای نوینی دارند تا بتوانند فعالیتهای خود را به شکل هوشمندانهتری انجام دهند. به این ابزارها تکنولوژیهای فروش میگویند.
هزینههای انتشار مواردی است که به این منظور پرداخت میکنید که محتواهای خود در معرض نمایش عموم قرار دهید. مثلا پروموت کردن پستهای صفحه اینستاگرام یا رپورتاژ خبری در تلویزیون و همینطور برگزاری کمپینهای روابط عمومی (PR) برای محتواهای سایتتان از این موارد هستند. هزینه های چاپ و تبلیغات همان چیزی است که برای راه اندازی کمپین های بازاریابی خود در معرض عموم هزینه میکنید که میتواند شامل هزینه تبلیغات پیام بازرگانی در تلویزیون هنگام پخش برنامه زنده یا تبلیغات انجام شده در شبکههای اجتماعی و یا حتی مجله و روزنامه باشد.
هزینههای تولید یعنی هزینه تجهیزات و اجناس لازم برای تولید محتوا. مثلا اگر تصمیم بگیرید برای جذب مشتری سراغ تولید محتوای ویدیویی بروید لازم است که دوربین، سه پایه، تجهیزات نورپردازی، میکروفن و… تهیه کنید. این موارد جزو هزینههای تولید محسوب میشوند.
هزینههای نگهداری به مواردی اشاره دارد که برای به روز نگه داشتن محصول خود و جلب رضایت مشتریان باید بپردازید. به عنوان مثال اگر یک شرکت نرمافزار ابری هستید، برای نگهداری از زیرساختهای محصول خود باید هزینههای خاصی را پرداخت کنید. یا اگر نرمافزار خود را به صورت مستقیم به مشتریان میفروشید، برای آپدیتهای آن باید هزینه کنید. این موارد هزینههای نگهداری هستند.
اکنون که با فرمول محاسبه CAC یا همان هزینه کسب مشتری و ریزِ جزئیات آن آشنا شدید، میتوانید آن را برای کسبوکار خود محاسبه نمایید. دقت کنید که شاید همه هزینههای گفته شده در این بخش، در کسبوکار شما به همین شکل نباشد. مثلا شاید شما پستهای اینستاگرام خود را پروموت نمیکنید و هزینهای برای رپورتاژ نمیپردازید، اما یک کتاب صوتی منتشر کردهاید و به کتابفروشیهای آنلاین هزینهای پرداخت میکنید تا آن را بیشتر در معرض دید مخاطبان خود بگذارند. این مورد را باید جزو هزینههای انتشار خود محاسبه نمایید.
اولین قدم برای محاسبه هزینه جذب مشتری این است که بازه زمانی مورد نظر خود را به دقت تعیین کنیم (ماهانه، فصلی، سالانه). این کار باید با توجه به حجم دادهها و گزارشهایی که به آنها نیاز دارید انجام شود. سپس باید مجموع همه هزینهها را تقسیم بر تعداد کل مشتریان جدید خود در آن بازه نمایید. عدد نهایی، هزینه کسب مشتری جدید در بازه مورد نظر شماست.
برای تعیین بازه مورد نظر در کسبوکار خود باید بعضی موارد مربوط به نحوه خرید مشتریان، مدت زمان تبدیل شدن سرنخ به مشتری یا اثرگذاری کمپینهای بازاریابی دقت داشته باشید.
مثلا فرض کنید دفتر حقوقی دارید و خدمات وکالت و… ارائه میدهید. بعضی پروندههای حقوقی در کمتر از 1 ماه به نتیجه میرسند و شما حقالوکاله خود را دریافت میکنید. اما بعضی دیگر ممکن است تا ماهها و حتی چند سال به نتیجه نرسند. باید با توجه به میانگین مدت زمان به نتیجه رسیدن پروندههایی که تا به حال داشتهاید بازه مناسب خودتان را انتخاب کنید. ممکن است بازه مناسب به منظور محاسبه CAC برای دفتر حقوقی شما 6 ماه باشد. اگر این بازه را ماهانه یا فصلی در نظر بگیرید، تحلیل کردن CAC به دست آمده نه تنها کمکی به شما نمیکند بلکه ممکن است منجر به اتخاذ تصمیمات اشتباه برای کسبوکارتان شود.
گزارشات سرعت تبدیل در نرمافزار CRM کمک زیادی برای پیدا کردن بازه زمانی مناسب میکند.
یا مثلا ممکن است بخواهید برای بیشتر کردن اثر محتوای سایت خود به سراغ سئو بروید. این کار در ابتدا هزینه زیادی برای شما دارد و حداقل 6 ماه طول میکشد تا اثرات ملموسی بر افزایش تعداد مشتریان شما داشته باشد. پس در این مدت به دلیل افزایش هزینههای بازاریابی، CAC ماهانه شما افزایش پیدا میکند اما از چند ماه بعد، CAC کاهش چشمگیری خواهد داشت. پس باید CAC میانگین این بازه زمانی را ملاک تصمیمگیریهای خود قرار دهید.
یک معیار برای تجزیه و تحلیل هزینه جذب مشتری، ارزش طول عمر مشتری است. ارزش طول عمر مشتری، درآمد پیش بینی شدهای است که یک مشتری در طول رابطه خود با یک شرکت ایجاد خواهد کرد. برای محاسبه ارزش طول عمر مشتری، به چند متغیر نیاز دارید:
میانگین ارزش خرید: این عدد را میتوانید با تقسیم کل درآمد شرکت در یک بازه زمانی (معمولاً یک سال) بر تعداد خرید در طول همان بازه زمانی محاسبه کنید.
میانگین تکرار خرید: این عدد را میتوانید با تقسیم تعداد خرید در طول دوره زمانی بر تعداد مشتریان ویژه ای که در آن بازه زمانی خرید انجام داده اند، محاسبه کنید.
میزان ارزش مشتری: این عدد را با ضرب متوسط ارزش خرید در متوسط تکرار خرید میتوانید محاسبه کنید.
متوسط طول عمر مشتری: این عدد را میتوانید با محاسبه میانگین سالهای خرید مشتری از شرکتتان بدست آورید. سپس، ارزش طول عمر مشتری را با ضرب میزان ارزش مشتری در متوسط عمر آن محاسبه کنید.
بنابراین، نسبت ارزش طول عمر مشتری به هزینه کسب مشتری شرکت، شاخص سریعی برای برآورد ارزش مشتری نسبت به میزان هزینهای که برای به دست آوردن آنها شده، میباشد.
کسبوکارها از نرخ ارزش طول عمر مشتری نسبت به هزینه کسب مشتری برای تنظیم روشهای هزینه کردن در بازاریابی، فروش و خدمات مشتری استفاده میکنند. این نرخ، تصویر اجمالی از ارزش مشتری در مقایسه با هزینه کسبوکار برای دستیابی به آنها را نشان میدهد. هدف شرکتها باید یافتن تعادل مناسب برای این نسبتها باشد تا اطمینان حاصل کنند که از سرمایه گذاریهای مالی خود بیشترین بهره را میبرند.
در حالت ایده آل، بازپرداخت هزینههای جذب مشتری تقریباً یک سال به طول میانجامد. یعنی نسبت نرخ ارزش طول عمر مشتری به هزینههای جذب باید 3 به 1 باشد. به عبارت دیگر، ارزش مشتریان شما باید سه برابر هزینه جذب آنها باشد.
اما اگر به 1: 1 نزدیکتر باشد، این بدان معناست که به همان اندازه که برای محصولات خود هزینه میکنید، برای دستیابی به مشتری نیز هزینه کرده اید. اگر این نسبت بالاتر از 3 به 1 باشد، یعنی 5 به 1 به عنوان مثال، این بدان معنی است که به اندازه کافی برای خرید، فروش و بازاریابی هزینه نمیکنید و امکان دارد فرصتهای جذب لیدها یا سرنخهای فروش جدید را از دست بدهید.
در این مرحله، ممکن است از خود بپرسید که هزینه کسب مشتری بصورت مطلوب به چه شکلی است؟ این امر ممکن است بسته به صنعت شما متفاوت باشد. در نظر داشته باشید هزینه های جذب مشتری در صنایع مختلف به چندین عامل مختلف – از جمله موارد زیر وابسته است. اما تنها محدود به این عوامل هم نمیشود:
در هر صنعتی که فعال باشید، مشتریان نقطه اصلی کسبوکارتان هستند. معضلی که بسیاری از صاحبان کسبوکار همیشه با آن مواجهاند، این است که مشتریان جدید یا مشتریان قدیمی؟ کدام یک مهمترند؟
از طرفی حفظ مشتریان قدیمی باعث میشود بتوانید در تلاش و پول صرفه جویی کنید. به همین دلیل است که نمیتوانید در رابطه خود با آنها کم بگذارید. از طرف دیگر، کسب مشتریان جدید تنها راه ایجاد پایگاه مشتری برای هر کسبوکاری است. اگر مشتریان بالقوهای برای اولین خرید خود نداشته باشید، نمیتوانید مشتریان تکراری داشته باشید که بارها و بارها از شما خرید میکنند. پس لازم است از ترفندهایی استفاده کنید تا هزینه کسب مشتری جدید را تا جای ممکن کاهش بدهید.
مطالعات نشان میدهند هزینه جذب مشتری جدید، پنج برابر بیشتر از حفظ مشتریان قدیمی است. رقمی که به راحتی نمیتوانید از کنارش بگذرید. پس اگر هزینههایتان برایتان مهم است، باید سعی کنید تا جایی که میتوانید، مشتریان فعلی و قدیمی خود را نگه دارید. چون آنها علاوه بر اینکه خودشان از شما خرید میکنند، اطرافیانشان را هم تشویق میکنند که از شما خرید کنند. خب چه چیزی بهتر از این! اما در عین حال نباید از مشتریان جدید هم غافل شوید. چون هر چه باشد، این مشتریان جدید هستند که به مشتری وفادار و قدیمی تبدیل میشوند.
در این بخش چند راهکار ساده ارائه میکنیم که با انجام دادن آنها میتوانید هزینه جذب مشتری خود را کاهش و بهبود دهید. چند روش مختلف برای بهبود هزینه کسب مشتری وجود دارد تا بتوان نسبت هزینههای جذب به ارزش طول عمر مشتری را به 3 به 1 نزدیک کرد.
مطمئن شوید که تبدیل بازدیدکننده به لید، یا سرنخ های فروش به مشتری و خرید از سایت شما، سهل و آسان است. قسمت مربوط به ارسال فرم شماره همراه و خرید را در سایت خود بهینه کنید. قسمت کپی در وب سایت را تست کنید تا از روشن بودن آن مطمئن شوید و سعی کنید یک فرایند فروش ایجاد کنید تا بازدیدکنندگان بتوانند 24 ساعت در شبانه روز از شما خرید کنند.
باید نرخ تبدیل همه مراحل قیف بازاریابی و قیف فروش خود را به دقت زیر نظر داشته باشید و دائما آنها را بهبود دهید. به مثال زیر توجه کنید. مراحل زیر قیف بازاریابی و قیف فروش یک شرکت فرضی را نشان میدهند:
در این قیف افراد از هر مرحله به مرحله بعد کمتر و کمتر میشوند. به طوری که از هر 1000 نفر ورودی به قیف مارکتینگ، فقط 10 مشتری از قیف فروش خارج میشوند. باید اعداد دقیق هریک از این مراحل را در اختیار داشته باشید تا نرخ تبدیلهای خود را محاسبه کرده و جلوی ریزش مشتریان بالقوه را بگیرید. گزارش نرخ تبدیل در نرمافزار CRM، این اطلاعات را با چند کلیک ساده در اختیار شما قرار میدهد تا بتوانید به راحتی برای بهبود نرخ تبدیل خود برنامهریزی کنید.
ارزش مشتری را با دراختیار قراردادن آنچه برایش ارزشمند است، افزایش دهید. بازخورد مشتری را جمع آوری کنید، چه رفع مشکل محصول باشد، و چه یک ویژگی جدید یا حتی یک محصول مکمل. تمام تلاش خود را بکنید تا به مشتری چیزی را بدهید که می خواهد. این باعث می شود مدت زمان بیشتری در سایت شما باقی بمانند.
اگر یکی از مشتریان فعلی شما را به کسی معرفی کند و او از شما خرید کند، CAC این مشتری جدید نزدیک به 0 است. خب چه چیزی از این بهتر؟ باید یک برنامه منظم داشته باشید و مشتریان را ترغیب کنید تا شما را به دوستان خود معرفی کنند تا به این کار سرعت بیشتری بدهید. این چنین مشتریان رایگانی، هزینه کسب مشتری شما را به مرور کاهش میدهند. بنابراین یک برنامه ارجاع مشتری ایجاد کنید که مشتریانتان بخواهند در آن شرکت کنند.
مراحل کاریز فروش خود را به دقت تعریف کنید و آن را به سادهترین شکل ممکن دربیاورید. هرچه مراحل چرخه فروش شما واضحتر باشند و کارشناسان فروش به طور کامل آنها را درک کنند، نرخ تبدیل هر یک از مراحل بیشتر شده و CAC شما کمتر میشود. همانطور که در مقاله هم به آن اشاره شد، نرمافزار CRM در زمینه محاسبه و بهینهسازی هزینه جذب مشتری جدید کمک بسیار بزرگی به شما میکند.
شاخص های کلیدی ارزیابی عملکرد KPI
(صفحه اصلی)
نرخ تبدیل یا Conversion Rate چیست و چگونه اندازه گیری می شود؟
هزینه جذب سرنخ Cost per Lead چیست و چگونه محاسبه می شود؟
منابع و روش های بازاریابی چیست و چه تفاوتی با هم دارند؟
زمان پاسخ دهی سرنخ Lead Response Time چیست؟
میانگین میزان معامله Average deal-lead size چیست؟ + روش های بهینه سازی
سرعت فروش Pipeline Velocity چیست و چگونه می توانیم آن را بهینه سازی کنیم؟
نرخ قرارداد بستن (Sales Closing Ratio) چیست و چگونه محاسبه می شود؟
هزینه جذب مشتری Customer Acquisition Cost چیست؟ | فرمول محاسبه
ارزش طول عمر مشتری (CLV) چیست و چگونه ارزیابی می شود؟
نرخ ریزش مشتری Customer churn rate چیست و چگونه آن را کاهش دهیم؟
زمان چرخه فروش Sales cycle length چیست و چگونه اندازه گیری می شود؟
فعالیت به ازای هر فروشنده Activity per rep چیست و چگونه محاسبه می شود؟
نرخ رشد فروش Sales Growth چیست ؟ | فرمول محاسبه
اهداف فروش Sales Target چیست؟ | فرمول دستیابی به اهداف فروش
نرخ نگهداشت مشتری Customer retention rate چیست و چگونه اندازه گیری می شود؟
چگونه هزینه جذب مشتری را محاسبه کنیم؟
طی مقاله به طور کامل درباره هزینه جذب مشتری صحبت کردیم، اما میتوانید هزینه جذب مشتری را با استفاده از این فرمول ساد محاسبه کنید: هزینه جذب مشتری = هزینه فروش و بازاریابی تقسیم بر تعداد مشتریان جدید به دست آمده.
چطور هزینه جذب مشتری را کاهش دهیم؟
تمام راههایی که گفتیم را میتوانید انجام دهید اما روشهایی مانند اولویت بندی مخاطبان، هدف گذاری مشتریها، اجرای روشهای بازگشت مشتری و … موثرترین کارها هستند.
خیلی ساده و روان توضیح داده بودین. ممنون
در مورد یک کسب و کار b2b هم به همین صورت هست؟
خیلی از شما متشکرم. بله، کسبکارهای B2B هم به همین شکل هستند. فقط باید بعضی از این موارد کلی رو با توجه به ماهیت اون کسبوکار تعریف کنید. به عنوان مثال بهینهسازی نرخ تبدیل یا ساده کردن چرخه فروش چیزیه که در همه کسبوکارها وجود داره اما شکل اجرای اون در هر کاری فرق میکنه. یا مثلا ارزش آفرینی برای یک مشتری در کسبوکار B2C یک چیزه و در B2B یک چیز دیگه.
با سلام بسیار عالی و آموزنده بود
سلامت باشید. متشکرم
بسیار خوب
سلامت باشید. سپاسگزارم
جز تشکر و تقدیر، عرض ارادت و خدا قوت، دیگر هیچ
سلامت باشید جناب غفوری عزیز
ممنونم ازتون
با سلام و تشکر پیشنهاد می شود در معرفی و ارائه مشخصات و ویژه گیهای نمایشگاه (CAC) از تصاویر واقعی محیط کسب و کار استفاده شود
سلام آقای کاظمی. ممنون از پیشنهادتون.
خیلی روان و عالی محاسبه هزینه جذب مشتری رو توضیح دادید.
سپاس از همراهی شما
مقاله خوبی بود. خسته نباشید. اما یک نکته ای که درباره هزینه جذب مشتری باید به نظر من بهش دقت بشه این هست که اگر درجایی قرار باشه هزینه زیادی بپردازیم همون روی مشتری های فعلی مون تمرکز کنیم بهتره
سپاس از همراهی شما. دقیقا نکته ای فرمودید درست هست.
بسیار عالی بود.
سپاس از همراهی شما
یکشنبه نامههای دیدار
تماس جهت مشاوره